آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

صلح در افغانستان؛ فرصت‌ها و چالش‌ها

برای ایجاد زمینه‌های صلح پایدار، عوامل ایجاد جنگ در افغانستان به شمول منافع قدرت‌های دخیل در جنگ، تنش‌ها و حساسیت‌های داخلی، به طور دقیق شناسایی شوند و برای مقابله با جنگ، آن عوامل باید ملاحظه و یا نابود شود

در حالی که افغانستان یک ساختار اجتماعی پیچیده دارد، جستجوی منافع قدرت‌های جهانی و منطقه‌‌ای در آن، به این پیچیدگی افزوده است. مردم این سرزمین با برخورداری از پتانسیل فکری چشمگیر و ریشه‌های تاریخی و فرهنگی عمیق و متنوع، در قلمرو این کشور به عنوان خانه مشترک‌شان زندگی می‌کنند. طبیعی است که اعضای این خانه، زندگی مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر را ترجیح می‌دهند و غالب این مردم تعارضات اجتماعی در مناطق شهری و روستایی کشور را نفی می‌کنند. آنان خواهان آرامش و زندگی صلح‌آمیز در کنار یکدیگر و در سطح منطقه و نظام بین‌المللی خواستار همبستگی، حسن همجواری، روابط حسنه و تعامل مثبت می‎باشند.
تعارضات و جنگ درازمدت، تهدید جدی علیه مردم است و فرصت‌ها را برای چندین دهه از مردم افغانستان گرفته است. پس از حادثه ۱۱ سپتمبر و حضور نیروهای بین‌المللی در افغانستان که موجب سقوط حکومت طالبان گردید، تداوم تنش میان حکومت افغانستان و گروه طالبان در حضور نیروهای بین‌المللی، نشان می‌دهد که جنگ و ناآرامی‌ها در افغانستان ابعاد منطقه‌‌ای و بین‌المللی داشته و بدون توجه به این ابعاد امکان آوردن صلح در افغانستان وجود ندارد.
همچنین بحران سال‌های اخیر در منطقه‌ خاورمیانه و جنوب آسیا و حضور دیگر نیروهای تندرو اسلام‌گرا همچون داعش باعث بحرانی شدن وضعیت امنیتی در منطقه شده است که افغانستان نیز از این وضعیت متأثر می‌باشد. حضور داعش در افغانستان امروز یک واقعیت است که پس از صلح میان حکومت و طالبان تبارز بیشتر خواهد کرد. وضعیت فعلی باعث شده است که قدرت‌های جهانی خصوصاً ایالات متحده امریکا و روسیه سعی در کنترول وضعیت از طریق نفوذ در سیاست‌های داخلی و خارجی کشورهای منطقه به ویژه افغانستان داشته باشند.
تضاد منافع کشورهای دور و نزدیک و پراکندگی سیاسی در صفوف داخلی موجب گردید که در مقاطع معینی با ارتکاب خطاهای استراتژیک، جنگ در افغانستان چهل سال ادامه پیدا کند. اگر در اجلاس بن مشارکت طالبان در قدرت در نظر گرفته می‌شد، امروز ضرورتی به اجلاس‌های کابل، ابوظبی، مسکو و قطر نمی‌بود. اکنون نیز اگر دقیق بازی نشود، با تشدید تضاد منافع قدرت‌های خارجی و تنش میان گروه‌های سیاسی داخلی، با گذشت ۱۸ سال، با وقوع یک خطای استراتژیک دیگر، نه‌تنها صلح پایدار به وجود نخواهد آمد بلکه افغانستان باز به سوی یک جنگ داخلی دیگر سوق داده خواهد شد.
ساختار اجتماعی، فرهنگ سیاسی حاکم، سیستم اداری غیرمؤثر، ساختار تصمیم‌گیری درسطح کلان ملی و وضعیت اقتصادی موجود، دخالت قدرت‌های منطقه‌‌ای و جهانی به خاطر اهمیت موقعیت جیوپولیتیک افغانستان همراه با تضاد منافع آنان، تنوع آرا و دیدگاه‌ها میان گروه‌های سیاسی و در نهایت عدم موجودیت احزاب سیاسی معیاری و جامع در سطح ملی، دستیابی به اجماع ملی و بین‌المللی برای صلح را بسیار دشوار و پیچیده ساخته است. با درنظرداشت این موارد، تنها راه ممکن برای آوردن صلح پایدار، در سطح داخلی مشارکت گروه‌های مختلف سیاسی و نظامی ـ اعم از طالبان و سایر گروه‌های مسلح ـ و در سطح بین‌المللی همکاری کشورهای دخیل در جنگ جاری افغانستان می‌باشد. در نهایت، صلح پایدار با دستیابی به اجماع ملی و بین‌المللی و با یک استراتیژی واضح، همه‌جانبه و فراجناحی در یک گفتگوی چندجانبه امکان‌پذیر است.
بنابراین لازم است حکومت وحدت ملی، گروه‌های سیاسی فعال در کشور، گروه‌های مسلح مخالف دولت و کشورهای فعال در عرصه صلح، در اقدامات خویش برای رسیدن به صلح موارد زیر را مورد توجه قرار دهند:
• برای جلوگیری از پراکندگی آرا و تضاد منافع میان افراد و گروه‌های مختلف مؤثر و جوانب ذی‌دخل در پروسه صلح، ضرور است تا حد ممکن چارچوب فراسیاسی و حقوقی مطابق قوانین داخلی، قوانین بین‌المللی و معیارهای حقوق بشری برای گفتگوهای صلح تعریف گردد؛ تا مذاکرات بین‌الافغانی بتواند به صورت واقعی صلح با مالکیت افغان‌ها را تأمین نماید و الا امکان دارد پروسه جاری صلح، جنگ دیگری را با ترکیب و تعریف جدید سال‌های متمادی بر ملت افغانستان تحمیل کند.
• برای ایجاد زمینه‌های صلح پایدار، عوامل ایجاد جنگ در افغانستان به شمول منافع قدرت‌های دخیل در جنگ، تنش‌ها و حساسیت‌های داخلی، به طور دقیق شناسایی شوند و برای مقابله با جنگ، آن عوامل باید ملاحظه و یا نابود شود. افغانستان نباید قربانی منازعه قدرت‌های جهانی قرار گیرد و بار دیگر صحنه رقابت آنان شده میدان جنگ نیابتی گردد.

