اگر سوغات سفر خلیلزاد به کابل، طرح حکومت مشارکتی باشد، سفر او به دوحه و پاکستان نیز معطوف به همین موضوع خواهد بود تا هم اسلامآباد را وادار به اعمال فشار علیه طالبان کند تا این گروه ضمن پایبندی به تعهدات خود در توافقنامه صلح دوحه، از بلندپروازی برای ورود فاتحانه به کابل دست بکشد
سفر زلمی خلیلزاد به منطقه و کابل در یک سالگی امضای توافق صلح دوحه، کاملاً حسابشده و هدفمند بود. او در یک سالگی امضای این توافق خونین؛ توافقی که پیامدش برای افغانستان خشونت و خونریزی بیسابقه بود، پیام تازه و ناخوشایندی برای دولت جمهوری اسلامی افغانستان به همراه آورد: تشکیل حکومت مشارکتی!
این شایعه را منابع نزدیک به دو چهره سیاسی پرنفوذ و مخالف حکومت پخش کردند که فرستاده ایالات متحده، پیشنویس طرح دولت مشارکتی را به آنها تحویل داده و از آنان خواسته است در اسرع وقت دیدگاههای خود را در این مورد بیان کنند.
در مقابل اما، امرالله صالح معاون اول ریاست جمهوری روایت دگرگونهای از سفر خلیلزاد به کابل و دیدار با رهبران و نخبگان سیاسی در اختیار رسانهها قرار داد. او با رد شایعه تلاش خلیلزاد برای ایجاد حکومت مشارکتی در افغانستان، تأکید ورزید که هیچ کسی صلاحیت لغو قانون اساسی را ندارد.
آقای صالح تاکید کرد که در دو دور جلسه با هیئت امریکایی به ریاست آقای خلیلزاد شرکت داشته و محور بحثهای دو طرف، پروسه صلح، تقویت مناسبات دوجانبه میان امریکا و افغانستان، تحلیل و بررسی استراتژی فریب و چند رویگی طالبان و پاکستانیها و اینکه چگونه اراده واقعی مردمی افغانستان در تمام پروسه تمثیل گردد، متمرکز بوده است.
اما شایعاتی که در کابل دامن زده میشود حاکی از آن است که خلیلزاد برای ایجاد حکومت مشارکتی تلاش میکند و سعی دارد این حکومت از طریق نشستی همانند نشست بن ایجاد گردد.
اگر سوغات سفر خلیلزاد به کابل، طرح حکومت مشارکتی باشد، سفر او به دوحه و پاکستان نیز معطوف به همین موضوع خواهد بود تا هم اسلامآباد را وادار به اعمال فشار علیه طالبان کند تا این گروه ضمن پایبندی به تعهدات خود در توافقنامه صلح دوحه، از بلندپروازی برای ورود فاتحانه به کابل دست بکشد و به تشکیل حکومت مشارکتی رضایت دهد.
همچنین به نظر میرسد اگر خلیلزاد طرح حکومت مشارکتی را در آستین داشته باشد، از ملزومات این طرح، ادامه حضور نظامیان امریکایی در افغانستان خواهد بود. چنین چیزی نیازمند رایزنیهای بسیار گسترده با طالبان است تا این گروه با پذیرش ورود به ساختار دولت مشارکتی و چشمپوشی از تشکیل امارت اسلامی مورد نظر خود، از موضع خویش در خصوص خروج نیروهای خارجی و امریکایی از افغانستان نیز کوتاه بیایند.
این شایعه در حالی از سوی آدرسهای مهم و معتبر سیاسی دست به دست میشود که دولت جمهوری اسلامی افغانستان به رهبری اشرف غنی، در تکاپوی شتابناک برای ایجاد اجماع ملی است، اما وقتی طرح حکومت مشارکتی از سوی منابع نزدیک به برخی سیاسیون طراز اول رسانهای میشود، مفهومش این است که تلاشها برای اجماع ملی نیز بینتیجه خواهد بود؛ زیرا برای این طیف سیاسیون، هیچ چیزی مهمتر از براندازی اشرف غنی از قدرت نیست و آنان تنها راه تعبیر این رؤیای دیرساله را در تشکیل حکومت مشارکتی میبینند. این طبیعت بشر است که وقتی از راههای معقول و مسالمتآمیز دموکراتیک نتوانست به خواستههای خود برسد، مهمترین ابزار رسیدن به هدف را نابودی رقیب میداند و برای این مأمول خود را به آب و آتش میزند؛ بیآنکه برایش اهمیتی داشته باشد که این آب و آتش، سیلابی وحشی یا شعلهای جنونآمیز میشود که ممکن است به نابودی هستی و حیات هزاران انسان دیگر بینجامد.
