سرگردانی ساکنان پنجشیر
شاید عدهای در کوههای پنجشیر حضور داشته باشند که در صدد مقاومت جدی باشند، اما شمار بیشتر دیگری از افراد که معمولاً متعلق به اردو یا پولیس ملی نظام قبلی اند میخواهند با راهاندازی هیاهو هم خود را قهرمان جلوه دهند و هم پولهای گزاف را به خاطر خریدن سلاح یا راهاندازی جنگ به جیب بزنند
دیروز میخواستم از پنجشیر به کابل بیایم. حدود یک و نیم ساعت در کنار سرک منتظر بودم تا موتر پیدا شود اما نشد. بیشتر موترهایی که در رفت و آمد بودند یا موترهای نظامی بودند یا موترهای مربوط به گردشگران جنوبی و مشرقی. موترهای لینی هم دربستی میرفتند و پر میبودند. خانوادهها در تلاش بودند از پنجشیر بیرون بروند و به همین جهت، موتر خالی پیدا نمیشد. امروز(۲۲ثور) که حدود ساعت هشت صبح از پنجشیر به قصد کابل حرکت کردم، متوجه شدم که بازهم همان داستان دیروز در حال تکرار شدن است، با این تفاوت که امروز من از قبل با رانندهای هماهنگ کرده بودم تا مرا به کابل برساند.
برای رسیدن به موتر مورد نظرم مجبور شدم از مکتب رخه تا سر پل قابضان پیاده بروم. در بازار بخشیخیل حدود ۲۰ عسکر مسلح ا.ا. تجمع کرده بودند و ظاهراً رخنهها را زیر نظر داشتند. تعداد کمی از دکانها باز شده بودند.
در موتری که من سوار شدم چندین خانواده حضور داشتند که بر اثر به وجود آمدن درگیری در بعضی از کوهها و نیز با شنیدن گزارشهایی از قتل افراد ملکی از سوی عساکر دولتی دچار ترس شده بودند و میخواستند هرچه زودتر خود را به کابل برسانند. در مسیر راه خانوادههای زیادی را دیدم که در تلاش بودند از پنجشیر خارج شوند و به شدت هیجانزده بودند.
در مسیر راه در داخل پنجشیر، ایستهای بازرسی متعددی افراز شده بود. در دشتک و شتل، مردان را از موترها پایین و به صورت جدی بازرسی بدنی میکردند. در جاهای دیگر فقط نگاهی به داخل موتر میانداختند و اجازه میدادند حرکت کند. هر وقت که به ایستهای بازرسی میرسیدیم زنان دچار ترس و لرز میشدند و گاهی سروصدا راه میانداختند.
همۀ آنانی که فعلاً در پنجشیر سکونت دارند از اقشار کمدرآمد جامعه هستند و وقتی از دار و درخت خود جدا میشوند معنایش این است که همه چیز خود را از دست میدهند. اینان در این هشت-نه ماه بارها مجبور شدهاند با سرگردانیها مواجه شوند و خانه و کاشانۀ خود را ترک کنند و به سوی آیندهای ناروشن به کابل بیایند.
به نظر میرسد در کنار بدرفتاری همیشگی طا-لبان با باشندگان پنجشیر، دو چیز موجب سرگردانی و وارخطایی مردم در این مدت شده: یکی انتشار خبرهایی از منابعی که ظاهراً وابسته به مقاومت هستند مبنی بر اینکه جنگ در آیندۀ نزدیک (ماه حمل، پس از عید) گسترش مییابد یا خبرهایی دایر بر اینکه طا-لبان در فلان یا بهمان نقطه ضربههای کاری را متقبل شدهاند و این خطر وجود دارد که برای انتقامجویی مردم عادی را بکشند؛ خبرهایی که معمولاً با اغراق و مبالغه و ادعاهای راستیآزمایینشده توأم میشود. یکی از عوامل دامنزننده به وارخطایی مردم، موتروانهایی هستند که در خط کابل-پنجشیر کار میکنند و مبالغ هنگفت را از بابت رفت و آمد مردم میان کابل و پنجشیر به جیب میزنند. اینان با خطرناک جلوه دادن وضعیت، خانوادهها را به کابل میآورند و اگر وضعیت بهتر شد همینها هستند که مردم را به پنجشیر خواهند برد. در روزهای وارخطایی مردم، بعضی موتروانها کرایه را چندین برابر افزایش میدهند. مصائب قوم عند قوم مکاسب.
برداشت من این است که شاید عدهای در کوههای پنجشیر حضور داشته باشند که در صدد مقاومت جدی باشند، اما شمار بیشتر دیگری از افراد که معمولاً متعلق به اردو یا پولیس ملی نظام قبلی اند میخواهند با راهاندازی هیاهو هم خود را قهرمان جلوه دهند و هم پولهای گزاف را به خاطر خریدن سلاح یا راهاندازی جنگ به جیب بزنند. در این هشت- نه ماه، نقش منسوبین ارتش و پولیس ملی سابق در جنگهای پنجشیر تقریباً صفر بوده، با آنکه در هیاهوی فیسبوکی گوی سبقت را از همه ربودهاند. در این میان، متضرر اصلی فقط مردم غریب و درمانده است. حتا اگر قرار به راهاندازی جنگ روانی باشد چند تا بیسواد چه سررشتهای از جنگ روانی دارند؟ اینان با راهاندازی تبلیغات فیسبوکی به جای تضعیف روحیهٔ خصم، ساکنان محلی را آواره و بیچاره میکنند.
یادداشت: مسئولیت نظرات مظرح شده در مقالات به نویسنده بر میگردد و خبرگزاری دید در قبال آن مسئول نیست!