علایق عربستان و پاکستان؛ افغانستان در کجای معادله است؟
اگرچه عربستان همواره با دو کارت ثروت و سلفیت در کشورهای اسلامی بازی کرده، اما به نظر میرسد این بار خیلی علاقمند بازی با این دو کارت در افغانستان نیست؛ چرا که اگر روی کارت سلفیت حساب باز میکرد، افغانستان کنونی ظرفیت بالایی داشت/دارد
سه روز پیش فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان سعودی در راس هیئتی به پاکستان سفر کرد. وزارت خارجه پاکستان پیش از این سفر خبر داده بود که هدف از دیدار وزیر خارجه پادشاهی سعودی از پاکستان، اقتصادی، سیاسی و همکاری راهبردی است. هرچند عربستان و پاکستان از گذشتهها علایق و سلایق نزدیک به هم دارند، اما در حال حاضر که پاکستان زیر فشار و بحران اقتصادی شدید، ناامنی و حوادث گسترده طبیعی مواجه است، وجوه نقدیاش ته کشیده و عملاً دولت ملکی آن را فلج کرده است، سفر وزیر خارجه عربستان قاعدتاً باید در وجه اقتصادی برجسته باشد. این موضوع از خبرنامه وزارت خارجه این کشور نیز استنباط میشود؛ زیرا به وضوح اشاره رفته که اسناد سرمایه گذاری ۵ میلیارد دالری میان دو کشوردر این سفر امضا خواهد شد.
نکتهای که در این خصوص حایز اهمیت بسیار است، رابطه ژرف خانواده شریف و حزب مسلملیگ-نواز با عربستان سعودی است. این موضوع از آنجایی قابل دریافت است که شهبار شریف پس از انتخاب شدن به عنوان نخستوزیر، در نخستین سفر خارجی به عربستان رفت و از سوی مقامهای بلندپایه سعودی از جمله محمد بن سلمان ولیعهد این کشور استقبال شد. رابطه میان حکومت سعودی و خانواده شریف سابقه طولانی دارد و به زمانی بر میگردد که در دهه ۹۰ میلادی حزب مسلملیگ نواز قدرت را به رهبری نواز شریف در پاکستان به دست گرفت. این رابطه تاکنون ادامه یافته و حتی زمانی که نواز شریف از قدرت کنار زده شده و تبعید شد، عربستان را برای گذراندن دوران تبعید انتخاب کرد.
به عبارت دیگر، رابطه عربستان و حزب مسلم لیگ- خانواده شریف چه در قدرت و چه خارج از دایره قدرت، با عربستان سعودی عمیق، دوستانه و متداوم است و سفر اخیر وزیر خارجه عربستان را نیز میتوان در این چارچوب بررسی کرد.
به تعبیر میر غلام محمد غبار، سیاست مداران پاکستانی گرگهای باران دیدهاند و به راحتی میتوانند ثروتمندان عرب را تشویق به سرمایه گذاری در پاکستان کنند، اما مسئله اساسی که باید به آن پرداخته شود، این است که در میانه خط رابطه پاکستان و عربستان، جایگاه افغانستان چیست و آیا میتوان نقشی برای افغانستان در این معدله تعیین کرد.
دست کم پس از کودتای هفتم ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی به این سو، ریاض هیچگاه فارغ از عینک پاکستان به افغانستان نگاه نکرده است. این کشور همواره افغانستان را با قرائت پاکستان تعریف کرده و سیاستهای خود را بر همین مبنی طرح کرده است.
در دوره بیست ساله جمهوریت نیز اگرچه عربستان رسماً نظام برخاسته از کنفرانس بن را به رسمیت میشناخت، ولی به رغم ثروتمند بودن، هیچگاه کمک کننده بزرگ در بازسازی افغانستان نبود. در دوره پیشین طا-لبان نیز ریاض به حمایت پاکستان، «امارت اسلامی» نخست را به رسمیت شناخته بود.
اگرچه عربستان همواره با دو کارت ثروت و سلفیت در کشورهای اسلامی بازی کرده، اما به نظر میرسد این بار خیلی علاقمند بازی با این دو کارت در افغانستان نیست؛ چرا که اگر روی کارت سلفیت حساب باز میکرد، افغانستان کنونی ظرفیت بالایی داشت/دارد. معادلات جهانی تغییر کرده، قطببندی های جهانی مشخص شده و عربستان نیز تلاش میکند که در این قطبها جایی داشته باشد و بازیگر منفعل نباشد، اما آنچه از قراین بر میاید، دیدگاه ریاض نسبت به افغانستان مانند گذشته از مسیر پاکستان میگذرد و تغییر بنیادین نیافته است؛ پس اگر اکنون عربستان تلاش میکند از قضیه افغانستان دوری بجوید، تعجبی بر نمیانگیزد؛ زیرا پاکستان چنین ذهنیت سازی کرده است.