طا-لبان و شیعیان
گویا داعش همواره از کشتار شیعیان به عنوان سندی گویا برای اثبات حضور خود در افغانستان بهره برده و با توسل به اقدامات تروریستی معطوف به شیعهکشی، در هفت ماهه گذشته بر سر راه حکومت طا-لبان، چالشآفرینی کرده است
قصه رابطه شیعیان افغانستان با نظامهای سیاسی بر سر اقتدار، قصه پرغصهای است. غصهناکی این قصه همانند سریالی دنبالهدار در همه نظامهای سیاسی سراسر تاریخ سیاسی افغانستان ادامه داشته است. اگرچه ممکن است در برههها و بخشهای کوتاهی از این تاریخ پر از تبعیض و ستم، فراز و فرود و کش و قوس اندکی را از سر گذرانده باشد، اما تقریباً همه نظامهای سیاسی افغانستان در مواجهه با شیعیان کشور، ماهیتاً تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتهاند.
شاید بیست سال گذشته، طلاییترین دوره برای شیعیان افغانستان بود که امکان مشارکت حداقلی آنان در ساختار قدرت سیاسی و حضور در مناصب و جایگاههای اجرایی کشور را برای آنان فراهم میساخت، اما همین بازه زمانی محدود و منحصر به فرد هم قربانی زیادهخواهیهای انحصارگرایانه رهبران معاملهگر این جمعیت قابل توجه شد و بهرهای بایسته و شایسته از آن به مردم شیعه نرسید.
اکنون که حکومت بر مبنای قرائتی خاص از اسلام در اختیار گروه طا-لبان قرار دارد، نه تنها شیعیان، بلکه دیگر اقوام و اقلیتهای نژادی کشور نیز نسبت به چینش و ترکیب ساختاری حکومت معترضاند و خواستار تشکیل حکومتی فراگیر و همهشمول بر اساس معیارهای حقوق شهروندی هستند.
اما واقعیت امر این است که تشکیل حکومتی با این مؤلفهها و بنمایههای مدرن بیش از آن که یک خواست باشد، یک رؤیا است. بنابراین برای کثیری از مردم دست یافتن به حداقلهای حقوق شهروندی هم رضایتبخش است؛ حداقلهایی مانند امنیت جانی و مالی و برخورداری از چتر امنیتی حکومت که به صورت فراگیر و افغانستانشمول گسترده شده باشد.
این برای آن است که روند قربانی شدن شیعیان در اقدامات هراسافکنانه تروریستی، همانند دوره قبل، در حکومت تحت کنترول طا-لبان نیز ادامه یافته است. کشتار شیعیان نمازگزار در کندز و قندهار و وقوع حمله تروریستی در شهرک جبرئیل هرات و بمبگذاریهای هدفمند در موترهای مسافربری شهری در ناحیه شیعهنشین دشت برچی در کابل، از مواردی است که پس از فروپاشی جمهوریت و بر سر کار آمدن امارت به وقوع پیوسته و نشانگانی آشکار از بیتوجهی زمامداران امور در هر دو دوره، نسبت به زندگی و مرگ بخشی قابل توجه از جامعه افغانستان است.
جالب این که مسئولیت تمامی این رویدادهای تروریستی را گروه داعش بر عهده گرفته است؛ گروهی که رهبران حکومت طا-لبان بارها از نابودی آن خبر دادهاند و حضور و وجود و نقشآفرینی آن در حوزه سیاست و امنیت افغانستان را انکار کردهاند. اما گویا داعش همواره از کشتار شیعیان به عنوان سندی گویا برای اثبات حضور خود در افغانستان بهره برده و با توسل به اقدامات تروریستی معطوف به شیعهکشی، در هفت ماهه گذشته بر سر راه حکومت طا-لبان، چالشآفرینی کرده است.
این وضعیت، هم برای مردم ناخوشایند و غیرقابل تحمل است و هم برای حکومتی که مدعی نابودی تروریزم داعشی و برپایی امنیت است، لکه و خدشه حیثیتی در حوزه امنیتی شمرده میشود. مضاف بر آن، مایه تولید و تقویت بیباوری و بیاعتمادی مردم به حکومت میشود و فاصله میان آن دو را بیش از گذشته، عمیقتر و پرناشدنیتر میسازد؛ زیرا افزون بر آن که توانایی امنیتی حکومت طا-لبان را زیر سوال میبرد، گمانه دست داشتن حکومت در ناامنیها را نیز تشدید و تقویت میکند. مخصوصاً وقتی همزمان با قربانی شدن شیعیان در انفجارهای تروریستی، مساجد و اماکن مذهبی آنان مثل مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام در کابل مسدود و ورود نمازگزاران در آن ممنوع میشود.
این اقدامات جز در زمان عبدالرحمن اتفاق نیفتاده و نشان میدهد که در صورت عدم تجدید نظر حکومت طا-لبان در برخورد خود با شیعیان، فاصله خود را آگاهانه و هدفمندانه با جمعیت عظیمی از شهروندان افزایش میدهد؛ سیاستی که در درازمدت، نه به نفع حکومت طا-لبان است و نه به نفع جامعه شیعیان افغانستان.