شر آیشمن − نظر به گزارش هانا آرنت در باب ابتذال شر
کلمه «ابتذال» در اصطلاح معروف هانا آرنت نه به مفهوم شر که به شخص آیشمن نظر دارد. برای آرنت هولوکاست گسستِ و کسرِ تمدن است و بدین معنا به هیچ روی قابل بخشش و یا تقلیل به یک علت نیست
مسئلهی شر، وجه رادیکال و ابتذال آن، از دید امانوئل کانت و هانا آرنت – بخش چهارم و پایانی
کلمه «ابتذال» در اصطلاح معروف هانا آرنت نه به مفهوم شر که به شخص آیشمن نظر دارد. برای آرنت هولوکاست گسستِ و کسرِ تمدن است و بدین معنا به هیچ روی قابل بخشش و یا تقلیل به یک علت نیست.
داستایوفسکی و سقراط
در نامه نگاری میان آرنت و مری مککارتی دوست نزدیک او پرسش و پاسخی است که ما را از دیدگاه دیگری به این پرسش اخلاقی فلسفی میرساند. مککارتی با اشاره به کتاب «جنایات و مکافات» داستایوفسکی از آرنت میپرسد: «چرا اگر بخواهم، نباید مادر بزرگم را بکشم؟ یک دلیل عاقلانه به من بگو».
آرنت با اذعان به سختی این پرسش جواب میدهد: پاسخ فلسفی به این پرسش پاسخ سقراط خواهد بود: از آنجا که من مجبورم با خودم زندگی کنم، یعنی از آنجا که در واقع من تنها کسی هستم که هرگز نمیتوانم از خودم جدا شوم و باید برای همیشه معاشرت با خودم را تحمل کنم، من نمیخواهم قاتل باشم. من نمیخواهم زندگی خود را در کنار یک قاتل سپری کنم.[۱۴] نظر آرنت به این جمله مشهور سقراط است: «تحمل بیعدالتی از ارتکاب آن بهتر است».[۱۵]اشاره سقراط به این نکته، که او دوست ندارد با خود در تناقض و نزاع باشد، از سویی اشاره به گفتوگویی درونی است که تنها وقتی میتواند رخ دهد که فرد با خود وارد گفتوگو شده باشد، یعنی هم کردار خود را به یاد بیاورد و هم درباره آن تامل و فکر کند. و از سوی دیگر تاکید بر ضرورت انطباق طرفهای گفتوگو با یکدیگر است. تنها با فرض چنین فرایندی، گزاره «تحمل بیعدالتی از ارتکاب آن بهتر است»، معنا میدهد. زیرا با بخشی از خود که به او بدی شده میتوان زیست اما نمیتوان آن بخشی را تحمل کرد که در تضاد با خود است.
همین مضمون را به بیانی دیگر در جستار «امر مطلق» مییابیم هنگامی که کانت میگوید: با خودت در تضاد قرار مگیر!
حتی یک قاتل نمیتواند بخواهد که قتل به عنوانِ یک هنجارِ عمومی شناخته شود. اما آنگاه که به عنوان قاتل برای خود استثنا قائل میشود، یا با خود به تناقض میافتد، یا خود فریبی میکند و یا اصلاً به چنین چیزی فکر نمیکند. بدین معنا آیشمن با بی فکری اش نه به یاد میآورد، نه با خود در تناقض میافتد
فست در مصاحبه مشهورش با هانا آرنت از او میپرسد: «خانم آرنت، آیا میگویید که با توجه به این وضعیت میتوان به این جمله ساده قدیمی بازگشت که تحمل بیعدالتی از ارتکاب آن بهتر است؟»
و آرنت جواب میدهد: «ببینید، این جمله به سقراط برمیگردد. و معنای آن در بستر بحث ما این است: این جمله پیش از پیدایش فرمانهای مذهبی برای انسان مسیحیـغربی از یهودیان صورتبندی شد، و اعتبار یافت. آنچه سقراط یا شاید هم افلاطون همیشه در ادامه به آن میافزود، این بود که این گزاره را نمیتوان اثبات کرد. یعنی، برای برخی این جملهای بیچونوچرا بدیهی است و به برخی دیگر نمیتوانید ثابت کنید که باید اینگونه رفتار کنند. پس آنان که این را بیچونوچرا بدیهی میدانند چه دلیلی دارند؟ […]اما جمله دیگری از سقراط هست که به گمان من این دلیل را فراهم میآورد و چنین است: «بهتر است با کل جهان وحدت نداشته باشی تا با خودت، چون من هم یک وحدتام.» چون اگر من با خودم در وحدت نباشم، اختلافی سربرمیآورد که غیرقابلتحمل است». […] زیستن با خود البته به معنای حرفزدن با خود است. و این حرفزدنـباـخود در اصل همان فکرکردن است ـ نوعی از تفکر که فنّی نیست، ولی هر کسی تواناییاش را دارد. بنابراین پیشفرض نهفته در پس این ایده چنین است: من میتوانم با خودم سخن بگویم. و برای همین، شاید موقعیتهایی پیش آیند که در آنها من با جهان تا اندازهای به عدم وحدت برسم که فقط بتوانم به سخنگفتن با خودم بازگردم ـ و شاید هم با یک دوست، با یک خویشتن دیگر، آنگونه که ارسطو به زیبایی بیان میکرد: autos allos ]خویشتن دیگر]. این، به نظر من معنای همان ناتوانی است. و کسانی که خودشان را کنار کشیدند بدون اینکه هیچ کاری کنند همان کسانی بودند که به خودشان اعتراف کردند که ناتوان بودند و به همین جمله چسبیدند، که ناتوانان نیز هنوز میتوانند فکر کنند».[۱۶]جمع بندی
۱) کلمه «ابتذال» در اصطلاح معروف هانا آرنت نه به مفهوم شر که به شخص آیشمن نظر دارد. برای آرنت هولوکاست گسستِ و کسرِ تمدن است و بدین معنا به هیچ روی قابل بخشش و یا تقلیل به یک علت نیست. خروجیِ ساز و کار حکومت توتالیتر انسانهای عاطل و باطل است. روایت آرنت از ابتذال شر اما متوجه ابتذال انسانی است که خودخواسته مجذوب چنین نظامی شده است. از آنجا که کارگزارانی چون آیشمن تنها در یک حکومت توتالیتر میتوانند دست به جنایات در ابعادی چنین گسترده بزنند، از این رو جلوگیری از تشکیل یک حکومت توتالیتر و ساختارهای آن جلوگیری از شر رادیکال است. وقوع شر در حکومت توتالیتر یک رویداد تاریخی است و باید در چارچوب وقایع تاریخی آن را ریشه یابی کرد. در مورد آیشمن اما رفتار و کردار یک فرد، یک کارگزار که باید پاسخگوی اعمال خود باشد، مورد بررسی قرار گرفته است.
گرشوم شولم در نامهای از تغییر موضع آرنت از شر رادیکال به نفع شر مبتذل انتقاد میکند. شولم مینویسد که بر خلاف طرح موفق شر رادیکال در کتاب عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر آرنت با آفرینش اصطلاح «ابتذال شر» تنها یک عبارت و شعار دقیق ارائه داده است.[۱۷] آرنت پس از اینکه بر تغییر نظر خود تاکید میکند در دفاع از خود مینویسد: «به راستی من امروز بر این عقیدهام که شر همیشه فقط مرز نهایی است، اما هرگز رادیکال نیست، [شر] نه عمق دارد و نه غول آسا است. [شر] دقیقاً به این دلیل میتواند تمام دنیا را ویران کند که مانند قارچ در سطح زمین همواره رشد میکند. تفکر از آن رو شکست میخورد زیرا همانطور که گفتم، به دنبال چیزی عمیق است، میخواهد به عمق برود، ریشه یابی کند و اگر اکنون خود را با شر مشغول کند، ناامید میشود زیرا آنجا چیزی وجود ندارد».[۱۸]۲) بر اساس دادههایی که پس از گزارش آرنت درباره شخص آیشمن به دست آمده است شاید نتوان آیشمن را نماینده ابتذال شر نامید اما این اصطلاح برای توضیح رفتار خیلی از عاملان جنایتهای تاریخی صدق میکند.
۳) آنچه از اصطلاح «ابتذال شر» کماکان به کار امروز ما میآید مقوله مطلق نبودن دوگانه ثابت و منجمد «شر و خیر» است. مادامی که برخلاف باور انسان سدههای پیشین بپذیریم که انسان برای انجام یک جنایت بزرگ احتیاجی به خصلت شیطانی ندارد، بلکه اغلب این آدمهای عادی، با هوش و استعدادی متوسط هستند که دست به جنایات بزرگ میزنند، اصطلاح « ابتذال شر» معتبر خواهد ماند. آرنت خود مینویسد: «حقیقت غم انگیز اما این است که بیشتر اعمال شر را انسانهایی انجام میدهند که هرگز تصمیم نگرفتهاند که آیا میخواهند خوب یا بد باشند».[۱۹]پانویسها
[۱] نگاه کنید به نسخه آلمانی کتاب «آیشمن در اورشلیم» صفحه ۲۱۸ با این مشخصات:
Hannah Arendt: Eichmann in Jerusalem. Ein Bericht von der Banalität des Bösen, mit einem einleitenden Essay und einem Nachwort zur aktuellen Ausgabe von Hans Mommsen, München: Piper 2011
[2] نگاه کنید به: مصاحبهای که در ۱۹ سپتامبر ۱۹۶۳ با ساموئل گرافتون برای مجله لوک Look انجام گرفت.
