ماه محرّم عرفان عملی است
اشکی که در ماه محرم از چشمان مردمان، به ویژه در آینه چشمان زلال و با صفای کودکان و جوانان میدرخشد، مایه و بنیاد زندگی است
نخستن روزهای ماه الهام بخش و زندگی ساز محرّم است. با دعای عرفه امام حسین عليه السلام در حال و هوای عرفان نظری امام حسین قرار گرفتیم. محرم و عاشورا، عرفان عملی اوست. آن چه در عرفه بر زبانش جاری شده بود و با کلمه بیان کرده بود، در عاشورا با خون بر صحرای كربلا نقش زد و به تعبیر درخشنده اقبال لاهوری:
نقش الّا الله در صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعلهها اندوختیم
عاشورا مکتب عشق و انسانیت و پاکی و پارسایی و ایمان و یقین یافته است. عاشورا تجلّی توحيد است و نجات و آزادی و نیز شناخت قرآن و: «آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست»
هلال ماه محرم كه میتابد، چنین حال و هوایی دارد. یادش گرامی در غروب روز ۲۹ اردیبهشت/ثور ۱۳۷۵ که مصادف با ۲۹ ذی الحجه بود، به همراه دوست یگانه سید محمود دعایی در ساحل دریا در بندر طرطوس سوريه قدم میزدیم. چشمش به هلال شب اول ماه محرم افتاد. روایت او را بعداً به عنوان مقدمهای تازه بر کتاب« پیام آور عاشورا» نوشتم:
«رفیق شفيق درست پیمانی به افق اشاره کرد و با مهر و اندوه گفت: هلال ماه محرم! اللهم صل علی محمد و ال محمد، برقی از اشک در چشمانش درخشید و هالهای از غم چهرهاش را پوشاند. ساعتی پیش کوشیده بودیم غروب خورشيد را در دریا بنگریم، انگار خورشید در دریا پرپر شد و حالا هلال ماه محرم و شفق در یکدیگر آمیخته شدهاند…» (۱)
آیتالله ميرزا جواد ملکی تبریزی، در کتاب پر لطف « المراقبات» كه با مقدمه علامه سيد محمد حسين طباطبایی منتشر شده است. علامه در مقدمه خود، کتاب مراقبات را دریایی که نمیتوان عظمت و شگفتی آن را سنجید و کتابی که به اعتبار اعتلایش نمیتوان به اوج آن دست یافت، وصف کرده است.
میرزا جواد ملکی تبریزی وقتی به تبیین ماه محرم میرسد، میگوید، « شایسته است، دوستداران محمد و آل محمد، به حکم ولایت و وفا و ایمان به خداوند علیِّ عظيم و رسول کریم، احوالشان در این دهه نخست ماه محرم دگرگون باشد، آثار اندوه و حسرت و درد در دل ها و سیمایشان پدیدار باشد… در ماه محرّم، حال و روزی متناسب با همین ماه پیدا کنیم. گویی کودکانم در خانه متوجه فرا رسیدن ماه محرم میشدند. کسی به آن ها چیزی نگفته بود. گویی جنس زمان متفاوت میشود.» (۲)
روزگاری صدام حسین و حزب بعث در عراق گمان میکردند، میتوانند آفتاب عاشورا و مکتب امام حسین را خاموش کنند. وقتی در سال ۱۳۵۳ عزاداری عاشورا و محرم را به بهانه ترويج خرافات ممنوع کردند. جمعیت عظیمی از مردم در نجف و كربلا به خیابان آمدند و فریاد زدند:
یا صدام قل للبکر
ذکر الحسين ما ینکر
ای صدام به حسن البکر بگو، یاد حسین فراموش نمیشود!
چنین است! صدام و حزب بعث رفتند و محرم و عاشورا باقی ماند و راه پیمایی اربعين تبديل به پدیدهای جهانی و تاریخی شد. این چراغی است که در همه خانههای ما میسوزد. مثل نامهای اهل بیت که مثل ستاره در خانواده ها میتابد و جاری است. محرم مثل باران است که تاریکی و غبار را می زداید و میشُویَد و میبرد. اشکی که در ماه محرم از چشمان مردمان، به ویژه در آینه چشمان زلال و با صفای کودکان و جوانان میدرخشد، مایه و بنیاد زندگی است. محرّم همان رنگ خداست! و کدام رنگ آمیزی از رنگ آمیزی خداوند زیباتر و درخشنده تر؟