با والیای آشنا شوید که فیسبوک پُست میکند، اسکوتر میراند و سخت جنگ دیده است و ممکن است رییسجمهور بعدی افغانستان باشد.
در اتاقی که پُر است از بزرگان محلی، نماینده جوانی از ولایت همسایه بغلان خطاب به عطا محمد نور میگوید:« ایکاش به عنوان والی بلخ مجدداً مقرر نمیشدید. کاش به عنوان رهبر ولایت ما انتخاب میشدید تا ما هم مثل بلخ شکوفا میشدیم.» او در حالی این اظهارات را بیان میدارد که تقریباً همه حاضرین سر شان را به علامت رضایت تکان میدهند.
چنین تعریف و تمجیدها برای آقای نور، یکی از قدیمیترین رهبران پادشاهساز تازهگی ندارد. او از سال ۲۰۰۴ تا حال بلخ را مدیریت کرده است. با آنکه پست ولایت برای آقای نور ممکن است کمی ناچیز باشد. کنترول آقای نور بالای بلخ به حدی است که شهروندان شوخیای دارند که یک افسر پولیس بدون هماهنگی او سلاحاش را هم از زمین بالا نمیکند.
کشوری که همواره در لبهی پرتگاه بوده، بلخ اما همواره نگین امنیت و ثبات اقتصادی بوده است، دهلیز تجارتی میان آسیای میانه و چین و یکی از معدود مکانها در افغانستان است که زنان آزادانه میتوانند تجارت کنند. ایالات متحده امريكا و بقيه كشورهاى حامى همواره از موفقيت بلخ با پول وافر پشتيبانى كردهاند.
براى همين اين خبری تازه نیست که آقای نور که در آوان ۵۰ سالگی قرار دارد به عنوان رهبر آینده افغانستان ظهور کرده است. چیزی که اما تازهگی دارد رو کردن این موضوع توسط آقای نور است. در ۱۲ سال گذشته آقای نور تقریباً بیشترین اوقاتش را در مرکز فرماندهیاش در شمال اقامت اختیار کرده است. حالا اما اعتراف میکند که آرزو دارد در سیاستهای بزرگ ملی نقش بازی کند.
آقای نور به فارین پالیسی میگوید:« با مشاورینام در مورد اشتراک در انتخابات ۲۰۱۹ رای زنی میکنم؛ یا در یکی از تکتهای انتخاباتی یا به عنوان یکی از نامزدها شرکت خواهم کرد.»
آقای نور از حالا یکی از نزدیکترین و قدرتمندترین حامیانش در کابل، عبدالله عبدالله، که پس از انتخابات جنجالی ۲۰۱۴ به عنوان رییس اجراییه حکومت وحدت ملی شریک قدرت غنی شد، را به چالش کشانیده است.
عکسهای عبدالله از بیلبوردهای سیاسی بلخ ناپدید شدهاند، تصاویری که در هر بزرگراه و خیابان افغانستان نصب بود. حالا در بلخ و حتی دفتر سیاسی آقای نور، جای عکسهای عبدالله را عکسهای رقیباش غنی گرفته است.
رهبر شمال حالا چشم به بلندترین مقام حکومتی دوخته است. در کشوریکه جنگ، بیداد میکند، مهارتهای نظامی و قهرمانیهای او نکات قوت اوست. ترک گفتن بلخ و شمال اما این منطقه را ممکن است دچار حملات وسیع طالبات و داعش کند.
بلخ نمیخواهد او این ولایت را ترک کند و کابل شاید میل ندارد او به این شهر پا بگذارد.
من آقای نور را در یکی از حویلیهایش در مزارشریف ملاقات کردم – ساختمان بزرگ که توسط یک باغ بزرگ احاطه شده است- آقای نور به افزایش ثروتش عادت کرده، ولی این موضوع را با سادگی توجیه میکند. پس از بزرگشدن در یکی از خانوادههای ثروتمند در مزارشریف، آقای نور به صفوف مجاهدین پیوست. وقتی نوجوان بود در کوهها زندگی کرد و خیلی وقتها بالای صخرهها خوابید تا علیه تجاوز قشون سرخ بجنگد.
