شش دلیل برای ضرورت تعامل امریکا با ایران و یک عامل که مانع این اقدام است
بایدن به دنبال خروج از افغانستان و عراق و کاهش حضور نظامی امریکا در خاورمیانه است. یک توافق دیپلماتیک با ایران میتواند این روند را پیچیده تر و تصور عقب نشینی ایالات متحده را ایجاد کند
رییس جمهور جو بایدن و بسیاری از دستیاران ارشد او به ایران به عنوان حواس پرتی از برنامه اصلی خود مینگرند. اشتباه نمیکنند. شش دلیل وجود دارد که نشان میدهد بایدن باید در دیپلماسی با ایران تامل کند. و البته، یک دلیل بسیار خوب وجود دارد که به او اجازه چنین کاری نمیدهد.
اول، عمده موارد اصلی داخلی در دستورکار دولت به تصویب کنگره دچار دودستگی نیاز دارد. گروه بایدن برای پایان دادن به همه گیری، بازسازی اقتصاد، ارتقاء نظام قضایی، عدالت نژادی و جنسیتی، حمایت از حقوق رای دهندگان و رسیدگی به تغییرات آب و هوایی به همه آراء دموکراتهای کنگره و حتی حمایت جمهوری خواهان نیاز دارد. دولت بایدن بر مبنای رسیدگی به بحرانهایی که به ارث برده و نه در روابط خارجی، مورد قضاوت قرار خواهد گرفت.
دوم، بایدن هنوز سعی دارد دولت خود را تکمیل کند. در وزارت امور خارجه آنتونی بلینکن تنهاست و فقط یک معاون تایید شده دارد. دیگران همه منتظر تاییده کمیته امور خارجه به ریاست سناتور شاهین رابرت منندز هستند که در سال ۲۰۱۵ با توافق اولیه با ایران مخالفت کرده بود. باربارا اسلاوین از شورای اتلانتیک میگوید دلیل اصلی اینکه بایدن اولین قدم مانند لغو تحریمهای تجارت بشردوستانه با ایران را برنداشته، ترس از منندز و نیاز به گرفتن تاییدیه نامزدها در سناست.
سوم، بایدن هنوز در حال ساخت وجهه برای خود است. آنها تصویر رییس جمهوری به سبک ترومن که سختگیر در رابطه با امنیت ملی و مترقی در مسائل داخلی است را دوست دارند. دولت او قطعاً از ستون نوشته شده توسط جورج ویل در ۲۴ مارچ که بایدن را با رونالد ریگان، فرانکلین روزولت و هری ترومن مقایسه کرد، لذت برده اند. «امتیاز دهی» به ایران به این تصویر آسیب میزند.
چهارم، بایدن و گروه میانه رو او در حال اجرای استراتژی مورد علاقه دموکراتهای مستقر در کنگره هستند که میترسند حزب با موضع گیری بیش از حد مترقی در سیاست خارجی دچار مشکل شود. افرادی مانند جورج مک گاورن، والتر موندِیل و مایک دوکاکیس میخواهند جناح راست را نگه دارند و با بودجه بالای نظامی و لفاظیهای شدیدالحن مطابق دست میانه بازی کنند. آنها معتقدند این رویه به پیروزی در انتخابات کمک و فضای سیاسی را برای اصلاحات عمده داخلی مهیا میکند.
پنجم، بایدن به دنبال خروج از افغانستان و عراق و کاهش حضور نظامی امریکا در خاورمیانه است. یک توافق دیپلماتیک با ایران میتواند این روند را پیچیده تر و تصور عقب نشینی ایالات متحده را ایجاد کند. دولت بایدن به طور فزاینده دولت روسیه، چین، کوریای شمالی و ایران را به عنوان اصلیترین تهدیدات نظامی جهانی گروه بندی میکند.
ششم و آخر اینکه بیشتر افراد در گروه بایدن معتقدند حفظ تحریمهای اعمال شده توسط دونالد ترامپ علیه ایران و به تاخیر انداختن مذاکرات جدید به آنها «اهرم فشار» میدهد و میتواند به امتیاز گیری از ایران کمک کند. آنها همچنین فکر میکنند زمان با آنهاست و اینطور استدلال میکنند که ایران ضعیف شده و چارهای جز بازگشت به توافق ندارد. اِما اشفورد از شورای اتلانتیک میگوید: «آنها احتمالاً فکر میکنند که با کنار گذاشتن برجام میتوانند به توافق بزرگ تر و بهتری با ایران دست یابند. حتی اگر این به معنای انتظار برای مذاکره با دولت جدید]در ایران[ باشد».
