#مادرجان بلند شو؛ فریاد مظلومیت یک ملت!
این هشتگ باید فاتحهای باشد برای روند صلحی که برگ و بارش فریاد جگرخراش کودکانی است که بر نعش مادر میگریند
فریادهای توام با اشک و ناله و زارناله کودکانی که عصر روز یکشنبه(۳حوت) مادرشان در اثر انفجار در چارراه برهکی کابل به خون خفت، مبدل به دادخواهی مردم برای امنیت شد. این هشتگ موضوع داغ توییتر در فضای مجازی کشور شده و نشانگان دلتنگی ملتی است که هر روز بدون استثنا از بام تا شام منتظران کشتارگاه تروریزم کور هستند تا عندالنوبه به مسلخ درآیند.
شعری از شاملو زبان حال این روزهای پایتخت است که میگوید:
در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرونِ زمان
ایستادهایم
با دشنه تلخی
در گُردههایِمان.
هیچکس
با هیچکس
سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مردگانِ خویش
نظر میبندیم
با طرحِ خندهای،
و نوبتِ خود را انتظار میکشیم
بیهیچ
خندهای!
در کابل نه در است نه راه، نه شب است و نه ماه، نه روز است و نه آفتاب، گویی شهر مبدل شده به گورستانی نفرین شده که بامداد مردگان از گورها بر میخیزند و در جادهها شبح وار سرازیر میشوند و شب دوباره به گورهای شان پناه میبرند.
شهری مغموم و ماتم گرفته، فرو رفته در سوک خویش و سر به زانو گذاشته. شهری خونین، زخمی، خسته و آزرده از درست درازی روزگار. شهری فرو رفته در کام ترور و ترکش و تدفین.
«#مادر بلند شو» فریاد دخترکانی که مادر را خوابیده در خون میبینند نیست، این جمله بغضی است در گلوی کابل، بغضی که در گلوگاه گیر کرده و سرانجام روزی خواهد ترکید. این بغض، فرو خورده شده است، سرکوب شده و سر به زیر، خسته از ترور و برخاسته از اعماق جان آدمی.
«#مادر بلند شو» اما، نباید نماد مظلومیت مان باشد، این هشتگ بغضی نیست که با اشکی تسکین شود. این هشتگ فریادی است برای تغییر، آذرخشی است برای بیداری، تلنگری است برای تحرک. نباید در چنبره احساسات زودگذر محو شود. باید تیری شود که بر سینه تروریزم فرود میآید.
ما محکوم به ایستادن هستیم. ناگزیر به مقاومت و ناچار به مقابله. ما حق نداریم منتظر نوبت خویش باشیم؛ زیرا که دشنهای داریم در گردههای مان. روی سخنم با کسانی است که در راس هرم قدرت قرار دارند. کسانی که هنوز به روند صلح و مذاکره دل بستهاند. این هشتگ باید فاتحهای باشد برای روند صلحی که برگ و بارش فریاد جگرخراش کودکانی است که بر نعش مادر میگریند
#مادرجان بلند شو! پاسخ خونین گروهی متحجر، به ملتی است که با هزار زخم آماده شده بود که این غدههای سرطانی را تحمل کند، اکنون دیر شده و باید گلولهای شود بر پیشانی آنان