سقوط کابل؛ آیا از قیاسهای تاریخی اشتباه استفاده کردیم؟
چرا دولت مورد حمایت ایالات متحده در کابل نتوانست تا تکمیل خروج امریکا، کمتر یا بیشتر از سه سال، دوام آورد؟ واشنگتن عرضه تسلیحات را به کابل که دارای تجهیزات نظامی ایالات متحده بود، قطع نکرده بود
نویسنده: مارک ان. کاتز
منبع: نشنل انترست
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
نباید این طور اتفاق میافتاد. سقوط کابل و به دست گرفتن قدرت در افغانستان از سوی طالبان، حتی قبل از اتمام خروج نظامی ایالات متحده و ایتلاف منطقی نبود. تصور میشد که این اتفاق چند ماه یا حتی سالها پس از خروج رخ دهد؛ دستکم بر اساس آنچه به نظر میرسد مهمترین قیاسهای تاریخی است: خروج امریکا از ویتنام جنوبی و خروج شوروی از افغانستان.
اتحاد جماهیر شوروی خروجش را از افغانستان در ماه فبروری ۱۹۸۹ تکمیل کرد، اما میخایل گرباچف کمکهای نظامی به دولت مارکسیست این کشور را حتی بعد از سقوط کمونیزم در اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ ادامه داد. هرچند بوریس یلتسین کمکهای تسلیحاتی روسیه را درست پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسمبر ۱۹۹۱ خاتمه داد. در ماه اپریل، دولت مارکسیست افغانستان به دست مجاهدین افتاد. در این حالت، متحد محاصره شده مسکو توانست پس از تکمیل خروج شوروی، بیش از ۳ سال دوام آورد.
بنابرین، چرا دولت مورد حمایت ایالات متحده در کابل نتوانست تا تکمیل خروج امریکا، کمتر یا بیشتر از سه سال، دوام آورد؟ واشنگتن عرضه تسلیحات را به کابل که دارای تجهیزات نظامی ایالات متحده بود، قطع نکرده بود. در حقیقت، توافق ایالات متحده با دولت افغانستان، پاکستان و ازبیکستان در جولای ۲۰۲۱ در مورد ادامه روابط اقتصادی، به نظر میرسید که مسیرهای عرضه تسلیحات امریکا را باز نگه میداشت.
حمایت پاکستان از طالبان نیز نمیتواند این ابهام را توضیح دهد. پشتیبانی نظامی شوروی و چین به هانوی بعد از خروج ایالات متحده در سال ۱۹۷۳ ادامه یافت، اما دولت سایگون دو سال دوام آورد. حمایت پاکستان و ایالات متحده از مجاهدین نیز پس از خروج شوروی در فبروری ۱۹۸۹ ادامه داشت، اما دولت نجیبالله ۳ سال دوام آورد. پس حمایت پاکستان از طالبان به تنهایی نمیتواند سقوط سریع دولت کابل را در ۲۰۲۱ توضیح دهد.
بنابرین، چه چیز میتواند این را توضیح دهد؟ به جای بررسی قیاسهای تاریخی که موازی با آنچه در افغانستان اتفاق افتاد، نیست، ما باید قیاسی را بررسی کنیم که بیشتر شبیه سقوط دولت در کابل باشد. و یک مورد وجود دارد. به رغم چندین تفاوت، شبیهترین قیاس به سقوط اخیر کابل ممکن فروپاشی کمونیزم در اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ باشد.
وضعیتی که گرباچف در سال ۱۹۸۹ در اروپای شرقی با آن روبرو شد، بسیار شبیه وضعیتی است که جو بایدن در سال ۲۰۲۱ در افغانستان با آن مواجه شد: اجازه دادن به سقوط (یک یا چند) رژیم که نسبت به آنچه پیشبینی میشد، آسیبپذیرتر است یا به کارگیری نیروی گسترده برای تقویت آن. چنین تلاش دشوار، پرهزینه و منحرفکننده، چیزی است که هر یک از این دو رهبر از اولویتهای مهمتر سیاست داخلی و خارجی خود میپنداشت. گرباچف و بایدن هر دو روش قبلی را انتخاب کردند.
البته، قیاسهای تاریخی لزوماً همیشه دقیق نیست. اکنون این سئوال مطرح میشود که آیا سقوط اخیر دولت کابل به سقوط سایر دولتها مانند سقوط اولین رژیم کمونیستی پولند با سقوط دیگران در شرق اروپا در ۱۹۸۹ منجر خواهد شد؟ جهادگران در بسیاری از کشورها مطمئناً توجه داشتهاند که چگونه موفقیت طالبان در افغانستان، دورنمای آنها را برای انجام این کار در کشورهای خود شان افزایش میدهد.
با این حال، جایی که خروج نیروهای خارجی ممکن منجر به ظهور جهادگران شود، کشورهای ساحلی افریقا است. اگر نیروهای فرانسوی که اکنون در آنجا حضور دارند در سال ۲۰۲۲ خارج شوند، همانطور که رییس جمهور امانوئل مکرون به آن اشاره کرد، نیروهای نسبتاً ضعیف دولتی (مانند نیروهای دولت کابل) ممکن نتوانند جلوی تصرف بخشها یا تمام این کشورها را از سوی جهادگران بگیرند. البته، این امر ممکن بود اتفاق افتد حتی اگر طالبان در افغانستان به قدرت نمیرسیدند.
خلاصه اینکه، آنچه در یک کشور یا کشورهای دیگر اتفاق میافتد، وقوع همان چیز را در کشور دیگری تعیین نمیکند، بلکه این به شرایط فعلی آن کشور بستگی دارد. قیاسهای تاریخی گذشته، تنها برای نشان دادن آنچه در حال حاضر یا آینده اتفاق میافتد، ممکن مفید باشد، اما دقیقاً آنچه اتفاق میافتد را نشان نمیدهد.