Shokh Mand, [20.04.19 11:45] • توسعه اقتصادی متوازن در داخل و گسترش روابط اقتصادی میان افغانستان و کشورهای دیگر، اشتغال‌زایی و حمایت از اقتصاد ملی و سکتورهای خصوصی می‌تواند زمینه‌های گرایش به جنگ را کاهش دهد و بستر صلح پایدار را ایجاد نماید. دلجویی از قربانیان جنگ، رفاه اجتماعی و رشد اقتصادی می‌تواند در درازمدت صلح را جایگزین جنگ نماید.
• آموزش عمومی در همه مناطق برای زنان ومردان به ویژه در اطفال و جوانان، باعث ارتقای آگاهی اجتماعی و سیاسی و پیشرفت جامعه و پرهیز از کشمکش و جنگ در آینده خواهد شد.
در پایان یادآوری می‌شود که در آوردن صلح و امنیت، چنانچه در پروسه صلح بر اساس منافع ملی و جمعی کشور، تصمیم‌گیری و اقدام صورت گیرد، نیروی عظیم آحاد ملت و گروه‌های مختلف سیاسی کشور از آن حمایت خواهد کرد. همچنین پس از تحقق صلح، به منظور ایجاد ثبات و تحکیم صلح دوامدار، ضرورت به عملکرد بر اساس منافع ملی و تعریف هویت ملی همه شمول و فراگیر می‌باشد.

Related Articles

Back to top button