ضرورت ایجاد حکومت فراگیر در افغانستان
در همین حال که این سطور رقم میخورد، افغانستان مبدل به یک کشور منزوی بدون نام و نشان در جهان شده و هیچ کشور در جهان آن را به رسمیت نمیشناسد. اگر وضعیت به گونهای که است ادامه یابد، به زودی شاهد بحرانی خواهیم بود که در جهان نظیر نخواهد داشت و دست کم میلیونها شهروند این سرزمین از نبود غذا خواهند مرد. همین مسئله است که ضرورت ایجاد حکومت فراگیر را در کشور مبدل به یک امر جدی و غیر قابل اجتناب میکند؛ زیرا در نبود یک حکومت مسئول در داخل و مشروع در جهان، تاوان اصلی را ملت میپردازد.
در این مقال تلاش میشود که فاکتهای ضرورت ایجاد یک حکومت فراگیر در کشور تبیین شده و پاسخی برای این پرسش بیابیم که چرا ناگزیر به ایجاد چنان حکومتی هستیم.
در واقع فاکتورهای بیشمار و متفاوتی وجود دارد. هر فاکتور در جای خود مهم و حیاتی است. هیچ جنبه از حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت ما نیست که در گرو چنین دایرهای نباشد. در این جا باید مسایلی مثل اقتصاد، ساختار قدرت، وحدت ملی، ثبات پایدار و امنیت را مد نظر داشته باشیم؛ زیرا این مقولات از ضروریات نخستینه زندگی جمعی هر ملتی بوده و بدون هر کدام آن محور و محراق مرکزی اتحاد ملی ملل از هم خواهد گسیخت.
کشورمان در بدترین و فاجعه بار ترین حالت اقتصادی در دو دهه اخیر به سر میبرد، روابط با جهان قطع است و تورم نیز کمر پول ملی را شکسته، قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته و نقدینگی در بازار در پایین ترین حد قرار دارد. اقتصاد ورشکسته و وابسته به کمکهای خارجی افغانستان نیاز به یک ساختار سیاسی مورد قبول همه طرف ها داشته و باید تمام اقوام کشور خود را در آیینه ساختار قدرت حس کنند. اکنون تمام ساختار قدرت در دست «امارت اسلامی» است و هیچ جناح دیگر در در آن شرکت ندارد.
زمانی که به یک حکومت فراگیر نرسیم، به رشد اقتصادی نمیرسیم، نرسیدن به اقتصاد خوب عدم امنیت را به دنبال دارد، نبود امنیت ثبات سیاسی و نظامی کشور را متزلزل میسازد و در صورت تزلزل نظام سیاسی، وحدت ملی ما شکننده شده و سرانجامی جز تباهی در انتظار ما نیست.
بنا بر این، برای آن که بتوانیم کمکهای خارجی را در جهت رشد اقتصادی دریافت کنیم و از آن طریق به امنیت و ثبات سیاسی و وحدت ملی برسیم، باید روز گزینه حکومت همه شمول فکر نماییم.
همه میدانیم که طالبان خود را وارث برحق قدرت میدانند؛ زیرا در دو دهه گذشته علیه امریکاییها جنگیده و اکنون با خروج آنان به قدرت رسیدهاند. اکنون گوی و چوگان در میدان طالبان است و همه نظاره گر که با آن چه خواهند کرد. البته طالبان تعریف خاص خود را از حکومت همه شمول دارند، آنان میگویند چون چند چهره از اقوام مختلف در ساختار کابینه حضور یافتهاند، یعنی حکومت همه شمول و فراگیر. ولی آنچه مهم است این که حکومت همه شمول نه با گزینش و چینش مهرهها در ادارات دولتی که با ایجاد یک نظام مورد قبول همه ایجاد میشود.
افغانستان کشور کثیرالقومی است و در این را هیچ کس انکار کرده نمیتواند. این کشور همانگونه که کثیرالقومی است، کثیر الفکری نیز بوده و همه همانند طالبان فکر نمیکنند. جریانهای سیاسی مختلف برنامهها و افکار مختلف و حتا متضاد با طالبان دارند. حکومت فراگیر زمانی ایجاد میشود که تمام طرفها و جریانها با حفظ تضاد فکری و نظری خوش در ساختار قدرت سهیم شوند و مشروعیت نظام نیز مستقیماً با رای و نظر مردم ارتباط داشته باشد.
پس باید اذعان کرد که نه طالبان میتوانند با زور بر کل مردم افغانستان حکومت کنند- طالبان چنین ادعایی نیز ندارند و نه بدون حکومت فراگیر که همه در ساختار آن شامل باشند، به رشد اقتصادی و ثبات سیاسی و امنیت سرتاسری میرسیم.