[۳] نگاه کنید به: نامه های هانا آرنت و گرشوم شولم، ۲۲/۱۲ ۱۳۹۶، آسو
[۴] نگاه کنید به:
Hannah Arendt: Fernsehgespräch mit Günter Gaus, in: dies., Ich will verstehen. Selbstauskünfte zu Leben und Werk, München 1996, S. 44-70, hier S. 64.
[5] نگاه کنید به مصاحبه تلویزیونی گونتر گاوس با آرنت، ترجمه مجتبا گلمحمدی، رادیو زمانه
[۶] erweiterte Denkungsart. Vgl. Kant: Kritik der Urteilskraft, § ۴۰, B 157 f., 160.
[7] نگاه کنید به: ایمانوئل کانت: نقد قوهء حکم، ترجمهء عبدالکریم رشیدیان، تهران ۱۳۸۸، صفحه ۲۲۴ و ادامه
یا به:
Kant: Kritik der Urteilskraft, § ۴۰ B
[8] نگاه کنید به: «جهتیابی در اندیشه به چه معناست؟» با مشخصات زیر:
Kant: Was heißt: Sich im Denken orientieren? Werkausgabe, hg. von Wilhelm Weischedel, Band V, Frankfurt/M 1977, S. 276-283.
[9] نگاه کنید به: گفتوگوی آرنت با فست، ترجمه مجتبا گلمحمدی، رادیو زمانه
[۱۰] نگاه کنید به «آیشمن در اورشلیم …» صفحه ۵۳ و ادامه
Hannah Arendt: Eichmann in Jerusalem. Ein Bericht von der Banalität des Bösen, mit einem einleitenden Essay und einem Nachwort zur aktuellen Ausgabe von Hans Mommsen, München: Piper 2011
[11] نگاه کنید به:
Hannah Arendt: Über den Zusammenhang von Denken und Moral [1971], übersetzt von Ursula Ludz, in: dies., Zwischen Vergangenheit und Zukunft. Übungen im politischen Denken I, herausgegeben von Ursula Ludz, München: Piper 2012, S. 128
[12] نگاه کنید به:
Vgl. Wolfgang Heuer: Hannah Arendt, Hamburg 1999, S. 57.
[13] نگاه کنید به:
Vgl. Jaspers an Arendt: Brief vom 13. Dezember 1963. In: Hannah Arendt / Karl Jaspers; Briefwechsel 1926- 1969. Hg. von Lotte Köhler und Hans Saner, München 1985, S. 578.
[14] نگاه کنید به:
MacCarthy an Arendt; Brief vom 10. August 1954. In Hannah Arendt an Mary McCarthy: Im Vertrauen: Briefwechsel 1949-1975, München 1995, S. 69 und Arendt an McCarthy; Brief vom 20. August 1954. Ebd. S. 73
[15] نگاه کنید به:
Platon, Gorgias, 474 B und 482 C
[16] نگاه کنید به کتاب زیر و ترجمه بخشی از آن در رادیو زمانه:
Hannah Arendt /Joachim Fest. Eichmann war von empörender Dummheit. Gespräche und Briefe. München 2011
[17] نگاه کنید به نامهی گرشوم شولم به هانا آرنت به تاریخ ۲۳ ژوئیه ۱۹۶۳، در صفحه ۷۰
[۱۸] Hannah Arendt /Gershom Scholem, Der Briefwechsel 1939-1964, herausgegeben von Marie Luise Knott unter Mitarbeit von David Heredia, Frankfurt am Main: 2010, S. 444, Arendt an Scholem, 20. Juli 1963.
[19] نگاه کنید به:
Hannah Arendt: Über den Zusammenhang von Denken und Moral [1971], übersetzt von Ursula Ludz, in: dies., Zwischen Vergangenheit und Zukunft. Übungen im politischen Denken I, herausgegeben von Ursula Ludz, München 2012, S. 148.