شهید رضایی؛ سیاستگر فرهنگمحور
در جریان جنگهای خانمانسوز کشور، در پاکستان مهاجر شد و پس از مدتی، کار بشردوستانه با موسسات خدمات اجتماعی و فرهنگی در مناطق مرکزی افغانستان را آغاز کرد. پروژههای مهمی در عرصه رشد سواد زنان، توزیع خانه، زمینهسازی برای کار حرفهای و… را در ولایتهای کابل، میدان و بامیان راهاندازی کرد.
در تاریخِ هر سرزمین، عیارانی هستند که از زندگی تعریف متفاوتتر از افراد عادی دارند و نگاه شان نسبت به آدمها، تاریخ و جغرافیا عمیق و انسانی است. از لحاظ اجتماعی، رفتار چنین افراد را دیگران الگو قرار میدهند. بههمین دلیل، عیاری و جوانمردی از ویژگیهای انسانهای ایثارگری است که در فرهنگهای متفاوت از آن تکریم میشود.
یکی از این عیاران خوشفکر در سرزمینِ ما، سید نعمتالله رضایی بود. او هرچند در جمع ما نیست، اما نامش بهنیکی یاد میگردد و از خدمات بشردوستانهاش خیلیها بهره بردهاند. اما وقتی او توسط دشمنان صلح و همگرایی این سرزمین شهید شد، خیلی از شهروندان کشور که او را میشناختند؛ در مرگش غمگین شدند و تاسف خوردند. شهید رضایی همراه چهارده غیر نظامی دیگر در مسیر ولایت غور-بامیان توسط گروهی تروریستی به رهبری مولوی مزمل در شب ۲۷ رمضان ۱۳۹۳ تیرباران شد. به همین دلیل، اینروزها سالگرد شهادت وی است. این حادثه، از حساسترین و غمانگیزترین رویدادهای تروریستی در تاریخ مناطق مرکزی افغانستان به شمار میرود. اول اینکه آن چهارده غیر نظامی در نیمههای شب به دلایل قومی-مذهبی به شکل بسیار بیرحمانهای تیرباران شدند. جغرافیای رویداد، به بادگاه مسمی است که در نزدیکیهای فیروزکوه موقعیت دارد. تصاویر زیادی از این حادثه در دست است و میشود با دیدن تصاویر ماجرا را بهتر درک کرد.
نکته دوم این که، در میان قربانیان این رویدادِ خونین نوعروسی نیز شامل بود، آنها نسبت به آن تازهعروس رحم نکردند و به قتل رساندند.
در میان قربانیان، دو نفر بیشتر رسانهای و خبرساز شد. یکی شهید رضایی که از موقف سیاسی-اجتماعی برخوردار و از شخصیتهای مطرح بود و دیگری نو عروسی که به دلیل جنبههای جنسیتی و حقوق بشری توجه را به خود جلب کرده بود. این واقعه در کابل سبب تظاهرات گستردهای شد و همچنین در هزارهجات صدها نفر در مراسم دفن رضایی جمع شدند و شخصیت و ویژگیهای او را تحلیل و تکریم کردند.
شهید سید نعمت الله رضایی متولد ۱۳۴۰ از ولایت بامیان و از تحصیلکردههای مسلکی در رشته امنیت ملی بود. او این تخصص را در مسکو، تاشکند و سپس در اوکراین( زمان اتحاد شوروی) فرا گرفته بود. رضایی پس از بازگشت به وطن، مشغول خدمت در اداره امنیت ملی ولایت بامیان تا ۱۳۷۱ شد. او در این مدت خدمات ارزندهای از خود به جا گذاشت.
در جریان جنگهای خانمانسوز کشور، در پاکستان مهاجر شد و پس از مدتی، کار بشردوستانه با موسسات خدمات اجتماعی و فرهنگی در مناطق مرکزی افغانستان را آغاز کرد. پروژههای مهمی در عرصه رشد سواد زنان، توزیع خانه، زمینهسازی برای کار حرفهای و… را در ولایتهای کابل، میدان و بامیان راهاندازی کرد.
در اواخر عمرش مدتی در برنامههای آموزشی و فرهنگی یونسکو در ولایتهای شمالی کشور چون فاریاب و سمنگان ایفای وظیفه کرد و پس از آن به حیث کارشناس امور توسعه و مشاور امور امنیتی ولایت غور استخدام شد. رضایی در این سمت، منازعات بسیار کلان در سطح ولایت غور را حل کرد و در تلاش حفظ امنیت سراسری در این جغرافیا بود.
از لحاظ فردی، رضایی شخصیت پرتلاش، جستوجوگر، اهل مدارا و دارای قدرت تعامل اجتماعی بلندی بود. او در کنار این که یک شخص حرفهای فوقالعاده در بخش امنیتی بود، اما با کتاب و مطالعه نیز سروکار داشت.
وی دارای شخصیت اجتماعی صلحپرور و اهل تسامح بود. در حل و فصل منازعات اجتماعی دارای ظرفیت قابل توجه بود و ارتباطات خوبی با نسل نوین نیز داشت.
بههمین دلیل برخلاف خیلیها، او از جمله عیاران فرهنگ محور و دارای فکر جوان میان مردم شناخته میشود. او از یک طرف سیاستمدار آگاه و کارکشته بود که در سختترین شرایط کار سیاسی و اجتماعیاش را انجام داده بود و از سوی دیگر، با فرهنگ و دانش عجین شده بود.
رضایی در زندگی شخصیاش نمونه بارزی از جوانمردی، ایمان و صداقت بود. شاید از او آثار فرهنگی مشخصی بهجا نمانده باشد؛ اما رفتارها، باورها و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی او در راستای کاهش ناامنی و ایجاد تعامل میان اقشار گوناگون اجتماعی، الگوی خوبی برای جوانان امروز است.
اما او را نگذاشتند. دشمنان آرامش و توسعه نگذاشتند که رضایی و اشخاصی چون او برای مردمش خدمت کنند. سرانجام او را بهشکل ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدند.
سید بصیر مصباح؛ استاد دانشگاه بغلان