وقتی ۲۱ سال داشت به قدرت قابل ملاحظهای تبدیل شد و مسوولیت مدیریت نیروی ۳۰۰۰۰ نفری را در شمال افغانستان بهدوش گرفت.
مانند آقای نور، خیلی از سربازان، تاجیک بودند، بزرگترین گروه قومی در شمال. وقتی آقای نور به عنوان یکی از فرماندهان قابل اعتماد احمدشاه مسعود تبدیل شد، موفقیتهای نور هم افزایش یافت. وقتی مسعود و بقیه شمال را در سال ۱۹۹۶ رها کردند، آقای نور یکی از بازیگران اصلی برای ایجاد جبهه شمال، گروهی ضد طالبان بود. با وجودی موقف بزرگ سیاسیاش، آقای نور و همکاراناش با حس مهماننوازی از ما دم دروازه با اسکوتر پذیرایی کردند.
در یکی از اتاقهای مجلل نشستیم و مشاورین آقای نور طرح راهاندازی عملیات نظامی را برای تصویب آوردند.
او گفت:« امشب نیروهایم به جنگ میروند و من تا صبح بیدار میمانم تا کارهایشان را زیر نظر داشته باشم.»
اما آقای نور با یک نبرد دیگر هم روبهروست؛ مبارزه سیاسی با قدیمیترین متحد سیاسیاش عبدالله. دوستی آقای نور و عبدالله به سه دهه بر میگردد، زمانیکه هر دو زیر نظر مسعود، معرفترین فرمانده ضد قشون سرخ و طالبان، کار میکردند. پس از کشتهشدن مسعود در ۹ سپتامبر، هم آقای نور و هم عبدالله به عنوان جانشینان احتمالی مسعود قلمداد میشدند. ولی اتحادشان غیر قابل شکست بود.
آقای نور میگوید:« ما تاریخ طولانی مشترک بین هم داریم، هم در جریان مقاومت و هم در جریان فعالیتهای سیاسیمان، من همیشه در کنار او ایستادهام.» اینجا آقای نور از عبدالله با بیتفاوتی یاد میکند.آقای نور از عبدالله در انتخابات ۲۰۰۹ حمایت کرد و در انتخابات ۲۰۱۴ او را برنده اعلام کرد و صلاحیت غنی را رد کرد. غنی هم در شیوه بالمثل برایش پاسخ داد، او را سرپرست ولایت بلخ ساخت – موضوعی که همه نادیده گرفتند و غنی را در محضر عام بدنام کرد- امروز اما آقاى نور نارضايتىاش از مديريت عبدالله را پنهان نكرده و مىگويد:« احساس مىكنم كه عبدالله به تعهدات و وعدههايش به ما عمل نكرد. ما به يك بنبست رسیدهایم و باید راهمان را جدا کنیم.»
در دو سال گذشته عبدالله محبوبیتاش را در میان حامیان حزب جمعیت به طور فزایندهای از دست داده است. کمپاین نور علیه عبدالله او را به حاشیه رانده است.
توماس روتگ، مدیر شبکه تحلیلگران افغانستان میگوید:« عبدالله به شکل وسیع توسط همه کسانی داخل جمعیت به دلیل عدم رسیدگی به تعهداتش ضربه خورده است.» آقاي نور خودش تنها از عبدالله جدا نمىكند، بلكه تلاش دارد در سطح ملى براي خودش متحد بسازد، با رقيب ديروزش آقاي غنى.
عطا محمد نور، چند ماه اخير را در كابل سپرى كرده است، تا با غنى معامله كند. در جريان نوروز آقاى غنى در ازاى حسن نيت او، آقاى نور را به عنوان والى بلخ مجدداً مقرر كرد.
دوستى و نزديكي آقاي نور با غني اما توسط تحليلگران به عنوان يك تاكتيك سياسي براى آمادگي براي انتخابات ٢٠١٩ محسوب ميشود.
برخيها پيشبيني ميكنند كه ممكن است آقاي نور در تكت غني به عنوان معاون نخست نامزد شود. ايستاد شدن در كنار غني براي آقاي نور حمايت گسترده فراتر از شمال به بار خواهد آورد، جايي كه از نظر قدرت او رهبر يكهتاز است و حرف اول را ميزند.
