شهید علامه بلخی؛ مردی به استواری کوه و زلالی دریا
بدون تردید آگاهی سیاسی و بیداری مردم ما، مرهون تلاشها و مبارزات سیاسی علامه بلخی است. یکی از آرزوهای این مرد بزرگ، حق آزادی و حق مشارکت سیاسی بود که امروز در قانون اساسی کشور ما بازتاب یافته است.
علامه سید اسماعیل بلخی، خلوتنشینِ عارفی بود که با چراغ خِرد و درد دین، در جستجوی حقیقت و عدالت، در مسیر سیاست راه پیمود و از درمان دل و درد دینی، سخن گفت. بلخی، نماد است؛ نماد فرهنگ اسلامی و ملی ما. هر ملتی دارای یک روح است و بلخی، روح ملت ما است. بلخی، متفکر و احیاگر ارزش، و اشعار او سنگر مبارزه با فساد، تبغیض، فقر سازمان یافته، بیعدالتی و استبداد داخلی و خارجی است.
بلخی شخصیتی بود چندبُعدی. هم عالِم دین بود، هم سیاستمدار، هم آزادیخواه و هم ادیب. به همین لحاظ، در شعرش نیز این تنوّع مضامین را راه داده است. او هم شعر مذهبی دارد، هم شعر سیاسی و هم شعر اجتماعی. او در شعرهای سیاسی خویش، به مفاهیم مذهبی تمسّک میجوید و در شعرهای مذهبی، گرایشهای نوین و اندیشههای آزادیخواهانه را راه میدهد.
منظومه فکری شهید بلخی، جوانمحور است. او جوان را عاشق حقیقت و آزادگی و از خود گذشتگی و فداکاری میداند. در وجود جوان، نیروی بسیار بزرگ و اسرار آمیزی به نام عزم و اراده وجود دارد که بر همه چیز حتی زمان غالب میآید و این نیرو با آگاهی، عقلانیت و مشارکت، سرنوشت یک جامه را از بحران بیرون میآورد و آینده را برمبنای خواست عمومی، از نو میسازد. جوانان میتوانند با عزم آهنین، تصمیم راسخ، از خود گذشتگی و مبارزه طلبی، پردههای تاریکی جهل، استبداد و توحش را بدرند و نوید بخش صبح امید و پیروزی باشند. از نگاه شهید بلخی، بدون مبارزه، زندگی برای جوان مرگ است.
بی رنج و محـنـت نگذرد یک دم ز ایـام جـوان
زهر جفای زنـدگی شهد است در کام جوان
در تنگنای امتحـان مغلوب ظـلمـت کـی شـود
انـوار صبـح معـرفت، پیداست از شام جوان
آن کس که از خـود نگذرد نام جوان بر وی منه
شرم است هر بیدرد را برخود نهد نام جوان
مبنای اندیشههای علامه سید اسماعیل بلخی نیز، چنانچه در سخنرانیهای او تحت عناوین (تکامل) (وحدت وتعالی) (ترکیب وتمدن) مشخص است بر وحدت گرایی در جهت تعالی و تکامل استوار است نه بر فرقه گرایی وقومگرایی. ایشان میفرمایند: وحدت عمل و وحدت نظر باعث سعادت انسانهاست. این درد اجتماع خود را در افغانستان هم ذکر کردم… من به این درد اجتماع سوختهام… من ورفقای من تمام درد ما وحدت ملی بود…
چه ابتلاست که در هر بلاد مینگرم
نزاع مذهب و جنگ نژاد مینگرم
میان ما و تو صد درد مشترک باقی است
ترا به خود ز چه بیاعتماد مینگرم
بیا بیا همه اعضای یک بدن باشیم
امور، جمله به وفق مراد مینگرم
اندیشه علامه سید اسماعیل بلخی، توسعهمحور و در راستای بهبود شرایط زندگی و رفاه عمومی بود و از این رو، فساد را از عوامل ناکامی توسعه و رفاه عمومی میدانست. همچینن، وی نظام جمهوری را که بر انتخابات استوار است، مطلوب میدانست و نظام استبدادی و حاکمیت یک فرد بر سرنوشت دیگران را ظالمانه میدانست. از دید او، نظام سیاسی باید بر خواست عمومی و براساس اراده همگانی شکل بگیرد. علامه بلخی، همواره به رهبران فرصت طلب که منافع شخصی خود را مقدم بر منافع جمعی میدانند، تاخته و آنان را مذمت کرده است.
نیست رهبر به تو، گر راحتش از زحمت توست
از طبیبی که خورد خون تو، مرهم مطلب
علامه سید محمد اسماعیل بلخی، بدون شک یکی از چهرههای شاخص و مطرح در تاریخ مبارزات عدالتخواهانهٔ مردم ما است. در عصری که بلخی از عدالت گفت و برای آزادی شعر سرود شرایط خفقان و استبداد بر تمام لایههای جامعهٔ افغانستان سایه گسترانیده بود. آزادیخواهان یا در کنج زندانهای مخوف بودند و آخرین نفسهای زنده ماندن را میکشیدند یا یکبهیک، از دم تیغ میگذشتند. در چنین شرایط حساس و سنگین بود که مرد استوار و نترسی چون «علامه بلخی» ظهور کرد و فصل درخشانی را در تاریخ سراپا ستم و بیعدالتی این کشور رقم زد. پیام او، مشارکت سیاسی تمامی اقوام و گروههای سیاسی در تعیین سرنوشت جامعه بود و از همین جهت از نظام جمهوری دفاع میکرد.
بدون تردید آگاهی سیاسی و بیداری مردم ما، مرهون تلاشها و مبارزات سیاسی علامه بلخی است. یکی از آرزوهای این مرد بزرگ، حق آزادی و حق مشارکت سیاسی بود که امروز در قانون اساسی کشور ما بازتاب یافته است. از این رو، تحکیم جمهوریت از راه شرکت در انتخابات را میتوان از خواستهای این علامه بزرگ برشمرد:
نور جمهوریت ای مقصود شرق
ای یگانه طالع مسعود شرق
در حیاتم گر نشد بعد از ممات
روح بلخی را نما خشنود شرق
یادداشت: این نبشه متن سخنرانی جناب سید علیرضا محمودی در همایش یادواره شهید بلخی در مزارشریف است