فرصتهایی که طالبان فدای بن لادن کردند – بخش سوم و آخر
لجبازی طالبان، آنها را به گوشهای رانده که در آن خشمگین نشستهاند، به این امید که خشونت و تحملناپذیری آنها به نوعی اکثریت مردم افغانستان را قانع کند تا قدرت را دوباره به آنها بدهد
۱۳ نومبر، با پیشروی نیروهای جبهۀ متحد در کابل، طالبان در تلاش ملاقات با حامد کرزی رهبر شورشیان جنوبی بودند تا ببینند چه نوع معاملهای میتوان انجام داد. این بار طیب آقا از دفتر ملا عمر رابط طالبان بود. کرزی سخاوتمندانه پیشنهاد کرد که برای هر طالبی که اسلحه خود را زمین بگذارد و به روستاهای خود بازگردند، امکان عبور و مرور امن فراهم شود. آقا گفت به این پیشنهاد به زودی پاسخ خواهد داد. روز بعد، تیم ایالات متحده و سیآیای که قصد داشتند کرزی را با مهمات تقویت کنند، وارد افغانستان شدند. اهرم طالبان برای درخواست هر گونه بخشش از دست میرفت.
۱۶ نومبر، جلیل گزارش داد که برخی رهبران ارشد طالبان به فکر تسلیم شدن هستند. به تاریخ ۱۷ نومبر، جلیل دوباره تماس گرفت، همانند تماسهای دیگرش، این تماس هم تلاش طالبان به یافتن راهی برای متوقف کردن جنگ خلاصه شد؛ قبل از اینکه رژیم و جنبش ایدئولوژیک آنها متلاشی شود.
۱۸ نومبر، جلیل مجدداً تماس گرفت و گفت که رهبران طالبان در قندهار به دنبال شرایط صلح و تماس با حامد کرزی هستند. به تاریخ ۲۰ نومبر، ارتباط برقرار شد. جلیل توضیح داد که رهبری طالبان هنوز هم قادر به تصمیمگیری در مورد مذاکرات صلح و ادامه جنگ نیستند. احتمالاً یکی دیگر از بهانههای تاکتیکی بود.
۲۱ نومبر، نیروهای طالبان به بهانه اینکه در صدد ملاقات شخصی برای مذاکره در مورد صلح هستند، گل آقا شیرزی را به یک کمین مرگبار کشاندند. نیروها کمین طالبان را دیدند و افراد گل آقا، دروغگویان طالبان را از بین بردند. این درست زمانی بود که طیب آٌقا جلو دوربینها ایستاده بود و تعهد میسپرد که طالبان تا آخرین نفر میجنگند.
۲۵ نومبر، وزیر عدلیه طالبان پیشنهاد تسلیم شدن به کرزی را داد. کرزی میدانست که کنفرانس بن به زودی آغاز میشود و پیشنهاد داد که هر مقام ارشد طالبان برای قضاوت به نهادهای بینالمللی تحویل داده شود. با آن هم کرزی پیشنهاد کرد به او مسیر ایمن داده شود و ۴۸ ساعت اجازه داد روی آن بحث کند. کرزی بیش از آنچه باید، پیشنهاد میداد، اما به شرافت طالبان اعتماد نداشت. و درست هم بود، چنانچه طالبان سعی میکردند بگویند که میخواهند قندهار را به کرزی بدهند، اما عربها مانع میشدند.
کنفرانس بن به تاریخ ۲۷ برگزار شد و از طالبان برای اشتراک در بحثهای آینده با سایر افغانها، دعوت نشد. تا جایی، به این دلیل که طالبان هنوز هم از بن لادن و القاعده محافظت میکردند و از گفتوگو در مورد صلح با افغانهای که رژیم آنها را در افغانستان برکنار میکردند، امتناع میورزیدند.
