زنان و صلح؛ نیم پیکر جامعه در کجا ایستاده است
در تمام مراحل مذاکرات صلح نیز ضرورت به زنان آگاه و توانمند با قدرت استدلال قوی است که با معرفی و حمایت جامعه باید زمینه اشتراک شان درمذاکرات فراهم گردد.
به میزانی که مباحث صلح با طالبان در افغانستان اوج میگیرد؛ به همان نسبت نگرانیهای زنان از ترسیم وضعیت شان در آینده افزایش مییابد. قشری که یادآوری خاطرات قمچین خوردن و انزوای اجباری توسط طالبان؛ بیش از پیش آنان را از عاملین خشونت و رفتارهای ضد انسانی منزجر میسازد. هر چند با گذشت ۱۸ سال؛ نگرش برخی از طالبان تحت تاثیر شرایط داخلی و بینالمللی تا حدودی تغییر کرده است، اما با این وجود؛ دیدگاه غالب طالبانی همچنان توأم با نوعی افراط گرایی دینی است.
پیوستن طالبان به پروسه صلح و مدغم شدن در نظام سیاسی هرگز به معنای سپردن حکومت به آنان نیست. بلکه این ما مردم هستیم که چگونگی پیوستن آنان به نظام سیاسی را تعیین خواهیم کرد و به هیچ طالب و قدرت خارجی اجازه نخواهیم داد ارزشها و دستاوردهای ۱۸ ساله مان را برباد دهند. دیدگاه زنان در این زمینه باید از دو بعد مورد توجه جدی قرار گیرد:
۱- زنان به عنوان شهروندان این کشور مانند مردان؛ حق بهره مندی از صلح و مشارکت فعال در امور اجتماعی سیاسی جامعه را دارا هستند.
۲- زنان با قربانی دادن فرزندان؛ همسران؛ پدرانشان و… در جنگ؛ آسیب پذیرترین افراد در جامعه بوده اند، لذا باید بیشترین نقش را در چگونگی پیشبرد روند صلح ایفا نمایند. بدیهی است چگونگی جنگ و صلح در افغانستان چند بعدی و بسیار پیچیده است. بنابراین، پیش درآمد مشارکت فعال زنان درروند صلح؛ مستلزم آگاه بودن آنان از حقوق و مکلفیتهای شهروندی و همچنان آگاهی نسبت به وضعیت سیاسی اجتماعی کشور و جهان است. زنان همچنان میتوانند با استفاده از ظرفیتهای تربیت کنندگی و ترویج کنندگی خود؛ نقش موثری را در بستر سازی ذهنی برای صلح ایفا نمایند. در تمام مراحل مذاکرات صلح نیز ضرورت به زنان آگاه و توانمند با قدرت استدلال قوی است که با معرفی و حمایت جامعه باید زمینه اشتراک شان درمذاکرات فراهم گردد.اما آنچه که کمتر به آن توجه شده است؛ نقش زنان در تطبیق و حفاظت و نظارت از پروسه صلح است که در این خصوص هم نباید زنان نادیده گرفته شوند.