غزنی؛ هندو و سیک به جای هزاره و پشتون
از طرفی، وکلای هزاره و پشتون هیچ فایده برای غزنی نداشتهاند. افتتاح یک سرک(جاده) کوچک حتی به خاطر رقابتهای اینها معلق بوده، این دوره که یازده وکیل هزاره بوده، هم هیچ نفع به مردم غزنی اعم از هزارهها نرسیده و آن وقت که هم درهای ما، سلطانزوی و رفقایش بودند هم جز ضرر حاصل نداشتهاند.
من به عنوان یک غزنیچی به هم ولایتیهایم که دعوای عدالت اجتماعی و تمدن طولانی پر از مدارا و فرهنگ دارند، پیشنهاد میدهم هر یازده وکیل غزنی را از غزنیچیهای سیک و هندو انتخاب کنند. اینها هم غزنیچیهای بیطرفند هم به غزنی بیش از همه وفاداری و دلسوزی دارند.
در طول این سالها با وجود همه تبعیضها و ستمها، هنوز در غزنی ماندهاند و بازار غزنی را رونق دادهاند در بینشان نویسندگان و فرهنگیان برجستهای هم بوده، در دوره امانی وزیر مالیه با لیاقت داشتهاند و به لحاظ عدالت هم باشد هزار سال است که مورد ظلم و عصبیت واقع شدهاند.
از طرفی، وکلای هزاره و پشتون هیچ فایده برای غزنی نداشتهاند. افتتاح یک سرک(جاده) کوچک حتی به خاطر رقابتهای اینها معلق بوده، این دوره که یازده وکیل هزاره بوده، هم هیچ نفع به مردم غزنی اعم از هزارهها نرسیده و آن وقت که هم درهای ما، سلطانزوی و رفقایش بودند هم جز ضرر حاصل نداشتهاند. عمده کار اینها به دعواهای جناحی و قومی گذشته، بعضی راهزن، بعضی استاد بودهاند میتوانند به همان کارهای شان برسند.
اگر به انصاف باشد، کسانی مثل استاد رهنورد زریاب، یا استاد اکبر سنا، نمادهای فرهنگ غزنیاند و تیپهایی مثل صبور بیات، نبض جامعه مدنیاش؛ اما کسانی که هیچ تعلق خاطر به این ولایت ندارند، مثل «هیله ارشاد» برای کوچیهایند، وکیلی که از نامشان کاسبی میکند نه از حال و روز شان خبر دارد نه برای تحصیل و بهبودشان کاری میکند وگرنه افغانستان با یکونیم میلیون کوچی نباید از استرالیا گوشت وارد میکرد.
این حرف اینک شاید آرزوی خیالی باشد، اما روزی امیدوارم محقق شود. روزی که ما به غزنیچی بودن فخر کنیم. موزیم و آثار باستانی غزنی چور نشود، مقابر دانشمندان و شعرایش آباد شود، راههای بین ولایت قیر( اسفالت) شود و فستیوالهای( جشنوارههای) فرهنگی در غزنی زنده شود.
سيد رضا محمدی شاعر و نویسنده شهیر کشور