قدس؛ درد مشترک بشریت
زخم قدس، درد همه کشورهای اسلامی است. با بیتفاوتی نباید از کنارش گذشت. این قضیه تا به صورت عادلانه و دموکراتیکش حل نشود، جدالهای فرقهای نیز در کشورهای اسلامی فروکش نخواهد کرد.
فرويد در كتاب « تمدن و ملالت های آن» از پديدهای به نام غرايز يا تمايلات سازشگر صحبت میكند.
تمايلات سازشگر به اميال و آرزوهایی گفته میشود كه دسترسی به آنها به دلايل سياسی و اجتماعی يا فرهنگی، ممكن نيست. يا اميالی هستند كه در فرايند تكوين تمدن سركوب شدهاند و انسانها از خير آن دست شستهاند. شبيه كسی كه دستش به آلو نمیرسد و میگويد كه « آلو ترش است.» در حالی كه اين آدم آلو را دوست دارد، اما چون دستش نمیرسد، ناگزير است كه از لحاظ روانی قبول كند كه اين ميوه ترش است و نبايد از آن تناول كند. به زبان فلسفی به اين فرايند میگويند: تغيير ذهن به نفع عين.
قصه ما و قدس همينطوری است. امروزه اگر اكثر دوستان ما در باره به رسميتشناسی قدس به حيث پايتخت اسراييل با نوعی بیتفاوتی موضع میگيرند و درد افغانستان را جدا از زخم فلسطين تعريف میكنند، ريشه در همين تمايلات سازشگر دارد. مگر چطوری ممكن است كشوری كه شهروندانش تا چند سال قبل سودای آزادسازی سمرقند و بخارا را در سر داشتند، يكباره آن قدر خود را جزيره جدا افتاده از جهان اسلام تصور كند كه قدس را به «خال هندوی» ترامپ ببخشد؟ مگر سمرقند و بخارا در منظومه جغرافيايی جهان اسلام مهمتر از قدساند؟
نه، تصور اينكه ما به دركی از منافع ملی رسيده باشيم كه آن را قربانی رويدادهای آن سوی مرزهای ما نسازيم خيال است و محال.
بهترين گواه اينكه در افغانستان گروههايی سياسی وجود دارد كه برای شان رويدادهای پشاور و كويته مهم هستند؛ همانطوری كه گروههایی نيز وجود دارد كه مسايل تركيه و ايران را با حساسيت دنبال میكنند.
ما هنوز به درک رئاليستيک از منافع ملی ما نرسيدهايم. به همين خاطر من میگويم كه «حاتمبخشی» ما در باره قدس بيشتر بازتاب تمايلات سازشگر ما است. اين سازشگری از جايی ايجاد شده كه شكست اعراب در برابر اسراييل در «جنگ شش روزه» و در نبردهای پس از آن، همهای اميد ما را برای آزادی فلسطين نقش برآب كرد، جهان اسلام عملاً خود را تحقيرشده يافت و شكست ديده ديد.
نيچه میگويد يكی از آفات « وجدان معذب» اين است كه باعث درونیسازی جدال میشود. كشاكشها و منازعات خونين فرقهای كه امروزه دامنگير خاورميانه و جهان اسلام است، محصول درونیسازی جدال توسط وجدان معذب مسلمانان است. يا به تعبير ديگر: از آنجايی كه میبينند دست شان به اسراييل نمیرسد، به يخن همديگر چنگ میاندازند تا « بار عصبی » خود را تخليه كنند. تا خشم فروخورده خود را بيرون بريزند. تا با تقليد از روش «دكارت» بگويند: « من بد میكنم، پس هستم.»
زخم قدس، درد همه كشورهای اسلامی است. با بیتفاوتی نبايد از كنارش گذشت. اين قضيه تا به صورت عادلانه و دموكراتيكش حل نشود، جدالهای فرقهای نيز در كشورهای اسلامی فروكش نخواهد كرد.
شهيد ثاقب