ششم جدی؛ ورود ارتش سرخ و آغاز بحران کشور
امروز ششم ماه جدی مصادف است با سی و هشتمین سال روز حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان که به بهانه اجابت درخواست کمک «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» انجام شد و پیامدهای ویرانگر این اقدام نه تنها تاکنون ادامه داشته است، بلکه بر ضد اهداف نخست خود عمل کرد و امریکا را نیز به منطقه آورد.
در کودتای معروف ۷ ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی «نورمحمد ترکی» رهبر جناح خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان با کودتای نظامی دولت «داوود خان» را سرنگون و به قدرت رسید، ترکی پس از یک سال و ۸ ماه ریاست بر دولت طرفدار شوروی، در یک کودتای داخلی توسط همسنگر خود «حفیظ الله امین» کشته شد و امین ریاست دولت را بدست گرفت.
پس از آن علیه حفیظ الله شایعاتی مطرح شد که وی طرفدار امریکا است و با آنها ارتباط دارد و شوروی نیز به بهانه جلوگیری از به قدرت رسیدن طرفداران امریکا ، ببرک کارمل یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب طرفدار شوروی را تشویق کرد تا با کمک نظامیان، حفیظ الله امین را از بین برده و ریاست جمهوری را بر عهده بگیرد.
کارمل از شوروی درخواست کمک نظامی میکند( روشن نیست که کارمل این درخواست را کرده باشد، چرا که در مواردی گفته شده که این درخواست از سوی ترکی صورت گرفته بود) و ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان ابر قدرت شرق شامگاه ۶ جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی از هوا و زمین وارد افغانستان میشود و با کشتن «حفیظ الله امین» رییس دولت خلقیها، کارمل را برصندلی قدرت مینشاند.
احزاب برسرقدرت طرفدار شوروی، آن زمان در افغانستان به دو گروه «خلق» و «پرچم» تقسیم شده بودند که کارمل رهبر شاخه پرچم و نور محمد ترکی رهبر شاخه خلق و رییس دولت آن وقت بود.
این حمله نظامی باعث رویارویی امریکا و شوروی به عنوان دو ابر قدرت وقت در افغانستان شد و امریکاییها برای به زانو درآوردن رقیب، دست به ایجاد و حمایت گسترده از گروههای مسلح افغانستانی زدند و گروههای قدرتمند را کمک و تأسیس کردند که در پی ۱۰ سال تدوام جنگ با اشغالگران شوروی، گروههای قدرتمند غیر مسئول نیز در این فضا به وجود آمدند.
حاصل ۱۰ سال تجاوز شوروی به افغانستان، بیش از ۲ میلیون کشته و مجروح از مردم کشور بود، سرانجام شوروی با پذیرش شکست و ناتوانی در برابر مقاومت مردم افغانستان و ضعف اقتصادی در ادامه درگیری به بهانه تغییر سیاست خارجی خود و با توجه به هزینه سنگین ادامه جنگ در افغانستان، در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ ناگزیر به عقبنشینی از افغانستان شد.
با خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی، گروهای قدرتمند و آبدیده در جنگ علیه شوروی، نتوانستند در نظاممند کردن قدرت و توافق بر سر تقسیم آن با هم کنار بیایند و کشور این بار وارد درگیریهای خانمانسوز داخلی شد و در نتیجه آن، امور مملکتداری رها گردید و نابسامانی در روند زندگی مردم و ناامنی و آشوب سراسر افغانستان را در برگرفت و در چنین فضای پر التهابی، فرصت برای ظهور و حضور و پیشرفت طالبان فراهم شد.
جنگجویان باقی مانده پس از خروج شوروی از افغانستان، با سلاحهایی که از پول آمریکا و کشورهای عربی در دست داشتند به گروهها و احزاب متعددی تقسیم و برای گرفتن قدرت با هم درگیر شدند، که مهم ترین این احزاب، حزب جمعیت اسلامی به رهبری «برهان الدین ربانی» اکثریت تاجیک تباران، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار با اکثریت پشتونها، جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال «عبدالرشید دوستم» از اقوام ازبیک و احزابی از هزاره ها بودند.
اگر چه جنگجویان گروه طالبان در زمان مبارزه با شوروی به این نام وجود نداشت و در جمع همین احزاب فعالیت میکردند، اما با تأسیس گروه جدیدی به نام طالبان و شعارهای اسلامی که در یک دست قرآن گرفته و در دست دیگر سلاح، طی یکسال نیروی بزرگی را از بین احزاب جذب و وارد میدان نبرد با دیگر گروهها شدند.
گروه طالبان به طور رسمی در سال ۱۹۹۴ به عنوان گروه ناجی برای مردم خسته از دو دهه جنگ بدون دستاورد ظهور کرد و با شعارهای جذاب عدالت و قانون با معیار اسلامی، توانست بسرعت بر ۹۵ درصد خاک افغانستان مسلط شود.
در گیرودار جنگهای گروههای مجاهدین با طالبان و جنگجویان تامین شده از دالرهای کشورهای عربی که به نام جهاد وارد این کشور شده بودند، فضا مساعد شد تا فعالیت تروریستی گروههایی مانند «القاعده» حوزه نفوذ خود را به محدوده کشورهای غربی افزایش دهند و با استفاده از پایگاهی که بدون هیچ مسئولیتی در اختیار داشتند داستان حمله به امریکا را به نام خود ثبت و فرصت را برای حمله نظامی امریکا و «ناتو» به افغانستان فراهم کنند.