به طور خلاصه، همه تصورات در دولت بایدن حاکی از این است که نباید در رابطه با ایران عجله کرد.
مشکل اینجاست که زمانی برای منتظر ماندن وجود ندارد. ایران یک بحران سیاست خارجی است که اگر منفجر شود، به جنگ میانجامد. اگر پنجره دیپلماتیک بسته و جنگ آغاز شود، دستورکار داخلی بایدن و ریاست جمهوری او با آن نابود خواهد شد.
بایدن ممکن است به جای ترومن یا روزولت، به لیندون جانسون تبدیل شود. رییس جمهوری که کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما پیشرفتهای نفس گیر در مراقبت های بهداشتی، کاهش فقر و حقوق شهروندی داشته است. او با شکست دادن مخالفان جمهوری خواه خود در انتخابات ریاست جمهوری و کانگرس، به یک رییس جمهور محبوب تبدیل شد. اما این موفقیت در نتیجه یک جنگ غیرضروری خارجی خنثی شد؛ جنگی که جانسون نمیخواست بجنگد، اما ترسید که ضعیف به نظر برسد و برنامه سیاسی داخلی او تحت تاثیر قرار بگیرد.
اشتباه مهلک جانسون ۵۶ سال پیش افزایش نیروها در ویتنام و ارتکاب به جنگی بود که راهی برای پیروزی در آن وجود نداشت. جولیان زلیزر از دانشگاه پرینستون مینویسد: «ترس جانسون از سرزنش شدن توسط جناح راست او را به تدریج به یک جنگ فاجعه بار کشاند».
بایدن هم نمیخواهد جنگ را آغاز کند، اما خودداری او از پیش قدم شدن در رابطه با ایران خلاء ایجاد میکند و باعث درگیری میشود. ولی نصر از دانشکده امور بینالملل دانگشاه جان هاپکینز هشدار میدهد هر چه این خلاء برای مدت طولانی تری ادامه یابد، ایرانیها بیشتر به این نتیجه میرسند که ایالات متحده حاضر به رفع تحریمها نیست و توافق دشوارتر خواهد شد.
بدون توافقی که برنامه هستهای ایران را محدود کند، گزینهها به انتظار برای تصمیم ایران به ساخت بمب اتوم یا جنگ برای جلوگیری از آن محدود خواهد شد. جنگ با ایران اتفاقی عظیم خواهد بود که جنگهای عراق و افغانستان در قیاس با آن هیچی نبوده است؛ در جهان بیثباتی ایجاد و احتمالاً دولت بایدن-هریس را نابود خواهد کرد.
جنگ لزوما با انتخاب شروع نمیشود. یک نیم جرقه میتواند آتش را شعله ور کند. برخی مانند بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل و محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی، خواهان درگیری بین ایالات متحده و ایران هستند و ممکن است شرایط را برای یک رویارویی عمده مهیا کنند.
جرارد آراد، سفیر سابق فرانسه در ایالات متحده، میگوید: «بهترین راه پیش رو این بود که بلافاصله با یک دستور اجرایی به پیمان هستهای برگردیم و آنها این کار را نکردند. توصیه اروپاییها به امریکاییها این بود که این کار را سریع انجام دهند چون همه سیگنالهایی که از طرف ایرانی میگرفتند این بود که به محض بازگشت امریکاییها، آنها نیز باز خواهند گشت.» بایدن این فرصت را نابود کرد. اگر او در جنوری به توافق هستهای بازگشته بود، ایران اکنون یک مسئله نیازمند حل شدن به شمار نمیرفت.
جو بایدن میتواند یک رییس جمهوری عالی باشد، اما نه در شرایطی که از حملات جناح راست بیم دارد و اشتباهات لیندون جانسون را تکرار میکند و نه در شرایطی که با خطر آغاز جنگی مواجه است که امریکا نمیتواند در آن پیروز شود و هرگز به آن نیازی ندارد.