سایه میراث استعماری بریتانیا بر دو دهه حضور این کشور در افغانستان
انتخاب مکان، برنامهها و سیاستهای بریتانیا نیز گذشته استعماری آن را در افغانستان بیان میکند. بریتانیا هلمند را به عنوان منطقه تحت مسئولیت خود انتخاب کرد، ولایتی که غنی از حافظه جنگهای انگلیس و افغانستان است
در میان تحولات جاری در مورد افغانستان، گفتوگوی گرم دیپلماتیک وزیر دفاع بریتانیا با سخنگوی طالبان مورد توجه اندکی قرار گرفته است. بن والاس در مصاحبه با «دیلی تلگراف» اعلام کرد که بریتانیا در صورت پیوستن طالبان به دولت افغانستان با آنها همکاری خواهد کرد. سخنگوی طالبان این اطلاعیه را تایید و آن را «مثبت» توصیف کرد.
جنگ افغانستان در روی کاغذ بخشی از مبارزۀ جهانی ضد تروریزم با چاشنی «مداخلۀ آزادیخواهانه» بود. اما بسیاری از مقامها در لندن افغانستان را از عینک اجداد شان میدیدند. آنان هیچ تلاشی برای تعدیل این نگاه استعماری قرن بیستمی نکردند. خواندن کتاب بازی بزرگ رونالد کپلنگ و تماشای فیلم «بر فراز خیبر» برای نظامیان و غیر نظامیان بریتانیایی که به افغانستان اعزام میشدند، اجباری بود.
این تبادل جنبه کمتر شناخته شده مداخله انگلیس در افغانستان از سال ۲۰۰۱ را نشان میدهد: گذشته استعماری بریتانیا تا چه حد ماموریت فعلی آن را در افغانستان شکل میدهد؟ بریتانیا شریک کوچکی در ماموریت ایالات متحده در افغانستان بود که در آستانه سقوط قرار دارد. اما سابقه روابط بریتانیا و افغانستان، بیش از دو قرن است. بر خلاف علاقه عمومی و پوشش روابط رایج بریتانیا یا روابط آلمان و انگلیس، افغانستان یک موضوع تخصصی و مورد علاقه قشر خاصی در بریتانیا است. اما برای بسیاری از افغانها، بریتانیا بیش از هر کشور دیگری بر افغانستان تأثیر گذاشته است، از جمله در شکلگیری مرزهای جغرافیایی و فرهنگ و هویت سیاسی آن از اواسط قرن ۱۹٫ بنابراین، اجتناب ناپذیر بود که ورود مجدد بریتانیا به افغانستان در اواخر سال ۲۰۰۱ باعث برافروختن خاطرات تاریخی، تعصبات، سوءظنها و شیفتگیهای طرفین شود.
انتخاب مکان، برنامهها و سیاستهای بریتانیا نیز گذشته استعماری آن را در افغانستان بیان میکند. بریتانیا هلمند را به عنوان منطقه تحت مسئولیت خود انتخاب کرد، ولایتی که غنی از حافظه جنگهای انگلیس و افغانستان است. بریتانیا نقش مهمی را در مقابله با شکوفایی اقتصاد مواد مخدر غیرقانونی که عمدتاً در ولایتهای جنوبی است، بر عهده گرفت. مهمتر از همه، در سال ۲۰۰۸، بریتانیا اولین کشوری بود که بر بیهودگی راه حل نظامی تأکید کرد و از ضرورت حل و فصل جنگ از طریق مذاکره حمایت کرد. میانجیگری بین افغانستان و پاکستان یکی دیگر از اولویتهای بریتانیا بود.
تلاشها و «موفقیت» بریتانیا در «تعادل قبیلهای» کمتر برجسته شده است. بریتانیا از ریاست جمهوری اشرف غنی که به شاخه غلجای پشتون تعلق دارد – که گمان میرود اکثر جنگجویان طالبان به آن تعلق دارند – حمایت کرد. استدلال آنها این بود که یک رییس جمهور غلجایی میتواند طالبان را وادار به پیوستن به روند سیاسی کند.