امریکا به بهانه حمله «القاعده» به مرکز تجارت جهانی که در ۱۱ سپتمبر سال ۲۰۰۰ میلادی در اوایل سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد تا مسئولان حمله به امریکا را که به ادعای آنها در قلمرو حکومت طالبان بودند و آنها از تحویل متهمان اجتناب می کردند، دستگیر و مجازات کند.
امروز از آن زمان ۱۷ سال می گذرد، ناامنیها، قاچاق مواد مخدر، افزایش مهاجرتهای بدون بازگشت و تلفات سنگین انسانی رو به رشد است.
همچنین گروههای مخالف دولت کابل نیز به دلایل متعدد، جسورتر و قدرتمندتر از گذشته در تلاش گسترش حاکمیت خود بر مناطق وسیعتر و شهرهای بیشتری هستند.
با نگاهی به گذشته، به خوبی پاسخ این پرسش مشخص خواهد شد که بهانه ۱۱ سپتمبر به نفع چه کسی تمام شد؛ روزهای سخت اشغال شوروی و ناامنیهای پس از خروج آنها؛ پذیرش شعار حکومت اسلامی طالبان برای مردم سهل شد و امید نسبی را برای افغانها به ارمغان آورد؛ امیدی که البته با گذشت هر روز تبدیل به رنج شد و بار دیگر مردم افغانستان برای آمدن ناجی دیگری به انتظار نشستند.
«جورج بوش» رییس جمهور وقت امریکا، با شعار از بین بردن تروریزم بویژه گروه «القاعده»، برقراری نظام دموکراتیک، آوردن صلح و ثبات و از بین بردن کشت مواد مخدر و فساد اداری در افغانستان، با بیش از ۱۳۰ هزار نیروی نظامی وارد افغانستان شد و مورد استقبال مردم خسته از جنگهای داخلی قرار گرفت.
در آن حملات اولیه هوایی امریکا به افغانستان تعداد زیاد غیر نظامی کشته شدند که بر اساس آمار پایگاه اطلاعات «مارک هرولد» بین ۳ هزارو ۱۰۰ تا ۳ هزار و ۶۰۰ غیر نظامی از ۷ اکتوبر سال ۲۰۰۱ تا جون ۲۰۰۳ در افغانستان کشته شدند.
با سقوط طالبان در افغانستان و حضور امریکاییها، امید به زندگی برای مردم این کشور در زمینههای مختلف از جمله برای زنان افغانستان که در دوران حاکمیت طالبان در حصر خانگی بسر میبردند، به صورتی حبابگونه زنده شد.
کمکهای کشورهای خارجی در ابتدا وضعیت اقتصادی افغانستان را با رونق نسبی مواجه کرد تا جایی که تصور می شد مردم افغانستان رو به خوشبختی در حال حرکت هستند و کشورشان در مسیر درست خود قرار گرفته است.
اما پس از طولانی شدن جنگ در افغانستان، کمکها کاهش یافت، شعارهای خارجیها رنگ باخت و تلفات غیر نظامیان افزایش، کشت و قاچاق مواد مخدر بصورت بیسابقهای رکورد زد و حدود بیش از یک میلیون نفر بر اثر جنگهای بیثمر آواره شدند.
بر اساس آخرین گزارش اتاق تجارت کشور که روز گذشته منتشر شد، بعد از ۱۶ سال حضور خارجیها در افغانستان، میزان سرمایهگذاری به پایینترین حد خود رسیده است، تقاضای پناهندگی از کشورهای دیگر رشد سرسامآور داشته و به نظر میرسد سراب بودن خوشبختی مردم افغانستان در سایه کمک خارجیها، خود را بهتر آشکار کرد.
اکنون اکثریت قاطع مردم به یقین رسیدهاند که نتیجه حمله ۱۱ سپتمبر به برجهای تجارت جهانی و حضور کشور بزرگ نظامی و اقتصادی جهان به نفع آنها تمام نشده است.
در حال حاضر نه تنها گروه طالبان و القاعده در افغانستان نابود نشدهاند، بلکه گروه خطرناکتری که نظم و امنیت جهان را تهدید میکند به نام «داعش» هر روز در بخشهای مختلف کشور به حضور خود گسترش میدهد و به گفته مقامات درحال حاضر ۲۰ گروه تروریستی وابسته به کشورهای منطقه و جهان در این کشور حضور دارند.
«جاوید کوهستانی» کارشناس مسایل سیاسی از جمله افرادیست که باوردارد سیاستهای امریکا با منافع ملی افغانستان در تضاد است و این کشور از گروه تروریستی داعش حمایت میکند.
وی ماه گذشته در مصاحبهای گفته بود که اعضای گروه تروریستی داعش به کمک اعراب و امریکا از طریق بندر کراچی پاکستان به افغانستان انتقال می یابند.
در حال حاضر پس از ۱۷ سال حضور امریکا و «ناتو»، غالب مردم کشور که روزگاری فکر میکردند امریکاییها برای نجات و نظامسازی آنها وارد این کشور شدهاند امروز معتقدند هر اشغالگری به دنبال منافع شخصی خود است و افغانستان که تجربه حضورقدرتهایی مانند انگلیس، شوروی و امریکا را دارد میداند که هرگز از مسیر کشور خارجی به پیشرفت و توسعه دست نخواهند یافت و تنها به عنوان چوب برای تامین سوخت قدرتها قربانی میشوند.