فریب و دروغ؛ آنچه واقعاً در افغانستان اتفاق افتاد- یکم
مصاحبهها و اسنادی که بسیاری آنها قبلاً منتشر نشده بود، نشان میدهد چگونه دولتهای رییس جمهور جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و دونالد ترامپ حقیقت را دو دهه پنهان کردند. آنها به آهستگی در جنگی شکست میخوردند که امریکاییها زمانی با قاطعیت از آن حمایت میکردند
انتحاری ناوقت صبح ۲۷ فبروری ۲۰۰۷ داخل موتر نوع تویوتا کرولا به پایگاه هوایی بگرام رسید. او در اولین ایست بازرسی از کنار پولیس افغانستان عبور کرد و حدود نیم کیلومتر راه به سمت دروازه اصلی ادامه داد. در آنجا، انتحارکننده به ایست بازرسی دوم که سربازان امریکایی مستقر بودند، نزدیک شد. او در میان گودالهای گلآلود و تجمع عابرین پیاده و وسایط نقلیه، واسکت انتحاری خود را انفجار داد.
این انفجار ۲۰ کارگر افغان را که آنروز برای کار به این پایگاه آمده بودند، کشت. همچنین دو امریکایی و یک تن از کوریای جنوبی که به ایتلاف نظامی بینالمللی پیوسته بود، جان باختند: دنیل زیزمبو ۲۷ ساله از شیکاگو، جرالدین مارکز پیمانکار امریکایی که تازه ۳۱ سالگی خود را جشن گرفته بود و یون جانگ هو، نخستین سرباز کوریای جنوبی که پس از جنگ ویتنام، در درگیری خارجی کشته میشود.
کسی که در این انفجار جان سالم به در برده بود، مهمان ویژهای در بگرام بود که سعی میکرد زیاد آفتابی نشود: دیک چنی معاون رییس جمهور. چنی یک روز قبل در سفری غیرمنتظره وارد منطقه جنگی شده بود. او که تازه از اسلامآباد پاکستان آمده بود، قصد داشت تنها چند ساعت را در افغانستان بگذراند تا با رییس جمهور حامد کرزی دیدار کند. اما شرایط بد جوی مانع رسیدن او به کابل شد، بنابراین، او شب را در بگرام گذراند؛ پایگاهی که در ۳۰ مایلی پایتخت قرار داشت و ۹ هزار پرسونل.
چند ساعت پس از حمله موتربمب، طالبان با خبرنگاران تماس گرفتند تا مسئولیت را به عهده گرفته و بگویند چنی هدف بوده است. مقامات نظامی ایالات متحده شورشیان را به انتشار دروغ متهم کرده و مسخره کردند. آنها گفتند که معاون رییس جمهور یک مایل دورتر و در طرف دیگر پایگاه قرار داشت و هرگز در خطر نبود. آنها تأکید کردند که طالبان نمیتوانند در چنین مدت کوتاهی حملهای علیه چنی برنامهریزی کنند، به ویژه و با توجه به اینکه برنامههای سفر وی در آخرین لحظه تغییر کرده بود.
جنرال تام کولینز سخنگوی نیروهای امریکایی و ناتو به خبرنگاران گفت: «ادعاهای طالبان مبنی بر اینکه آنها به دنبال معاون رییس جمهور آمده بودند، پوچ و مضحک است».
اما این مقامات نظامی ایالات متحده بود که حقیقت را پنهان میکردند.
شاون دلریمپل فرمانده وقت فرقه ۸۲ که مسئولیت تأمین امنیت بگرام را بر عهده داشت، در مصاحبه تاریخ شفاهی ارتش تأیید کرد که اطلاعات در مورد حضور چنی به بیرون درز کرده بود. وی افزود که مهاجم انتحاری کاروانی از موترها را که از دروازه پیشرو بیرون آمده بود، مشاهده کرده و خود را انفجار داد، زیرا به اشتباه تصور میکرد چنی سوار در آن است.
انتحارکننده خیلی هم دور از هدف نبود. به گفته دالریمپل، کسی که برای برنامهریزی حرکات چنی با سرویس مخفی همکاری کرده بود، معاون رییس جمهور قرار بود ۳۰ دقیقه بعد با کاروانی متفاوت عازم کابل شود.
دلریمپل میگوید: «شورشیان این را میدانستند. همه چیز در اخبار بود مهم نیست که چقدر سعی میشود مخفی نگه داشته شود. آنها کاروانی را هدف گرفتند که با وسایط نقلیه زرهی از دروازه بیرون میشود و فکر کردند او در آن حضور دارد. … این امر چشمها را به این حقیقت باز میکند که بگرام جای امنی نیست. ارتباط مستقیمی با شورشیان وجود داشت».
نمایش ۲۰۰۷ نشاندهنده تشدید جنگ در دو جبهه بود. طالبان با هدف قرار دادن معاون رییس جمهور در پایگاه به شدت مستحکم بگرام، توانایایی خود را در حملات برجسته با تلفات بلند و به دور از سنگرهای شورشیان در جنوب و شرق افغانستان نشان دادند.
ارتش امریکا با دروغ گفتن در مورد اینکه شورشیان چقدر برای آسیب رساندن به چنی نزدیک شده بودند، بیشتر در مشق و طرح فریب مردم در باره بسیاری از جنبههای جنگ، از وقایع پراکنده تا تصویر کلی، غرق شد.
