شیعیان افغانستان در میانه بیرحمی خلافت و بیمهری امارت!
آنچه بیش از هر چیز دیگری، وضعیت را پیچیده میکند ادعای نابودی هستههای داعش از سوی حکومت از یک طرف و پذیرش مسئولیت عملیاتهای تروریستی در ایام عاشورای حسینی توسط این گروه تروریستی از طرف دیگر است
جهان خونریزبنیاد است هُش دار
سر سال از محرم آفریدند
این بیت از حضرت ابوالمعانی بیدل دهلوی، به تمام معنا درست است. سال ۶۱ هجری با شهادت اباعبدالله الحسین (ع) نواسه رسول خدا به دست مسلمانانی آغاز شد که همه او و پدر و مادر و جدش را میشناختند. پس از آن در طول تاریخ ۱۳۸۳ سالهای که از شهادت امام حسین و یاران و دودمان پاکش میگذرد، محرم به گونههای مختلف با خونریزی همراه بوده است.
دردناک این که هرچه به لحاظ زمانی از عاشورا دورتر میشویم، قربانیان بیشتری تقدیم میکنیم. گو این که زخم چرکین عصبیت اموی تازه دهان باز کرده تا با ترشح عفونت متراکم چندقرنه خود، عالم و آدم را بیش از آن که هست، به گند بکشد.
در بیست ساله پسین، شیعه افغانستان بارها و بارها و در مکانها و مناسبتهای متفاوت، قربانی عشق عمیق خود به حسین و عاشورا و کینه عتیق امویهای معاصر از حسین و عاشورا و اهل بیت رسول الله شده است.
در حالی که محبت اهل بیت رسول الله واجب مورد اتفاق شیعه و سنی است، اما محبان این خاندان هم در روزگار جمهوریت و هم در عهد امارت، بیرحمانه سلاخی میشوند در هر محرم در فجیعترین شکل ممکن در خون خود شناور میشوند.
مقامات حکومت پیشین و حکومت سرپرست کنونی بارها و با اطمینان اعلام کردند که امنیت برقرار است و هزاران نیروی امنیتی مأموریت یافتهاند که دسایس بدخواهان تروریست و آدمکش را مهار کنند و برای برپایی آیین عزادارای سوگواران حسینی، بستری امن و آرام فراهم کنند، اما آنچه در عمل رخ داده است انفجار و انتحار و کشتار و سلاخی و ستمگری تروریستی بوده است.
امنیتی وجود ندارد، فجایع تروریستی، بایکوت خبری میشود و آمار قربانیان شهید و زخمی، به مراتب کمتر از آنچه در واقع امر وجود دارد، با کم و کاستی فراوان منتشر میشود.
در دو روز اخیر در کابل، دهها نفر غیر نظامی بیگناه با بمبگذاریهای تروریستهای تکفیری به خاک و خون غلتیدند و حکومت سرپرست مستقر، آمار قربانیان را به مراتب کمتر از آنچه در عمل اتفاق افتاده گزارش کردند. این نشان میدهد که نهتنها اعتماد و ارتباطی میان مردم و حکومت وجود ندارد، بلکه مردم از خود میپرسند چگونه است که گروه حاکم مدعی شکست امریکا، از عهده تأمین امنیت ده روزه مردمی که در سوگ شهادت نواسه پیامبر خود نشستهاند و آن را یکی از مهمترین محورهای مشترک وحدتبخش میان همه مسلمانان جهان میدانند، برنمیآید؟
چنین چیزی یک نسلکشی آشکار و سیستماتیک است که از عقبههای بسیار نیرومند عقدهها و عصبیتهای قومی و ایدئولوژیک آب میخورد و مشخصاً کمر به نابودی شیعیان افغانستان بسته است. بر پایه این واقعیت، حکومت سرپرست طا-لبان افزون بر ناتوانی در تأمین امنیت شهروندان خود، با مشکل عمده دیگری هم مواجه است و آن ایدئولوژی در حال گسترش تروریزم تکفیری است.
