آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

مارشال دوستم؛ نتیجه حمایت امریکا وضعیت امروز کشور است!

واقعیت اما این است که از پس از امضای توافقنامه دوحه میان امریکا و طا-لبان، واشنگتن به متحد جدیدی دست یافت که با کمترین امکانات منافع آن را در محدوده جغرافیای افغانستان تضمین می‌کند. از این جهت، امید بستن به واشنگتن و کسب اجازه از این کشور برای رفتن به جبهه، به همان اندازه مضحک است که اعتماد بی چون و چرای بیست سال گذشته بر آن بود.

مصاحبه اخیر مارشال عبدالرشید دوستم از رهبران مخالف طا-لبان با نشریه «رولینگ استون» بازتاب گسترده‌ای در فضای سیاسی افغانستان داشت. در کنار مطالب دیگری که آقای مارشال در این مصاحبه مطرح کرده، یک مورد برجسته تر از بقیه است: حمایت سیاسی امریکا برای مبارزه با طا-لبان.
وقتی این مصاحبه مارشال دوستم را شنیدم، پرسوناژ دن‌کیشوت سروانتس در ذهنم متبادر شد؛ شخصیتی که در دنیای خیالی خود به جنگ ظلم و ستم بر می‌خیزد و در این راه به «حمایت و دست نوازش» دوکی، کنتی یا شوالیه‌ای نیاز دارد که در این طریق او را مشروعیت بخشد.
این پرسوناژ خوش‌خیال ما ناتوان تر از آن است که در عمل خودی نشان بدهد، بنا بر این در توهمات و دنیای خیالی خود غرق می‌شود و سرانجام از سوی صاحب کافه‌ای محلی به لقب «دُن» مفتخر می‌شود و جنگ خیالی خود را علیه استبداد و ظلم آغاز می‌کند.
در این جا مارشال دوستم به صورت مضحکی شبیه دن‌کیشوت است، غرق در توهم، خوش خیالی و خلسه ناشی از ناتوانی در واقعیت میدانی سیاست. او در این دنیای کمیک خود را پهلوانی می‌بیند که محکوم شده به خاموش ماندن و در سایه زیستن، عاطل و باطل.
بعید می‌دانم که مارشال دوستم خبرهای روز جهان و افغانستان را دنبال نکند و از وقایع آگاه نباشد. اگر هم خود او وقت پیگیری رخدادهای جهان و افغانستان را نداشته باشد، شکی نیست که یک لشکر خدم و حشم گزارشی دست کم فشرده از تمام وقایع یومیه برای او تهیه می‌کند. پس حتم دارد که مارشال دوستم در کنار شاهد سقوط افغانستان بودن، اظهارات مقام‌های امریکایی از جمله جوبایدن رییس جمهور این کشور، ارسال هفته‌وار میلیون‌ها دالر به کابل و دید و بازدیدهای دیپلمات‌های امریکایی را با مقامات طا-لبان در دوحه تحلیل و تجزیه می‌کند.
اما پرسش اساسی این است که مارشال صاحب با این همه چطور هنوز به استعانت امریکا باور دارد و فکر می‌کند که گره کور بحران افغانستان فقط با انگشتان توانای امریکا باز شدنی است.
پاسخ به این پرسش از دو بعد می‌تواند بررسی شود: یکی این که واقعاً مهار بحران افغانستان در دست امریکا است؛ زیرا اگر حمایت مادی و معنوی امریکا نباشد، شکی نیست که بحران اقتصادی و سقوط ارزش پول افغانی به تنهایی برای سقوط هر قدرتی در کابل کافی است. در این بعد، امریکا با حمایت از طا-لبان و فرستاده هفته وار بیش از ۴۰ میلیون دالر و بازداشتن کشورهای مختلف سرمایه گذاری روی مقاومت مسلحانه علیه طا-لبان، وضعیت افغانستان را این چنین نگه داشته و یک اشاره آن می‌تواند وضعیت را ۱۸۰ درجه تغییر بدهد.
بعد دیگر پاسخ آن پرسش بیشتر داخلی است و ناشی می‌شود از عدم اعتماد به نفس و خوش باوری طیفی از سیاسیون افغانستان که هنوز به زرق و برق تعهدات امریکایی باورمند هستند و می‌پندارند که تا امریکا اراده نکند آب از آب تکان نمی‌خورد.
واقعیت اما این است که از پس از امضای توافقنامه دوحه میان امریکا و طا-لبان، واشنگتن به متحد جدیدی دست یافت که با کمترین امکانات منافع آن را در محدوده جغرافیای افغانستان تضمین می‌کند. از این جهت، امید بستن به واشنگتن و کسب اجازه از این کشور برای رفتن به جبهه، به همان اندازه مضحک است که اعتماد بی چون و چرای بیست سال گذشته بر آن بود.
این طیف سیاسی باید بپذیرد که امریکا مطابق منافع خود عمل می‌کند و هرگز به خاطر گل روی حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی، دموکراسی، عدالت و استبداد ستیزی کیسه را شل نمی‌کند، بلکه هرجا امنیت و منافع ملی آن ایجاب کند، دست دراز می‌کند؛ چنانچه همین اکنون در دوحه با دوستان جدید سر می‌جنباند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا