سه عامل کلیدی در روند صلح افغانستان
مدت هاست جامعه افغانستان در یک نبرد نامرئی بین دین و مدرنیته مبارزه کرده است. امروزه، این کشمکش روی ماهیت نظام آینده میچرخد: امارت اسلامی در مقابل جمهوری اسلامی مبتنی بر قانون اساسی
همانطور که مذاکره کنندگان ایالات متحده شرایط توافقنامه حل و فصل با طالبان را نهایی میکنند، چندین اختلاف و تضاد عمیق وجود دارد که صلح افغانستان را به اندازه جنگ آن مشکل میسازد.
بدبختانه، واقعیت محض در افغانستان این است که طالبان برنده میشوند. استراتژی «جنگ و گفتوگو»ی این گروه نه تنها به معنای کشتن است، بلکه تغییر محیط سیاسی به سود خودش است. امروز، مهمترین اهرم فشار طالبان، نیروی رزمی فعال و سازگار آن است. آنها از این اهرم برای حساب کردن روی خشونت در میز مذاکره استفاده میکنند، در حالی که همزمان خود را برای فروپاشی مذاکرات وفق میدهند.
همانطور که گفتوگوها وارد مذاکرات میانافغانی میشود، میتواند به خوبی از بین برود. مشکل اینجاست که مذاکرات تاکنون بیش از حد روی تضمین توافق بر روی کاغذ متمرکز شده، اما کم تر به تطبیق آن پس از صلح توجه شده است.
در نهایت، موفقیت یا شکست مذاکرات صلح، بستگی به دست کم این سه موضوع بنیادی دارد.
اولین موضوع اصلی مربوط به اختلاف جدی میان رهبران طالبان در مورد مذاکرات صلح است. همانند دولت افغانستان، طرز حکومت طالبان توسط منازعات درونی دچار اختلال شده است؛ زیرا دو کمیسیون قدرتمند سیاسی و نظامی (طالبان) در مورد مسئله صلح در دو جهت مختلف روان هستند. تندروان گروه طالبان به این باور هستند که هنوز هم میتوانند پیروز شوند و دلیل نظامی برای توقف جنگ نیست. بسیاری با این اعتقاد که طالبان قویتر هستند، زیرا حکومت افغانستان ضعیف است، پیروزی را بر جایگزین حل و فصل صلح ترجیح میدهند.
رهبران نظامی گروه طالبان بر این باورند که این گروه باید به جنگ گرم خود ادامه دهند و زمان برای خود بخرند، چون خروج امریکا قریبالوقوع است. آنها همچنین معتقدند که نام رسمی این جنبش، -امارت اسلامی- به عنوان هدفش جهت احیای یک رژیم سازگار با شریعت، حفظ شود.
در همین حال، به نظر میرسد این دو کمیسیون در مورد جدول زمانی خروج امریکا اختلاف دارند. رهبران نظامی طالبان نگرانند که کمیسیون سیاسی ممکن در مورد جدول خروج بیش از ۱۲ تا ۱۸ ماه، با مذاکره کنندگان امریکایی توافق کنند.
با پیشرفت مذاکرات، این اختلافات درونی در میان رهبران طالبان جدیت این گروه را در مورد حسن نیت زیر پرسش قرار داده است. این امر همچنین مانع جدی برای رسیدن به یک توافق جامع و آوردن طالبان به جریان اصلی سیاسی است. یک راه حل کوتاه مدت این است که رهبران نظامی و فرماندهان حوزهها به صورت دورهای در مذاکرات سهیم شوند تا از پایبند بودن آنها به توافق اطمینان حاصل شود.
موضوع دوم، نوع شکل و توازن قدرت در یک دولت پسا صلح افغانستان است که طالبان نیز در آن شامل است.
مدت هاست جامعه افغانستان در یک نبرد نامرئی بین دین و مدرنیته مبارزه کرده است. امروزه، این کشمکش روی ماهیت نظام آینده میچرخد: امارت اسلامی در مقابل جمهوری اسلامی مبتنی بر قانون اساسی.
هدف طالبان در حال حاضر به نظر نمیرسد سقوط دولت باشد، بلکه انحصار قدرت میتواند باشد تا به این ترتیب بتوانند دولت را در چارچوب یک امارت اسلامی بر اساس شریعت دوباره تنظیم کنند. طالبان با مفهوم جمهوری مخالفاند و انتخابات را که در مسیر موازی با مذاکرات صلح قرار دارد، نفی میکنند. حکومت افغانستان – حامی نظام جمهوری فعلی – به این باور است که مخالفت طالبان سیاسی است نه دینی و میشود به این امر از طریق اصلاحات در قانون اساسی رسیدگی شود.
با این حال، طالبان هنوز طرح خود را برای یک کشور سازگار با شریعت که آنها میخواهند تأسیس کنند، از جمله چگونگی شکلگیری آن و نحوه پیگیری سیاسی، ارائه نکردهاند. اکنون، طالبان در حال مذاکره برای ایجاد یک نقش بینظیر برای ملاها در نظام آینده است.