سابقه استعماری بریتانیا در اظهارات برخی از مقامات ارشد این کشور نیز منعکس شده است. قبل از اعزام نیروهای بریتانیا به هلمند، جان رید وزیر دفاع وقت بریتانیا، جسارت این را داشت که اعلام کند: «ما بسیار خوشحال خواهیم شد که در مدت سه سال بدون شلیک یک گلوله هلمند را ترک کنیم.» اما در حقیقت، هلمند صحنه «شدیدترین نبرد سربازان بریتانیایی پس از جنگ کوریا شد.»
لیام فاکس یکی دیگر از وزرای دفاع سابق بریتانیا از حل و فصل سیاسی حمایت کرد و اظهار داشت که دلیل اصلی حضور بریتانیا در افغانستان «به خاطر سیاستهای آموزشی در یک کشور ورشکسته قرن سیزدهمی» نیست. اگر فاکس به دانش ابتدایی از تاریخ افغانستان دسترسی میداشت، میدانست که در قرن سیزدهم، هرات پایتخت امپراتوری تیموری (۱۵۰۷-۱۳۷۰) یک شهر جهان شمول و توسعه یافته بود.
در سال ۲۰۰۷، دولت افغانستان با اخراج دو مقام ارشد سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا که با گذرنامه ایرلندی/انگلیسی در افغانستان حضور داشتند گامی بیسابقه برداشت. این مقامات به دلیل برقراری ارتباط غیر مجاز با طالبان از جمله از طریق توزیع پول نقد اخراج شدند. یکی از دو مقام اخراج شده، مایکل سمپل بود که با دختریک جنرال ارشد ارتش پاکستان ازدواج کرده است. وی موفق شد دوباره به افغانستان بازگردد و به تعاملات چند دههای خود با طالبان ادامه دهد.
اتهامات افغانها مبنی بر تبانی بریتانیا با طالبان فقط یک تبلیغ یا توطئه نبود. طالبان سومین جنبش اسلامگرای شبه نظامی فعال در افغانستان هستند که توسط بریتانیا حمایت میشوند که هدف آنها جایگزینی نظم سیاسی مترقی با یک رژیم اسلامگرای سرکوبگر است. بریتانیا نقش مهمی در دو تلاش موفق قبلی اسلامگرایان برای تصرف دولت افغانستان داشت. قیام علیه پادشاه متجدد و روشنفکر افغانستان و دشمن قسم خورده بریتانیا، امانالله خان، در دهه ۱۹۲۰ توسط عناصر قبیلهای و روحانی رهبری میشد. این عناصر از سوی نیروهای بریتانیایی حمایت و تشویق قابل توجهی شدند. تلاش دوم شامل پیشکسوتان مجاهدین یعنی طالبان بود.
مارگارت تاچر، نخستوزیر وقت بریتانیا مجاهدین را تشویق کرد و به آنها گفت «قلب جهان آزاد برای مبارزه با شرارت با آنها است.» چنین حمایتهای سیاسی با حمایت گسترده مالی، نظامی و دیپلماتیک همراه بود. نیکولاس کارتر، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بریتانیا، اخیراً مسئولیت بیشتری را برای احیای تلاش میانجیگری بریتانیا بین افغانستان و پاکستان بر عهده گرفته است. در مثلث افغانستان-پاکستان-بریتانیا، بسیاری از افغانها آن را «۲+۱» توصیف میکنند. مشابه دیدگاه فلسطینیان درباره نقش ایالات متحده در درگیری فلسطین و اسرائیل. سیاست بریتانیا در جنوب آسیا پاکستان محور میباشد که نمونه آن نبود گفتوگو بین لندن و دهلی در مورد افغانستان از سال ۲۰۰۱ است.
در حالی که تمرکز بیش از حد بر سابقه استعماری میتواند منجر به روایتی بیش از حد قطعی از دخالت دو دهه بریتانیا در افغانستان شود، با این وجود این موضوع بخشی از واقعیت بوده و نیازمند بررسی بیشتر است. با وجود از دست دادن بیش از ۴۵۰ سرباز و سرمایه گذاری قابل توجه منابع مالی و سیاسی، بریتانیا به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود در افغانستان دست پیدا نکرده است. اگر بریتانیا میتوانست خود را از میراث استعماری خود در افغانستان آزاد کند، این کشور میتوانست کمک بهتری به ثبات و امنیت افغانستان داشته باشد.