واشنگتن به جای ترویج طرحی جدید که تقریباً هیچ چانسی برای پذیرش ندارد و باعث تضعیف بیشتر افغانستان میشود، باید انرژی خود را صرف این کند که آیا روند دوحه قابل اجرا است یا خیر
اگر ایالات متحده بعد از دو دهه در افغانستان یک چیز را هم یاد گرفته باشد، آن این است که هیچ راهکار سریعی وجود ندارد. این در مورد جنگ درست ثابت شد و برای هر گونه احتمال صلح نیز صادق است. اما از آن جا که واشنگتن با تصمیمگیری در مورد ضربالاجل ماه می مواجه است، در جستجوی راه میانبر برای حل و فصل سیاسی مشکل افغانستان است. هیچ راه میانبری وجود ندارد.
زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا پیشنویس توافقنامه صلح افغانستان را به دولت و طالبان تحویل داده است. لپ کلام این پیشنویس جایگزین نمودن به اصطلاح یک دولت انتقالی که شامل طالبان نیز باشد به جای دولت منتخب فعلی افغانستان است تا اعضای آن در مورد نظام پایدار آینده حکومت مذاکره کنند. اما جای خالی مهم این پیشنویس شامل تقسیم دقیق قدرت بین جناحهای مخالف و این که کدام جناح باید نهادهای امنیتی را کنترول کند، میشود.
در عین زمان، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا، در نامهای که خیلی زود افشا شد، به رییس جمهور غنی نوشت: تسریع مذاکرات صلح و حرکت سریع به سوی حل و فصل اضطراری است. نامه بیان میکند که ایالات متحده از ترکیه خواسته تا نشست بلندپایه را بین جناحهای افغانستان در هفتههای آینده برای نهاییسازی توافق صلح میزبانی کند. این نامه همچنین به پیشنهاد۹۰ روز کاهش خشونت (مفهوم کوتاه از آتشبس) ایالات متحده همزمان با ادامه دیپلماسی اشاره دارد که نشان میدهد واشنگتن بعید میداند توافقی طی چند هفته انجام شود.
احتمال موافقت رهبران طالبان یا غنی با هر چیزی مانند پیشنویس توافقنامه صلح ایالات متحده بسیار نادر است. اما اگر این کار را انجام دهند، نتیجه بدتر از شکست این مانور آغازین خواهد بود.
برای طالبان، این پیشنویس تا حد زیادی نشانههای دولت فعلی را دارد که شامل تعهد به برگزاری انتخابات و حفظ قانون اساسی تا زمان نوشتن قانون جدید میشود؛ قانون اساسی فعلی در سال ۲۰۰۴ تحت نظارت ایالات متحده تهیه شد. شواهد موجود از تفکر طالبان نشاندهنده رد هر گونه ترتیبی است که باعث شود آنها در کنار نظامی که مدتها با آن مخالفت کرده در ازای دریافت بخشی از قدرت، ایستاده شوند.
برای غنی، این پیشنهاد کنار گذاشتن قدرت است. این حقیقت وحشیانه به اضافه لحن خشن نامه بلینکن، توفان سیاسی را در کابل برانگیخت. امرالله صالح معاون اول رییس جمهور غنی صریحترین واکنش را نشان داد و گفت افغانستان «هرگز صلح آمرانه و تحمیلی» را نمیپذیرد. غنی میداند که علاقمندان اصلی مفکوره دولت انتقالی، مخالفان سیاسی وی و مجاهدین سابق این کشور هستند؛ کسانی که فرصت کسب قدرت را همزمان با تقسیمشدن آن احساس میکنند.
در صورت عملینشدن طرح جدید صلح ایالات متحده، ترتیب تقسیم قدرت که پیشبینی میشود مستعد سقوط است. بدنهای متشکل از چندین جناح به علاوه طالبان، نسبت به دولت شکننده فعلی، عملکرد و ثبات کمتری خواهد داشت؛ آن هم در مرحلهای از روند صلح و حتی قبل از آن که شروع کنند به حل مسایل اساسیِ که باعث تقسیم آنها شده است. کار سخت مذاکره در مورد ساختار آینده دولت افغانستان با پاک کردن زودهنگام نظام فعلی، آسان نخواهد شد. و اگر یک دولت انتقالی سرکش شکست بخورد، آتشبس و برنامههای وعده داده شده ایالات متحده نیز همراه با آن نابود خواهد شد.