كسب حمايت از ميان پشتونها كه اكثريت را در افغانستان تشكيل ميدهند یکی از لازمههاى نامزد شدن است. براي همين آقاي نور ميگويد او خودش را رهبر تمام افغانها مىداند و مطمئن است كه بزودي بقيه هم به اين نتيجه خواهند رسيد. آقای نور میگوید:”من هيچ مليتي را به مليت ديگر برتر نميدانم. ولي معمولاً اجتماع تاجيكها تحصيلكردهتر هستند و به همزيستي اعتقاد دارند و براي آنها قبول كردن چنين راهكاري قابل پذيرشتر است.”
آقاي نور ممكن است براي ترك بلخ برنامه داشته باشد، ولى اين به معناي ترك قدرت و پايگاهش از بلخ نيست. آقاي نور به پادشاهساز بودنش افتخار مىكند، براي همين يكي از توافقاتش با حكومت انتخاب جانشينش در بلخ است. او وقت براي تخت ولايت بلخ جانشين انتخاب كرده، اما از براي فعلاً از كسي اسم نمىبرد.
والی بلخ، واژه “جنگسالار” را تحقيرآميز ميخواند. در حاليكه در كتابخانه شخصياش كه به سبك ويكتوريا ساخته شد نشسته بود، برايم گفت:” اين واژه من را اذيت مىكند. جانت را براي دفاع از آزادي كشور فدا كنى و عزيزانت را از دست بدهى، آيا پس از اين همه فداكارى، آيا شما اينها را قهرمان صدا مىزنيد يا جنگسالار؟”
قدرتش بدون شك بالاى تامين امنيت استوار است و حمايت نيروهاي امنيتى تحت امرش را دارد. حتى نيروهاي امنيتى مركز كه در بلخ حضور دارند مانند پوليس ملي به آقاي نور وفادار هستند.
آقاي نور عساكر زمينىاش را مانند شاهان قرون وسطى رهبرى مىكند – اين شايد يكي از دلایل محبت و وابستهگيشان به او باشد- حتى امروز او در كنار آنها عليه شورشيان مىجنگد.
همكاران آقاي نور با افتخار از مهارتهاى او در كاربرد اسلحه ياد مىكنند به شمول تيرانداز:” من شخصاً فردا به جمع نيروهاي امنيتي در خط اول در كوههاى البرز خواهم پيوست. هركس خانهی گرم و موترهاى مُدلبالا را خوش دارد، ولى اگر آنها را كنار گذاشته و به دشت نروى چطور مىتوانى امنيت را تامين كنى؟”
او همچنين يكي دو ساعت از وقتش را صرف فيسبوك مىكند و به منتقدانش پاسخ مىدهد.
تعهد آقاي نور به تامين امنيت براى اعتبار خودش هم سنگين تمام شده است. يك گزارش ديدبان حقوق بشر در سال ٢٠١٥ آقاي نور را متهم به حمايت از مليشههاى مسلح كرده بود كه اين نيروها در شكنجه، تجاوز، آدمربايي و زندانيكردن گويا دست داشتهاند.
آقاي نور بعضي از مليشهها را انتقاد مىكند ولى خيلي از آنها در چهار چوكات پوليس محلى وارد ساختار شدهاند كه اذيت و آزارها را به شكلي قانونمند ساخته است.
سوالاتى هم در مورد ثروت آقاي نور مطرح شده است. او مىگويد:” من در تجارت مهارت دارم.”
او من را قتاعت داد كه بخشي از ثروتش حاصل تجارت خانوادهگياش است.
با اينهمه محبوبيت او در ميان خيليها در بلخ واقعي است.
سيد عبدالرحمن، يك شهروند ٤٠ ساله كه با خانوادهاش در نيمهشب در پارك تفريحي لذت ميبرد، گفت:” شایعاتي شنيدهام كه والي، بلخ را به خاطر سياستهاي ملي ترك ميكند. اگر اين واقعيت باشد، من خيلي ناراحت خواهم شد.”