این گزارش برگرفته از کتاب واشنگتنپست با عنوان «مقالات افغانستان: تاریخ مخفی جنگ» نوشته «سایمون» و «شوستر» است که به تاریخ ۳۱ اگست منتشر خواهد شد. این کتاب با روایتی از تاریخ آنچه در افغانستان اتفاق افتاد و بر اساس مصاحبه با بیش از ۱ هزار نفر که نقش مستقیمی در جنگ بازی کردهاند و همچنین هزاران صفحه اسناد به دستآمده تحت قانون آزادی اطلاعات، تهیه شده است.
مصاحبهها و اسنادی که بسیاری آنها قبلاً منتشر نشده بود، نشان میدهد چگونه دولتهای رییس جمهور جورج دبلیو بوش، باراک اوباما و دونالد ترامپ حقیقت را دو دهه پنهان کردند. آنها به آهستگی در جنگی شکست میخوردند که امریکاییها زمانی با قاطعیت از آن حمایت میکردند. اما رهبران سیاسی و نظامی تصمیم گرفتند اشتباهات خود را دفن کنند و اجازه دهند جنگ ادامه پیدا کند که در نهایت به تصمیم بایدن برای خروج از افغانستان منجر شد و طالبان در مقایسه با ۲۰۰۱ به مراتب قدرتمندتر از هر زمان دیگری شدند.
برای دولت بوش، ناتو و متحدان افغانستان، ماههای قبل از سفر چنی در ۲۰۰۷، دورانی وحشتناک بود. شمار حملات انتحاری در ۲۰۰۶ تقریباً پنج برابر و تعداد بمبهای کنارجادهای در مقایسه با سال قبل دو برابر شد. پناهگاههای مرزی طالبان در پاکستان این مشکل را بیشتر دامن زد.
چنی قبل از ورود به بگرام، با پرویز مشرف رییس جمهور پاکستان در اسلامآباد ملاقات کرد تا از وی بخواهد در این رابطه اقدام کند. رییس جمهور قدرتمند پاکستان با بیان اینکه دولتش «حداکثر» تلاش خود را کرده، هیچ کمکی نکرد.
به رغم اظهارات علنی آنها، مقامات نظامی ایالات متحده آن قدر نگران بودند که طالبان ممکن چنی را در فاصله کوتاه بین بگرام و کابل هدف قرار دهند، طوری که در ابتدا حیلهای ترتیب دادند.
برنامه این بوده که بگرام را از دروازهای که به ندرت مورد استفاده قرار میگرفت، ترک کند. همراهان چنی به عنوان طعمه در موترهای تشریفات (SUVهایی) که معمولاً برای مقامات ارشد اختصاص داده شده بود، سوار میشدند و معاون رییس جمهور با دلریمپل، فرمانده جوان ارتش، بر موتر نظامی مجهز با ماشیندار، سوار میشدند. دلریمپل یادآوری میکند: «هرگز از او انتظار نمیرفت که سوار موتر ماشیندار شود».
این طرح پس از حمله انتحاری لغو شد. مقامات نظامی تصمیم گرفتند که سفر چنی به گونه زمینی خطرناک است. او منتظر شد تا هوا پاک شود و برای دیدار با کرزی به کابل هوایی رفت. سرانجام، چنی بعد از ظهر آن روز افغانستان را با هواپیمای نظامی C-17 بدون وقوع حادثه دیگر ترک کرد.
در همان آوانی که ارتش امریکا با قوتگرفتن دوباره طالبان دست و پنجه نرم میکرد، همزمان در جنگ گستردهترش در عراق حتی بدتر عمل میکرد که حدود ۱۵۰ هزار سرباز امریکایی را گرفتار خود کرده بود؛ حدود شش برابر آنچه که به افغانستان اعزام شده بود. با توجه به فاجعه در عراق، دولت بوش شدیداً مایل بود از تصور باخت در افغانستان اجتناب کند.
به این ترتیب، با آغاز سال نو، فرماندهان امریکایی در افغانستان سطح جدیدی از خوشبینیها را آشکارا ابراز کردند که آنقدر بیدلیل و بیاساس بود که اظهارات آنها به یک کمپاین اطلاعات نادرست تبدیل شد.
جنرال روبرت دوربین، فرمانده ماموریت آموزش نیروهای امنیتی افغانستان، در ۹ جنوری ۲۰۰۷ به خبرنگاران گفت: «ما در حال غلبه هستیم.» وی افزود که ارتش و پولیس افغانستان «هر روز پیشرفتهای بزرگی» را نشان میدهند.
جنرال بنیامین فرکلی، فرمانده فرقه دهم، چند هفته بعد ارزیابی خوشحال کنندهتری انجام داد. او در یک کنفرانس خبری در ۲۷ جنوری گفت: «ما برنده میشویم.» به رغم افزایش بمبگذاریها در سال قبل، وی اعلام کرد که نیروهای امریکایی و افغانستان «پیشرفت بزرگی» کردهاند و «طالبان و تروریستهای مخالف این ملت را در هر مرحله» شکست دادهاند.
این مطلب ادامه دارد …