ما و ایران!
قدرتهای خارجی مستقر در افغانستان، تا پایان تاریخ در کشور ما باقی نمیمانند، آنان رفتنی هستند و همسایگان ما ماندنی. طبیعی است که برخی از این قدرتها به دلیل دشمنی چهلساله با ایران، از طریق نیروهای استیجاری شبه مدنی خود به تیرگی روابط و تاریکی افق آینده مناسبات دو کشور دامن میزنند
نزدیک به دو هفته پیش در اثر شلیک پولیس شهر یزد ایران به موتر حامل کارجویان افغانستانی که قاچاقی وارد جمهوری اسلامی شده بودند، آن موتر آتش گرفت و سه نفر از سرنشینان افغانستانی جان باختند و هشت نفر دیگر زخمی شدند. این رویداد، هم هیاهوی بسیار در میان کاربران فضای مجازی در افغانستان و ایران برپا کرد و هم نهادهای دیپلماتیک دو کشور را به تلاش و تکاپو برانگیخت تا برای آتشی که در یزد شعلهور شده بود، از مجاری دیپلماتیک آتشنشانی کنند.
بخشی از این رایزنیها به ویژه پس از آن صورت گرفت که آتش افروختهشده در یزد، دامن پرچم و تصویر بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، امام خمینی را گرفت و کسانی با نام و نشان جامعه مدنی در هلمند، در پوشش اعتراض علیه اجحاف بر مهاجران افغانستانی در ایران، پرچم جمهوری اسلامی و تصویر امام خمینی را آتش زدند. در کابل نیز دستهای دیگر با تجمع در برابر سفارت ایران، تابلوی سردر این سفارتخانه را با رنگ سرخ، لکهدار کردند!
در پی این رخدادها بود که وزارت امور خارجه ایران، سفیر افغانستان در تهران را فراخواند و «هشدارهای لازم» را به او گوشزد کرد.
در زیر، نکاتی در همین خصوص و در زمینه روابط دوجانبه دو جمهوری اسلامی (جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی افغانستان) یادآوری میشود:
۱
ایران و افغانستان، دو بخش از یک حوزه فرهنگی ـ تمدنی با پیشینه بسیار طولانی تاریخی هستند. روابط و مشترکات این دو کشور در حوزههای مختلف، چندان گسترده است که به سختی میتوان میان ایران و افغانستان، مرز تفکیکآمیز هویتی ـ تاریخی کشید.
بنابراین، نه رفتار غیرانسانی و غالباً موردی پولیس یا حتی مردم ایران با افغانستانیهای مقیم این کشور و نه حضور مقطعی قدرتهای بیرونی و نیروهای فراملیتی خارجی و از جمله نیروهای امریکایی در افغانستان، از آن مایه نیرومندی برخوردار است که بتوانند در هویت مشترک فرهنگی ـ تمدنی ایران و افغانستان، خدشه و خللی وارد کنند و یا در همکیشی و همسایگی و همزبانی مردمان دو کشور، گسست و شکستی به میان بیاورند. روابط و مناسبات مبتنی بر حسن همجواری دو کشور که بر عمیقترین و ناگسستنیترین اصول و محورهای مشترک فرهنگی ـ انسانی استوار است، با این اقدامات، واژگون و دگرگون نخواهد شد.
۲
مردم افغانستان، اقلیت گمنام و بینامونشانی نیست که در اقدامی هتاکانه و گستاخانه، اهانت به مرجعیت و ارزشهای دینی ـ مذهبی میلیونها انسان مسلمان را در پوشش انحرافی آزادی تجمعات اعتراضی در قانون اساسی افغانستان و منطق دنیای مدرن، موجه میداند و عملیاتی میکند، بلکه مردم افغانستان میلیونها مسلمانی است که علایق عمیقی نسبت به ارزشهای مشترک دینی ـ مذهبی میان ایران و افغانستان دارند و به کسی یا کسانی هم اجازه نمیدهند به نام نمایندگی از آنان، دست به سخیفترین و سبکسرانهترین اقدامات آشوبگرانه و براندازانه نسبت به پیوند تاریخی ـ فرهنگی و پایگاه هویتی ـ اعتقادی مردم دو کشور بزنند.