۲۸ نومبر، طالبان از طریق ملا ضعیف، سفیر به اصطلاح طالبان در پاکستان، با کرزی در تماس شدند. وی از کرزی پرسید؟ آیا برای ملا عمر رهبر طالبان بخشش مطلق قائل است یا خیر؟ کرزی گفت تنها در صورتی که عمر آشکارا با تروریستهای عرب قطع رابطه کند و تمام تروریستهای خارجی را در افغانستان تحویل دهد، این موضوع را در نظر میگیرد. عمر هرگز پاسخ نداد.
تماس بعدی به کرزی از جانب فرمانده عثمانی بود. او تقاضای آتشبس کرد و پیشنهاد داد که طالبان قندهار را به کرزی بدهد. کرزی این بار برای تمام فرماندهان ارشد طالبان به جز عمر عفو خواست – در صورتی که طالبان روابط با القاعده را قطع کنند. عثمانی پاسخی نداد. به تاریخ ۳۰ نومبر، کرزی و افرادش وارد قندهار شدند.
۵ دسمبر، کرزی با گل آقا شیرزی بیرون میدان هوایی قندهار بود که از سوی کنفرانس بن با وی تماس گرفته شد و گفت رهبر دولت موقت افغانستان انتخاب شده است. تا تاریخ هفتم، طالبان کنترول شهر قندهار را به دست افراد گل آقا و کرزی از دست دادند. طالبان با کرزی تماس گرفتند تا بگویند آخرین عربهای القاعده از این شهر فرار میکنند.
با از دست دادن مرکز شهر، طالبان و شرکای القاعده به امید فرار از کشور به پاکستان، به کوهها پناه بردند. طالبان چیزی برای مذاکره نداشتند، بنابر این، از تمام بحثهای آینده در مورد چگونگی شکلدهی ملت شان کنار گذاشته شدند. طالبان خیلی دیر متوجه شدند که لجبازی آنها به قیمت از دست دادن کشور تمام شد. آنها وارد پاکستان شدند و اقدام بعدی را طرحریزی کردند و این هم مذاکره برای صلح نبود.
پس از ایجاد نظام جمهوری افغانستان
از زمان تصمیمگیری افغانستان برای ایجاد نظام جمهوری مبتنی بر قانون اساسی و حفظ حقوق بشر برای تمام مردم افغانستان، لجبازی طالبان چه کرده است؟ از زمانی که رژیم نامشروع طالبان در سال ۲۰۰۱ از قدرت کنار زده شد، طالبان خشونت، ادامه روابط با تروریستها و پیاده کردن سیاستهای پاکستان را به قیمت زندگی مردم افغانستان انتخاب کردند.
• طالبان با راهاندازی شورش از تشکیل یک ملت پایدار توسط مردم این کشور جلوگیری کردند و برای توقف ایجاد سکتور امنیتی توانمند افغانستان، نهایت کوشش خود را به خرج دادند.
• طالبان در تمام لحظهها از تروریستها جانبداری کردند و هر گونه چانس برای ختم صلحآمیز این معضل را به خطر انداختند.
• طالبان به کشتار غیرمستقیم افراد ملکی افغانستان و ترور ادامه دادند و با پنهان شدن در مناطق پرجمعیت جان غیرنظامیان را به خطر انداختند. طالبان ارتکاب جنایات جنگی را انتخاب کردند.
• طالبان نتوانستند کنترول هیچ یک از مراکز اصلی ]ولایات[را در افغانستان به دست گیرند و به بدرفتاری با افغانهای تحت کنترول مناطق روستایی خود ادامه دادند.
• طالبان ترجیح دادند ناجوانمردانه از خیانتکاران استفاده کنند تا نیروهای امنیتی افغانستان را از داخل از بین ببرند، به جای اینکه در میدان با آنها روبرو شوند.
