قمار خلیلزاد بر هژمونی امریکا و دولتداری افغانستان
زلمی خلیلزاد که در گذشته مامور بسیج حضور نیروهای امریکا و غرب در افغانستان بود این بار به وسیله ترامپ مامور خروج نیروهای امریکایی در پوشش پروژه صلح گردید، لذا هدف از طرح صلح خلیلزاد خروج نیروهای امریکایی در پوشش تامین صلح در افغانستان است.
طرح صلح خلیلزاد چیست و چرا نمایندگان امریکا با عجله به دنبال مذاکره با کشورهای منطقه و تفاهم با قدرت های بزرگ هستند؟
پیروزی کودتای هفت ثور در ۱۳۵۷ به وسیله احزاب کمونیستی خلق و پرچم در افغانستان، باعث شد تا امریکا به خاطر شکست شوروی سابق، نخست کشورهای عرب و سپس دنیای غرب را به همکاری با مجاهدین مسلمان که با دست خالی در مقابل ارتش سرخ به خاطر دفاع از دین و خاک شان برخاستند، بسیج نماید.
حضور چهل ساله امریکا در افغانستان(از زمان آغاز مبارزه علیه رژیم کمونستی) اگرچه باعث شکست اتحاد جماهیر شوروی شد، اما نتوانست به رغم حضور در ارتفاعات پامیر بدخشان و مرزهای شمالی، رقبای اصلی خودش را که چین و روس باشد از پا در آورد.
با رویکار آمدن ترامپ، استراتژی امریکا تغییر و سیاستهای گذشته با لحن شدید مورد انتقاد و اعتراض قرار گرفت. به زلمی خلیلزاد که در گذشته مامور بسیج حضور نیروهای امریکا و غرب در افغانستان بود این بار به وسیله ترامپ مامور خروج نیروهای امریکایی در پوشش پروژه صلح گردید، لذا هدف از طرح صلح خلیلزاد خروج نیروهای امریکایی در پوشش تامین صلح در افغانستان است روش خلیلزاد جهت تحقق این ماموریت به دو شکل صورت میگیرد.
۱- توافق بین مجاهدین به عنوان مدافعان بحران چهل ساله کشور و طرف طالبان به عنوان جریان رقیب.
حامد کرزی که با مدارا و مدیریت دیروز توانسته بود اکثریت نیروهای متخاصم کشور را در چتر رهبری خود جمع کند، امروز توانست به سادگی نشست مسکو را مدیریت و زمینه گفتمان و مذاکره را بین طالبان و مجاهدین مدیریت کند.
۲- توافق بین امریکا و طالبان با حضور پشت صحنه پاکستان در قطر
طالبان در نشست قطر با پی بردن به موضع عقبنشینی و خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، همانند مجاهدین پس از خروج ارتش سرخ، خودشان را وارث افغانستان دانسته و حاضر به مذاکره و گفتوگو با حکومت اشرف غنی نشده و باعث شد تا نشستهای قطر به دور ششم بینجامد.
حکومت اشرف غنی در واکنش به سیاستهای جاری امریکا و طالبان چهار مانور سیاسی و ملی کشور را جزو اقداماتش قرار داد.
۱ گشایش پارلمان پر تنش و چالشزا
۲ برگزاری جرگه مشورتی صلح
۳ ابراز آمادگی کامل برای برقراری انتخابات ریاست جمهوری
۴ تشدید حملات علیه مواضع طالبان
تا بدین وسیله ظرفیت اجرایی طرحهای کلان و ملی کشور را به نمایش کشیده و هرگونه تعامل بدون حضور حکومت خودش را غیر مشروع ثابت نماید.
آیا امریکا به دنبال صلح است یا جنگ؟
اگر جنگ در افغانستان همانند گذشته علیرغم حضور قدرتمندانه امریکا و ناتو در مقابل طالبان ادامه پیدا کند، ماهیت ابرقدرتی امریکا زیر علامت سوال قرار گرفته و باعث افزایش میزان خشونت و جسارت علیه آن خواهد شد و اگر صلح در افغانستان تامین شود، حضور نیروهای امریکایی زیر علامت سوال قرار گرفته دخالت و مانورهای امریکا در جغرافیای افغانستان محدود خواهد شد.