پیشنهاد ایالات متحده، ناامیدی واشنگتن از غنی را نشان میدهد. منتقدین رهبران افغانستان وی را به ممانعت از روند صلح متهم کردهاند که باعث خشکیده شدن میزان اقتدار ضعیف دولتش شده است. چندین انتخابات گذشته افغانستان به سختی مورد مناقشه قرار گرفت، سیاست این کشور به شدت فاسد است و اکثر ارائه خدمات در مراکز پرجمعیت محدود میشود در حالی که شورشیان طالبان آزادانه در مناطق روستایی فعالیت میکنند.
با این حال، هر قدر غنی روند صلح را کند کرده باشد، بعید است منحل کردن دولت منتخب باعث تسریع صلح شود. طالبان هیچ حرکت سریعی انجام ندادهاند. بیش از یک سال از گفتوگوهای دوجانبه و امتیازات متعدد ایالات متحده برای طالبان در عوض امضای توافقنامه چهار صفحهای زمانبندی دقیق خروج امریکا و ناتو و وعدههای مبهم طالبان برای جلوگیری از استفاده شدن خاک افغانستان از سوی تروریستها میگذرد. طالبان در مورد دورنمای سیاست خود که به دنبال تحقق آن هستند، همچنان حرفی نزدهاند. اظهارات رسمی طالبان مبنی بر این که جنبش آنها بخشی از تقسیم قدرت را میپذیرند مغایر پیامهای داخلی است که روی پیروزی و صعود تأکید دارد.
پس از تأخیرهایی که ایالات متحده نیز به اندازه جناحهای دیگر مقصر بود، مذاکرات صلح سرانجام در سپتمبر گذشته در دوحه قطر آغاز شد. آنها با وجود توقفهایی پیشرفت داشتند، دستکم به این دلیل که طرفها منتظر دولت جدید ایالات متحده بودند تا نشان دهد آیا به روال قبلی متعهد خواهد ماند یا خیر.
سرعت پایین اکنون با مهلت خروج نیروهای خارجی برخورد میکند. این مشکل توافق ایالات متحده – طالبان، از جدا کردن زمانبندی خروج از هر گونه پیشرفت لازم در مذاکرات ناشی میشود. اما این مشکلی است که با تقاضا برای تسریع دستیابی به توافق سیاسی قابل حل نیست.
به نتیجه رساندن روند صلح در دوحه دشوار خواهد بود، اما فرار از روندی که سالها طول کشیده و تازه شروع شده است، خیلی زود است. واشنگتن به جای ترویج طرحی جدید که تقریباً هیچ چانسی برای پذیرش ندارد و باعث تضعیف بیشتر افغانستان میشود، باید انرژی خود را صرف این کند که آیا روند دوحه قابل اجرا است یا خیر.
این امر برای ایجاد انگیزه در روند موجود، باید شامل صفآرایی قدرتهای منطقهای، به ویژه پاکستان، ایران، چین، روسیه و هند باشد، زیرا آنها با بازیگران در جنگ افغانستان ارتباط دارند. نشست سطح بلند این گروه که واشنگتن خواستار برگزاری آن از سوی سازمان ملل متحد شده است، ایده خوبی است، اما ذینفعان به طرح صلح بهتری نسبت به پیشنهاد جدید امریکا نیاز دارند.
اگر ایالات متحده میخواهد به این گفتوگوها یک چانس واقعی بدهد، لازم است نیروها را فراتر از اول ماه می نگه دارد تا اهرم فشار را برای ایجاد توافق حفظ و از معضل امنیتی که این روند را میخکوب خواهد کرد، جلوگیری کند.
گفتوگوهای فعلی بهترین استدلالی است که واشنگتن میتواند به قدرتهای منطقهای، به ویژه پاکستان بگوید که چرا آنها باید بر طالبان فشار آورد تا ضربالاجل را نادیده گیرند.
اما اگر مذاکرات شکست بخورد – چنانچه با توجه به اختلاف نظرهای طرفین و چگونگی موفقیت کم روندهای صلح، احتمالاً این اتفاق خواهد افتاد – پس بهتر است دولت فعلی افغانستان، هرچند ناکارامد، پابرجا بماند تا این که آن را با یک دولت انتقالی موقت جایگزین کنید؛ دولتی که تا ختم مذاکرات دوام نخواهد آورد. و اگر دولت بایدن قصد دارد نیروهای امریکایی را خیلی زود بیرون کند، پس بهتر است چنین دستگاه از کارافتادهای از خود بر جا نگذارد.