• در سال ۲۰۰۹، طالبان از ابتکار عمل افغانها برای پیدا کردن یک راهحل صلحآمیز به شورش شان از طریق دیپلماسی طفره رفتند و خیلی زود حکومت پاکستان حتی ملا برادر رهبر طالبان را دستگیر کرد تا اطمینان حاصل کند که گفتوگو هرگز اتفاق نمیافتد.
• سرانجام طالبان پیشنهاد برقراری آتشبس را با متحدانش پذیرفتند، با توجه به اینکه طالبان وارد گفتوگوهای نتیجهبخش با جمهوری افغانستان شود، علیه تروریزم بایستد و آتشبس جامع و دایمی را بپذیرد. تا به امروز، طالبان هیچ یک از تعهدات توافق ۲۹ فبروری را نپذیرفتند.
• طالبان در نهایت برای انجام مذاکرات صلح مستقیم با جمهوری افغانستان تسلیم فشارهای بینالمللی شدند، اما از ۱۲ سپتمبر ۲۰۲۰، آنها فقط روند صلح دوحه را به تمسخر گرفتند. طالبان اکنون با گشت و گذار در آسیا، مذاکرات را به تأخیر میاندازند و سعی دارند دیپلماتیک به نظر برسند. هیچ یک از اقدامات آنها در روند صلح، اعتماد دیگر ملتها را به خود جلب نکرده است. طالبان ممکن به زودی مذاکرات صلح را ترک کنند و با اعتبار دیپلماتیک کمتری این کار را خواهند کرد. آنها هیچ اعتمادی ایجاد نکردند و هیچ توجهی به زندگی کسانی که از زمان آغاز گفتوگوها جان خود را در افغانستان از دست دادند، نخواهند کرد.
گزینههای طالبان و برایند امروز
همه این تصمیمات نابخردانه طالبان، چه تاثیری بر وضعیت کلی جنگ و نتایج نهایی آن داشته است؟
امروز، طالبان منفورتر از سال ۲۰۰۱ هستند. آنها اکنون با ارتش و قوای هوایی بزرگ آموزش دیده و افسران پولیس و اطلاعات توانمند روبرو هستند. طالبان تقریباً از شبهنظامیان خود خارج از پاکستان هیچ پشتیبانی ندارند، در حالی که نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان ANDSF دارای ایتلافی متشکل از ۴۰ کشور است که با مشارکتهای امنیتی مختلف از آن حمایت میکنند. به طالبان به عنوان ناقض حقوق بشر دیده میشود – که از زمان قدرتگیری آنها در دهه ۱۹۹۰ بدون تغییر مانده است.
خلاصه، امروز طالبان هیچ مشروعیتی ندارند و نتوانستند از سال ۲۰۰۱ بدینسو از فرصتهای دیپلماتیک پیش آمده برای یافتن نتیجه صلحآمیز استفاده کنند. لجبازی طالبان، آنها را به گوشهای رانده که در آن خشمگین نشستهاند، به این امید که خشونت و تحملناپذیری آنها به نوعی اکثریت مردم افغانستان را قانع کند تا قدرت را دوباره به آنها بدهد.
امروز، ما طالبان را همانند گذشته لجباز میبینیم. طالبانی که از قطع روابط با تروریستان و مبارزه علیه تروریستها در جنوب آسیا امتناع میورزند. طالبانی که هیچ اشتیاقی برای حفظ جان مردم افغانستان ندارند و پاکستانی که با سرسختی از طالبان حمایت میکند در حالی که به جهانیان میگوید خواهان صلح در افغانستان است.
بهتر است طالبان و پاکستان به سخنان گرنیر در سال ۲۰۰۱ دوباره فکر کنند. « تلاش برای تغییر گذشته هیچ فایدهای ندارد. هدف پیدا کردن راهی برای نجات افغانستان است.» اکنون جهان باید به حمایت از جمهوری اسلامی افغانستان در مبارزه با تروریزم و تلاشهایش برای متقاعد کردند طالبان و پاکستان ادامه دهد تا آنها در لجاجت خود تجدید نظر کنند.