لذا وضعیت افغانستان در یک معمای سیاسی و موضع پارادوکسیکال برای امریکا و جهان مبدل شده است.
گزینههای امریکا در بین صلح و جنگ در افغانستان چه خواهد بود؟
خلیلزاد در مصاحبه خودش با تلویزیون طلوع به صراحت اعلام نمود که باطالبان صلح میشود، اما امنیت تامین نمیشود. معنای این سخن خلیلزاد قبل از آن که نيت غلط امریکاییها در تامین صلح افغانستان باشد، حساسیت جغرافیای افغانستان است که تضاد و رقابتهای کشورهای منطقه و فرا منطقهای را در خود محصور و آن را به یک معمای سیاسی و امنیتی مبدل ساخته است.
داوود خان با تکیه بر احساسات ملی، شاه را به عنوان عنصر ناکار آمد عزل و زمینه را برای کودتای کمونیستی باحضور ارتش سرخ در افغانتسان فراهم ساخت.
مجاهدین با تکیه بر ارزشهای دینی و دفاع از خاک جهت برپایی حکومت اسلامی، زمینه حضور طالبان را فراهم ساختند و طالبان زمینه را برای حضور نیروهای امریکایی و ناتو و بالاخره هر کدام بدون هیچ نوع دستاورد پايدار و ملی.
معمای سیاسی و امنیتی افغانستان همچنان لاینحل باقی مانده و خواهد ماند
اما قرآین و شواهد نشان میدهد که حضور مجدد طالبان در عرصههای سیاست اجرایی کشور نه برای طالبان و نه برای مردم قابل قبول نخواهد بود.
چرا که طالبان با گرفتن قدرت سیاسی به نیروهای شهر نشین مبدل و در درون نظام وسیستم سیاسی هضم و در مقابل خواستها و توقعات طاقت فرسای جامعه مصرفی مواجه و از مشروعیت نسبی آنها در افکار عموم کاسته خواهد شد.
پاکستان هم گزینه حل معمای سیاسی و امنیتی افغانستان به وسیله امریکا نخواهد بود؛ چرا که پاکستان دیروز اگرچه به مثابه یک پایگاه و مامور اجرایی امریکا تلقی میشد، اما امروز پاکستان با نزدیکی به چین و بازسازی ظرفیت ملی خود به عنوان یک نیروی تعاملی و بازيگر ملی در مقابل امریکا قرار گرفته است.
در نتیجه، امریکا برای حل معمای سیاسی و امنیتی و تامین صلح در افغانستان دو گزینه را در پیش خواهد گرفت.
۱ – توافق و تفاهم با چین و روسیه به خاطر تقسیم منابع و منافع شان در افغانستان؛ چرا که دو کشور ایران و پاکستان که از تاثیرگذاری خاص در افغانستان برخودار هستند هر دو از شریکان و سهام داران این قدرتها محسوب میشوند.
۲ بازگشت به احیا روش حکومتداری سنتی
چهل سال بحران و درگیریهای مسلحانه نیابتی، به قول «توماس هابز» همه را گرگ همدیگر ساخته است و جغرافیای افغانستان را به وادی گرگها مبدل نموده است.
در این شرایط، شخصیت محوری که بتواند مورد اجماع آحاد جامعه و جریانات قرار گیرد، مشکل به نظر میرسد اما سنت حکومتداری گذشته افغانستان نشان میدهد که چهار عامل ذیل میتواند اجماع مردم را در خود جمع و بحران را خاتمه بخشد.
۱ ۰مسلمان بودن حاکم
۲ ۰پشتون بودن حاکم
۳ ۰قندهاری و درانی بودن حاکم
۴ ۰سلطنتی بودن حاکم
شاه به دلیل این شرایط، ممثل چهل سال صلح و حکومت مورد اجماع در افغانستان بود، اگرچه پذیرش این امر در شرایط مبارزاتی و عقلانیت اجتماعی غیر ممکن به نظر میرسد، اما در صورت توافق جهان به منظور تامین صلح و خروج نیروهای خارجی ممکن خواهد بود.