باید پرسید که چرا مقامات امریکایی نسبت به افغانستان شناخت درست ندارند و در بیست سال گذشته همواره طوری بازی کردند که از یک طرف گروههای قومی مختلف را ناراضی کرد و از جانب دیگر در حرکتی نهایی به ضعف اداره و نظامی انجامید که خود شریک راهبردی آن هستند
روز گذشته لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده امریکا وارد کابل شده و با رییس جمهور غنی دیدار کرد. آقای آستین پس از سفر به دهلی نو وارد کابل شد و پس از دیدار با آقای غنی در توییتی نوشت که « آمده است تا بفهمد و بیشتر بشناسد».
این نخستین سفر یک مقام بلندپایه دولت بایدن به افغانستان؛ جایی که بیست سال میشود نظامیان امریکایی در آن حضور دارند، است.
توییت آستین قابل تامل و پرسش بر انگیز است، اینکه آیا امریکا در بیست سال گذشته شناخت و آگاهی از افغانستان نداشته یا گردآوری نکرده است و یا این که مقامات امریکایی بیرون از ساختار نظام آن کشور هر کدام به گونه فردی می خواهد به شناخت شخصی از افغانستان برسد.
با توجه به این که ایالات متحده یکی از کشورهای جهان اول و در نتیجه پر از مراکز مطالعاتی است، انتظار میرود که شناخت دولت آن کشور از جامعه و کشور افغانستان در سطحی بسیار وسیع، عمیق و بنیادین باشد. اما توییت وزیر دفاع آستین، نامه وزیر خارجه بلینکن به رییس جمهور غنی و بازی دو دههای امریکا در افغانستان نشان داد که چنین نیست و هنوز ابهامات و تاریکیهای زیادی در شناخت امریکا از افغانستان وجود دارد.
هرچند این سفر میتواند حامل پیام جدی به جانب طالبان باشد مبنی بر این که اگر این گروه انعطافی در روند صلح، به ویژه نشست استانبول نشان ندهد، ایالات متحده میتواند به سرکوب دوباره آنان رو بیاورد و در کنار دولت افغانستان باشد، ولی متاسفانه حامل این پیام نیز است که ایالات متحده نسبت به افغانستان روند صلح و خروج از این کشور دچار نوعی سردرگمی برخاسته از شناخت نادقیق و سرسری کشورمان است.
در نامه وزیر خارجه بلینکن به رییس جمهور غنی، توصیه شده که با داکتر عبدالله، کرزی و استاد سیاف کار صورت بگیرد که روند صلح به نتیجه مطلوب برسد، این توصیه که ناشی از عدم شناخت بلینکن نسبت به ساختار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی افغانستان است، سبب انتقادات برخی جوانب نیز شد.
اینک وزیر دفاع آستین با توییتی گفت که در پی دانستن و شناخت به کابل آمده است. باید پرسید که چرا مقامات امریکایی نسبت به افغانستان شناخت درست ندارند و در بیست سال گذشته همواره طوری بازی کردند که از یک طرف گروههای قومی مختلف را ناراضی کرد و از جانب دیگر در حرکتی نهایی به ضعف اداره و نظامی انجامید که خود ساختند.
به نظر میرسد امریکا از همان دوره جورج بوش روی یک تصادف به افغانستان لشکر کشی کرد و در دو دهه بعدی نیز در این باتلاق فرو رفت. در دو سال گذشته نیز امریکاییها تلاش کردند که از افغانستان «فرار» کنند، ولی چنان گیر ماندهاند که اکنون به اصطلاح «راه خود را گم کرده» و نمیدانند که چه کار کنتد.
از قراین بر میآید که هنوز توافقنامه امریکا-طالبان نیز از سوی کاخ سفید بررسی نشده، زیرا همان طور که نوشتم این کشور سر درگم است، دست و پا میزند که نجات یابد، ولی با دست و پا زدن، بیشتر در گل فرو میرود.
گاهی از گزینه خروج گپ میزند، گاهی به طالبان هشدار میدهد و گاهی مقامات حکومت افغانستان را نصیحت اخلاقی میکند، اما خود نمیداند که روی کدام گزینه تکیه کند.
در این وضعیت، چنین میپندارم که در روزهای آتی وزیر خارجه بلینکن نیز به افغانستان بیاید- شاید برای شناخت- و مقامات حکومت و سیاسیون افغانستان را تشویق به شرکت و اتخاذ تصامیم خطرناک در نشست استانبول کند، اما آنچه برای افغانستان و آینده سیاسی این کشور مهم است، اصلاً مورد توجه امریکا نیست و باید خود دست و آستین بالا بزنیم؛ زیرا امریکاییها نشان دادهاند که هنوز مطالعه شان در مورد افغانستان تمام نشده و در مراحل ابتدایی است.