در نهایت، طالبان ممکن با تقسیم قدرت توافق کنند، اما بعید است سبک تند ضد دمکراتیک خود را تغییر دهند. برای همین دلیل، این احتمال وجود دارد که نظام آینده شامل یک سیستم حکومتی دوجانبه در افغانستان شود. با چنین تنظیمات و توافقات، احتمالاً یک دولت با نظارت علمای دینی که شامل یک نظام سیاسی رهبری انتخابی و رهبری غیرمنتخب روی کار خواهد آمد، مانند کشورهای لبنان، مصر، ایران و پاکستان.
چالش این است که طلبان – به عنوان شورشیان روستایی – در ساختار قدرت دولتی در مناطق وسیع روستایی افغانستان سنگربندی کردهاند. بعد از یک حل و فصل، این گروه اداره خود را در این مناطق تقویت خواهند کرد و به طور موثر اختلافات رو به رشد روستایی – شهری و مذهبی در کشور گسترش مییابد.
علاوه بر این، چطور ممکن است چنین دو تنظیم حکومتی به طور مشترک با هم کار کنند، وقتی مراکز قدرت در سراسر کشور وجود دارد؟ آیا شریعت – عملی که در دوران رژیم طالبان انجام میشد – تنها روی جمعیت غیرطالبان تطبیق خواهد شد؟ منابع دولتی چگونه اختصاص خواهد یافت؟ روابط خارجی چگونه خواهد بود؟ و سئولات دیگری از این قبیل که امتحان بزرگی برای رهبران افغانستان در مذاکرات آینده خواهد بود. اگرچه، به نظر میرسد بسیاری نگران مدیریت قدرت هستند تا مدیریت کشور.
مسئله سوم، ادغام مجدد جنگجویان سابق طالبان و شبکههای آنها است و میزان آن که در نظام جذب شود.
در حال حاضر، قدرت جنگی طالبان به اندازه ۶۰ هزار مرد، به شمول جنگجویان تمام وقت و نیمه وقت، فرماندهان و تسهیل کنندگان تخمین زده میشود. تقریباً نیمی از آنها رتبه بندی شدهاند و مهارت اصلی آنها جنگیدن است. بسیاری آنها در مقابل حقوق ماهیانه میجنگند، دیگران توسط ایدئولوژی جذب شدهاند و توسط کشورهای منطقه به عنوان اسلحههای استخدام شده، استفاده میشوند. تعداد رو به رشد طالبان تاجر نیز وجود دارد که مصروف قاچاق مواد و فعالیتهای جنایی سازمان یافته هستند.
هرچند دولت فعلی افغانستان ظرفیت جذب تعداد زیادی از جنگجویان سابق را دارد، ولی هر جنگجو قابل استخدام نیست. در همین حال، تمام جنگجویان به شمول تندروان خواهان مصالحه نیست. برخی از جنگجویان سابق نیاز به درآمد اساسی دارد و آنهایی که بیطرفی خود را اعلام میکنند، نیاز به یک شغل دارند. طالبان بازرگان احتمالاً فعالیتهای جنایی را برای غنی سازی خود ادامه خواهند داد. بسیاری از تندروها، از جمله افراطگرایان که در زندانها به سر میبرند و آزاد شدهاند، احتمالاً به گروه داعش خواهد پیوست.
در نهایت، حدود ۳۰ هزار جنگجوی سابق به معیارهای ادغام مجدد مناسب خواهد بود. ظرفیت بیش از حد در نهادهای امنیتی افغانستان، از جمله ارتش و پلیس، تعداد قابل توجهی از مقامات طالبان را جذب میکند. دیگران در پولیس محلی، پولیس شاهراهها و نیروی زمینی میتواند استخدام شود. برخی هم توسط سکتور خصوصی جذب خواهد شد. با این هم، این امر یک نیروی امنیتی در جهت نظم آینده ایجاد میکند.
در همین حال، بسیاری از رهبران طالبان میتوانند از طریق نقشهای غیرمنتخب در نظام، از جمله در وزارتخانهها، حکومتهای ولایتی، مجلس سنا و احتمالاً در مأموریتهای خارج از کشور ادغام شوند. اشتباه نکنید، رهبران طالبان از نیروی جنگی خود برای تقسیم قدرت در نهادهای امنیتی استفاده خواهند کرد و به طور بالقوه مانع جدی در مذاکرات میشوند.
همزمان با این، تأمین مالی پروسه ادغام مجدد میتواند یک چالش مهم باشد. در حال حاضر، جامعه کمک کننده به شمول ایالات متحده در حال تهیه یک بسته اقتصادی ۵ میلیارد دالری پسا صلح است. این برنامه که احتمالاً حقوق خاص و برنامههای شغلی ایجاد میکند، مزایای ویژهای برای جنگجویان سابق، از جمله اعانه فراهم خواهد کرد.
اکنون، افغانستان برای شکست خوردن خیلی خطرناک است و یک دولت غیرقابل کنترول که تروریزم صادر میکند برای منافع امریکا فاجعه بار خواهد بود. در حالیکه هر توافق نهایی نمی تواند برای تمام طرفهای متخاصم عالی باشد، ولی به طور مشخص باید صلاحیتها، منابع و انتظارات را برای تمام طرفها ترسیم کند. امتحان واقعی برای ایالات متحده این است که اطمینان حاصل کند، فردای صلح به وضوح متفاوت از درگیری امروز باشد.