در دو سال اخیر، بارها طرح حکومت موقت و اکنون نسخه حکومت مشارکتی برای برونرفت از بحران سیاسی ـ امنیتی پیچیده شده است. نخستین بار سال گذشته و قبل از برگزاری انتخابات، کسانی از نخبگان سیاسی، به جای انتخابات، از حکومت موقت سخن گفتند. هماکنون نیز همانها بیشتر از همه بر طبل حکومت مشارکتی میکوبند.
ممکن است نسخه شفابخش برای امریکا تشکیل حکومت مشارکتی در افغانستان باشد و اگر کاخ سفیدنشینان به این تشخیص رسیده باشند، احتمالاً آن را در مورد افغانستان اجرا خواهند کرد؛ مخصوصاً اگر اجرای چنین نسخهای هم زمینهساز ادامه حضور سربازان امریکایی در افغانستان باشد و هم شر حملات طالبان را از سر آنان کم کند، اما این همه آن چیزی نیست که میتواند عملیاتی شود؛ به ویژه اگر اقدام برای تغییر ساختار سیاسی و تشکیل حکومت مشارکتی، کمکی به امنیت و کاهش خشونتها در کشور نکند.
به نوشته روزنامه وال استریت ژورنال، جو بایدن رییس جمهور جدید امریکا نیز در پی پایان دادن به طولانیترین جنگ خارجی ایالات متحده در افغانستان است، اما مهم این است که «بایدن در عملی ساختن وعده خود برای خاتمه بخشیدن به جنگهای دائمی، با این واقعیت در افغانستان روبرو خواهد شد که جنگ و خشونت در این کشور بعد از توافقنامه قطر افزایش یافته و کم نشده است».
مضاف بر این، امریکا مسئول مستقیم جنگها و خشونتهای بیست سال گذشته است. این ابرقدرت، با حضور سنگین نظامی در افغانستان، نه تنها گام مؤثری برای نابودی تروریزم برنداشت، بلکه زمینه تکثیر و شکلگیری جریانهای تروریستی بیشماری را در افغانستان فراهم ساخت. اکنون با وضعیتی که در حوزه پهناور کنشگری بیمهار تروریستی در کشور وجود دارد، مشارکت دادن طالبان در ساختار قدرت بر اساس الگوی حکومت مشارکتی، کاری در جهت امنیت و ثبات در کشور از پیش نخواهد برد؛ زیرا افزون بر آن که بخشهایی از بدنه نظامی تندروتر طالبان همچنان بر کیش مخالفت با حکومت حتی مشارکتی باقی خواهند ماند، دیگر سازمانها و حلقات رادیکال و تفنگدوش افراطی که در بستر حضور پرقدرت نظامی امریکا و ناتو نسج و نضج کردهاند، برای رسیدن به قدرت سیاسی، همان راهی را خواهند رفت که طالبان رفتند و اکنون در حال نزدیک شدن به نقطه نهایی خواست خود هستند.
بنابراین، دولت بایدن نباید تنها به فکر بیرون بردن سربازان خود از منجلابی باشد که دولتهای سلف او نقش مستقیمی در ایجاد آن داشتند.
سخن بر سر این نیست که ساختار سیاسی افغانستان چگونه باشد و چه کسی از ایکس و اگرگهای سیاسی بسیار و بیشمار، در رأس آن قرار داشته باشد، بلکه سخن بر سر این است که حکومت مشارکتی، نسخهای نیست که درد دیرین و زخم چرکین افغانستان را التیام بخشد، یا چیزی از مسئولیت امریکا در قبال سرنوشت امروز و آینده این مردم و خونهای فراوانی که در مدت حضور ایالات متحده در افغانستان بر زمین ریخته است، بکاهد.