بدون شک، اعتراضات مدنی و تجمعات مسالمتآمیز انسانی، حق طبیعی و قراردادی مردم افغانستان است. این حق را قانون اساسی و پایبندی نظام سیاسی ما به موازین و الزامات حقوق بشری به آنان میدهد، اما آتش زدن تصاویر امام خمینی که ظاهراً برای نخستینبار در کشور ما صورت گرفت، با هیچ منطقی سازگار نیست؛ زیرا نه تنها ما به عنوان پیروان دین اسلام، بلکه حتی دشمنان امام خمینی نیز اعتراف میکنند که اگر امروزه چیزی به نام عزت و عظمت اسلام در دنیا وجود دارد، ثمره مجاهدتها و مبارزات فداکارانه او برای بازیابی مجد و معنا و معنویت از دسترفته اسلام و مسلمین است. بر پایه این واقعیت انکارناپذیر، نه باورهای دینی، نه تربیت اخلاقی و نه مشترکات فرهنگی ـ تاریخی ما چنین حقی را به ما نداده است به ویژه اینکه این آتش زدن و تعرض به اماکن دیپلماتیکی که مهمان کشور ما است، متضمن ناسپاسی از مهماننوازی و مهاجرپذیری چهلساله جمهوری اسلامی از مردم افغانستان و منتهی به تخریب روابط دیرپای سیاسی ـ فرهنگی دو کشور است.
۳
از آن طرف، همه نهادهای جمهوری اسلامی از جمله نیروی انتظامی یا پولیس این کشور، بر پایه همین الگوها و آموزهها و از جمله بر اساس رهنمودها و رهبری معنوی و اخلاقی امام خمینی، حق ندارند با همکیشان مسلمان شان رفتاری مغایر با ذات اسلام و روح پیامهای انسانی این دین متعالی انجام دهند.
این درست است که پولیس ایران یا هر کشور دیگری، حق دارد با قاچاق انسان مبارزه و از ورود قاچاقی و غیرقانونی اتباع بیگانه به خاک کشور خود جلوگیری کند، اما نباید از یاد برد که مسافرت غیر قانونی به کشوری دیگر، حقوق و کرامت انسانی و اسلامی فرد یا افراد این مسافران را ضایع و زایل نمیکند.
نیروی انتظامی ایران در چهل سال گذشته، در مواجهه با مهاجران افغانستانی مقیم جمهوری اسلامی، کارنامهای بد، غیر قابل دفاع و مغایر با آموزههای اسلامی و انسانی و یادگارهای معنوی امام خمینی به یادگار گذاشته است. این نیرو، آنچنان که انتظار میرود، بر اساس معیارهای کامل اخلاقی و اسلامی تربیت نشده و در مواردی نیاز به بازپروری اخلاقی دارد.
اما مردم و مسئولان افغانستان، رفتارهای مشکلساز پولیس ایران را به حساب همه مردم رشید و بافرهنگ و نیز دولت جمهوری اسلامی ایران نمیگذارند، ضمن آنکه قویاً خواستار رسیدگی عادلانه به اینگونه پروندههای پر از پیامدهای زیانبار برای روابط فرهنگی ـ سیاسی دو کشور همسایه و همزبان هستند.
۴
قدرتهای خارجی مستقر در افغانستان، تا پایان تاریخ در کشور ما باقی نمیمانند، آنان رفتنی هستند و همسایگان ما ماندنی. طبیعی است که برخی از این قدرتها به دلیل دشمنی چهلساله با ایران، از طریق نیروهای استیجاری شبه مدنی خود به تیرگی روابط و تاریکی افق آینده مناسبات دو کشور دامن میزنند، اما این سران و بزرگان دو کشور همسایه و همزبان هستند که اولاً باید از تکرار اینگونه وقایع زمینهساز برای بهرهبرداری بیگانگان، پیشگیری کنند و ثانیا اتفاقات پیشآمده را بر مبنای تعامل انسانی و اسلامی و با خویشتنداری از پرخاشگری و ارسال سیگنالهای «هشدارآمیز» برای یکدیگر، مدیریت کنند.
نه پولیس ایران حق دارد مهاجر افغانستانی را به آب و آتش اندازد و نه کسانی زیر پوشش جامعه مدنی افغانستان محق و مُجاز است پردههای حریم روابط تاریخی دو کشور را هتاکانه و حرمتشکنانه بدرد، اما بزرگان هر دو کشور مسئولیت دارند که از کشانده شدن کار به جاهای باریک، پیشگیری کنند.