فنا و بقای افغانستان؛ حقوق بشر و باز هم اعلامیههای دیپلماتیک!
با توجه به این مسئله و برگزاری دو نشست مهم از سوی سازمان ملل متحد در پیوند به موضوع حق آموزش و اشتغال زنان افغانستان، اکنون پرسش اساسی این است که آیا برگزاری این گونه نشستها میتواند گره کور بحرانی را که از دو سال به این طرف جریان دارد، باز کند یا این نشستها نیز همانند اعلامیهها و مواضع سیاسی ناگزیر نهادها و کشورها مصداق مثل معروف «آمدند و نشستند و برخاستند و رفتند» است
اخیراً رحمتالله نبیل رییس پیشین امنیت ملی در نظام معدوم جمهوریت با نشر مطلبی در شبکه ایکس، ضمن انتقاد از اکتفا به صدور اعلامیههای سیاسی از سوی کشورها و سازمانهای بینالمللی در پیوند به موضوع بحران افغانستان، مسئله فنا و بقای کشور را مطرح ساخت. آقای نبیل از ضرورت هماهنگی کشورها، به ویژه سازمان ملل متحد در قضیه افغانستان سخن زده و این موضوع را برجسته ساخت که بحران این کشور از حد و مرز صدور اعلامیه و ابراز همدردی فراتر رفته و در افق رویداد سیاهچاله مرگ و زندگی رسیده است.
با توجه به این مسئله و برگزاری دو نشست مهم از سوی سازمان ملل متحد در پیوند به موضوع حق آموزش و اشتغال زنان افغانستان، اکنون پرسش اساسی این است که آیا برگزاری این گونه نشستها میتواند گره کور بحرانی را که از دو سال به این طرف جریان دارد، باز کند یا این نشستها نیز همانند اعلامیهها و مواضع سیاسی ناگزیر نهادها و کشورها مصداق مثل معروف «آمدند و نشستند و برخاستند و رفتند» است؛ چیزی که در دو سال گذشته همواره وجود داشته و شبح وار اثری روی وضعیت زنان و مردم افغانستان نداشته است.
فراتر از این، مشکل افغانستان اکنون فراتر از آموزش و اشتغال زنان است: گرسنگی مطلق. فقر وحشتناک، عدم امنیت غذایی و بیکاری در سراسر کشور موضوعی است که در آستانه زمستان پیشرو جمعیت چهل میلیونی کشور را از زن و مرد و پیر و جوان و کودک تهدید به مرگ میکند، اما کشورهای مدعی حقوق بشر حتا از تامین بودجه نهادهای کمک رسان بینالمللی خوددار میکنند. همین روز گذشته سازمان ملل متحد اعلام کرد که برای کمک بشردوستانه به مردم افغانستان در سال آینده میلادی نزدیک به ۳ میلیارد دالر نیاز دارد، اما کشورها علاقهای به تامین آن ندارند.
از این مسئله به خوبی پیداست که کشورهای جهان افغانستان را همانند زخم ناسوری میبینند که هرگز التیام نخواهد یافت، این زخم سرطانی شده و امیدی نیز نیست که به این زودی خوب شود؛ چرا که زخمی بر آمده از نیم قرن بحران است. این کشورها علاقهای به مسئله افغانستان ندارند و فقط با برگزاری چند نشست و صدور چند اعلامیه رفع تکلیف میکنند تا وجدان افکار عامه خود را آرام بسازند.
بنا بر این، اکنون هنگامه و زمان برگشت به خویشتن خویش و استخراج ظرفیتهای نهفته در میان ملت است؛ زیرا کشورهای خارجی، به ویژه امریکا و اقمارش نشان داده اند که افغانستان را در بایگانیهای ذهن و سیاست خویش گذاشته و این پرونده را خاتمه یافته میدانند. پس امید بستن به ملل متحد که مومی در دست امریکا است و کشورهای دخیل در اشغال ۲۰ ساله افغانستان امید واهی و کوبیدن آب در هاون است. تنها ظرفیتی که میتواند در وضعیت افغانستان تغییر ایجاد کند و مشروع باشد، فقط مردم افغانستان و نهادها و جریانهای برخاسته از متن مردم است که در برهه کنونی باید کار کنند و با ایجاد نقشه و راه راهبردی سیاسی، کشور را از لبه تیغ فنا و بقا به سوی متن امن هدایت کنند.