سفر عبدالله به هند؛ اجماع منطقهای یا همگرایی کابل ـ دهلی نو؟
راحل موسوی- خبرگزاری دید
هفته گذشته، ترافیک سنگین دیپلماتیک صلح از دوحه تا دهلی نو برقرار بود. به دنبال سفر رییس جمهور غنی به دوحه، عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی نیز در حالی که به تازگی از سفر به اسلامآباد برگشته بود، برای چهار روز راهی هند شد و زلمی خلیلزاد نیز راه دوشنبه و اسلامآباد را در پیش گرفت.
سفر آقای رییس جمهور به دوحه؛ جایی که پرچم سفید طالبان در آن برافراشته است، حاوی و حامل پیام آشکاری از زنده بودن جمهوریت برای طالبان و حامیان منطقهای و بینالمللی این گروه بود؛ چیزی که در سخنرانی او در انستیتوت دوحه به روشنی بیان و بازتاب یافت.
سفر خلیلزاد به دوشنبه نیز با هدف اعتمادسازی و اطمینانبخشی به مقامات تاجیکستان نسبت به بازگشت طالبان به قدرت صورت گرفت. اگرچه بعید به نظر میرسد اینگونه سفرها در باور و برداشت مقامات تاجیک از ماهیت ایدئولوژیک و رویکرد افراطی طالبان، تغییری ایجاد کند و از نگرانی آنان نسبت به خطرات بازگشت احتمالی این گروه به قدرت، بکاهد.
در این میان، سفر آقای عبدالله به هند و دیدار او با مقامات دهلی نو، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا دهلی نو و اسلامآباد در سراسر تاریخ تأسیس کشوری به نام پاکستان درگیر منازعات ارضی و مرزی بوده و روابط خود را با دشمنی با یکدیگر آغاز کردهاند؛ دشمنیی که در طول عمر هفت دههای پاکستان، بخش کانونی و قابل توجهی از جنوب آسیا را درگیر خود ساخته و صحنه تقابل منافع راهبردی ای دو دشمن دیرینه ساخته است.
در این میان، سفر آقای عبدالله به دهلی نو که به منظور ایجاد اجماع منطقهای برای صلح افغانستان صورت گرفت، از آن جهت مهم است که تقابل منافع هند و پاکستان، بخشی از عوامل بحران جنگ و ناامنی در افغانستان است و با وجود چنین تقابلی، آنچه بیش از هر امر دیگری دور از امکان مینماید، دستکم همگرایی هند و پاکستان در افغانستان و بر سر افغانستان است.
این برای آن است که منازعات سرزمینی دیرینه هند و پاکستان در منطقه جنوب آسیا، تأثیر مستقیم و عمیق بر شرایط سیاسی در افغانستان داشته است؛ به گونهای که اکنون جنگ جاری در افغانستان، بخشی از جنگ نیابتی هند و پاکستان خوانده میشود.
از سوی دیگر، این رقابت، موجب ارتقای جایگاه افغانستان در سیاست خارجی هند شده و دهلی نو برخلاف سیاست پنجاه سال گذشته خود حاضر شد پس از فروپاشی طالبان در ۲۰۰۱ برای کمرنگ کردن نقش و نفوذ اسلامآباد در افغانستان، پایگاه نظامی در اختیار نیروهای امریکایی قرار دهد.
از آن طرف، ارتش و سازمان استخباراتی پاکستان نیز نفوذ هند را مانع و مخل دستیابی به منافع کشور خود در افغانستان میدانند و برای ایجاد بازدارندگی از نفوذ هند در افغانستان، همواره به دنبال عملیاتی کردن عمق استراتژیک خود از طریق نیروهای نیابتی خویش در افغانستان بودهاند، اما در مقابل، هند نیز محورهای بسیار مهم و راهبردی برای چشم دوختن به افغانستان برای خود تعریف و تعیین کرده است. برای این کشور هستهای، افزون بر پیشگیری از تهدید نفوذ پاکستان در افغانستان با محمل تروریزم افراطی، کارکرد ارتباطی افغانستان برای فراهمسازی بسترهای دستیابی دهلی نو به آسیای میانه به عنوان یک فرصت طلایی اقتصادی، بسیار مهم است.
همچنین تقویت سیستم امنیتی هندمحور در جنوب آسیا از رهگذر وارد کردن افغانستان در این مجموعه امنیتی ـ منطقهای اهمیت راهبردی ویژهای دارد؛ زیرا تنها از این طریق است که از میزان نقشآفرینی مخرب و هراسافکنانه پاکستان در منطقه جنوب آسیا کاسته میشود و فضای تنفس امنیتی تأثیرگذار برای هند فراهم میگردد.
تمام این موارد، مسبب آن شده است که دهلی نو را در تقابل با روند صلح افغانستان با مدیریت و مهندسی اسلامآباد ـ واشنگتن قرار دهد و هندیها تمام توان خود را صرف ممانعت از به نتیجه رسیدن مذاکرات دوحه کنند؛ چراکه آنان به خوبی دریافتهاند که این مذاکرات، در جهت بازگرداندن طالبان به قدرت سیاسی افغانستان به عنوان نیروی نیابتی پاکستان مدیریت میشود. از چنین منظری است که سفر هفته گذشته آقای عبدالله به هند دارای اهمیت مضاعف است. این اهمیت چندبرابر از آنجا ناشی میشود که هم هند درصدد به چالش کشیدن مثلث امریکا، پاکستان و طالبان در مذاکرات صلح دوحه است و هم دولت افغانستان که خود را در تنگنای فشارهای سیاسی و تحمیل شرایط مورد نظر امریکا، پاکستان و طالبان مییابد، در پی یافتن حامی بدیل منطقهای برای ادامه تنفس سیاسی خود است.
با توجه به این واقعیت میدانی، باید منتظر تبارز پیامدهای سفر آقای عبدالله به دهلی نو بود، اما نه از جهت تحقق همگرایی منطقهای برای صلح افغانستان، بلکه از منظر همگرایی هند با جمهوری اسلامی افغانستان برای دفاع از جمهوریت و ایستادگی در برابر فشارهایی که معطوف به منافع اسلامآباد بر کابل طراحی شده و در حال عملیاتی شدن است.