آنچه بیش از هر چیز دیگری، وضعیت را پیچیده میکند ادعای نابودی هستههای داعش از سوی حکومت از یک طرف و پذیرش مسئولیت عملیاتهای تروریستی در ایام عاشورای حسینی توسط این گروه تروریستی از طرف دیگر است. اگر داعش، آنچنان که گروه حاکم طا-لبان ادعا میکند از میان رفته است، پس این ماشین کشتار توقفناپذیر شیعیان افغانستان را در کابل، چه کسی اینچنین برنده و بیرحم روشن کرده است؟
افزون بر این اقدام گروه حاکم مبنی بر حذف عاشورا از جدول رخصتیهای سالانه تقویم افغانستان که در طول تاریخ کشور و حتی در نظامهای ضد دینی کمونیستی هم پیشینه ندارد، بدگمانیها نسبت به این حکومت را افزایش داده و تردیدهای زیادی در مورد عوامل پشت پرده ماجرای کشتار شیعیان به وجود آورده است.
همچنین ممانعت از سیاهپوش کردن اماکن مذهبی و عمومی در برخی مناطق، برچیدن پرچمها و پارچههای نماد عزاداری سالار شهیدان، حسین بن علی علیهماالسلام از مناطقی دیگر و دادن هشدارهای ضمنی برای خودداری عزاداران حسینی از بیرون آمدن در خیابانها و برپایی مراسم سوگواری در اماکن عمومی، نشانگان محدودیتهای ضد آزادی مذهبی در یک کشور اسلامی است که میلیونها مسلمان شیعه را هدف قرار داده و آنان را نسبت به حاکمیت جدید، بدبین میسازد؛ زیرا نخستین برایند وضع این گونه محدودیتهای مذهبی برای مسلمانان محب اهل بیت رسول الله (ص) آن است که امکان آماج قرار دادن عزاداران را هم به تروریستهای تکفیری اعطا میکند و بستر توجیه اعمال ضد اسلامی و اقدامات تروریستی ضد انسانی را فراهم میسازد.
بنابراین، حکومت مستقر قبل از آن که تکلیف خود را با داعش یا هر جریان تروریستی دیگر روشن کند، باید میانه خود را با مردمی درست کند که بخشی مهم و قابل توجه از «رعایا»ی آن شمرده میشوند و تحت حاکمیت آن قرار دارند.
وقتی شیعیان افغانستان هیچ اقدام سوالبرانگیزی که خطر یا ضرری را متوجه حکومت بکند انجام نداده و نمیدهند و چیزی به نام «بغاوت» و سرکشی از دستورات حکومت را حتی در مدنیترین شکل آن در کارنامه سیاسی ـ اجتماعی خود ندارند و نسبت به فرامین و فرمایشات حکومتی گروه حاکم، کاملاً مطیع و منقاد هستند، وضع محدودیتهای انتقامجویانه مذهبی علیه آنان و بسترسازی برای قتل عام شدن آنان توسط جریانهای تروریستی و تکفیری، نشان از آن دارد که حکومت نمیخواهد با این مردم میانهای مهرآمیز و مُدارامحور داشته باشد.
اکنون شیعیان افغانستان به عنوان بیپناهترین گروه مذهبی ـ اجتماعی افغانستان، در میانه دو سنگ بیرحمی خلافت داعش و بیمهری امارت طالبان در حال آرد شدن است و این، نه با اسلام و حکومت اسلامی مورد ادعای این دو گروه سازگار است و نه با اصول و ارزشهای حقوق بشری غربی.
بنابراین حکومت مستقر قبل از هر چیز باید نشان دهد که نه شیعه افغانستان را دشمن خود میشمارد و نه خود بنای دشمنی با آن را دارد. چنین چیزی بیش از آن که به نفع شیعیان باشد، به نفع حکومت است که میتواند با استناد به آن، از فراگیر بودن و تبعیضآمیز نبودن نگاه حکومتی خود نسبت به گروههای مذهبی ـ اجتماعی افغانستان دفاع و به موجب آن زمینههای مقبولیت داخلی و مشروعیت بینالمللی خود را مساعد سازد.