آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

ما و بی‌هویتی سیاسی

مهم‌ترین مأموریت استراتژیک دولت در حال شکل‌گیری، عبور دادن شهروندان افغانستان از آشفتگی ناشی از ‌بی‌هویتی سیاسی و تعریف هویت ملی برای شهروندان و غلبه بر هویت‌های برسازی‌شده مانع رسیدن ما به هویت و ارزش‌های مورد توافق ملی است.

بی‌هویتی سیاسی. این ترکیب شاید به گوش تان خورده باشد، اما آیا تا هنوز در مورد آن فکر کرده‌اید؟ هویت یعنی چیستی چیزی، کسی، قومی یا ملتی. به بیان دیگر، هر آن چیزی که باعث تمایز یک فرد یا یک قوم از دیگری باشد، هویت نامیده می‌شود. پس هویت در خلأ مطرح نمی‌شود، الزاماً یک «خود» و یک «غیر» باید وجود داشته باشد تا هویت و به دنبال آن «شناسایی» معنا پیدا کند.
به بیان دیگر ما تا ندانیم چه کسی بودیم، نمی‌توانیم بدانیم چه کسی هستیم؛ یعنی شناخت هستی ما در گرو شناخت تاریخ ما است و تا ندانیم که چگونه در جایی که هستیم رسیده‌ایم، نمی‌توانیم بدانیم که کجا می‌رویم.
تاریخ ما در یک کلمه، تاریخ قومی است. برای همین است که این سرزمین، همواره تجربه‌های بسیار تلخ و تاریکی از واگرایی ملی را در مهم‌ترین فرایندهای حیات سیاسی خود تبارز داده است؛ چرا که در هیچ یک از مراحل و مقاطع تاریخی ما چیزی به نام هویت جمعی فراگیر مطرح نبوده است تا به عنوان محور و گرانیگاه برایندسازی ملی به کارمان آید. از این جهت می‌توان گفت ما همیشه با فقدان هویت سیاسی مواجه بوده‌ایم. به همین جهت است که در این سرزمین، شاید هیچگاه فرصت‌های فرخنده توسعه سیاسی، اقتصادی، یا فرهنگی فراهم نشود. در باب هویت دینی مان هم به یک اشاره کوتاه بسنده می‌کنم و آن این‌که: هویت دینی ما نیز شدیداً با تردید و حتی تضاد زیادی مواجه است. این بدان جهت است که برخوردای از یک هویت دینی کامل، نقش زیادی در شکل‌گیری هویت سیاسی جوامع دارد.
به هر روی، در شرایط حاضر هویت سیاسی ما در هیئت چهره‌های سیاسی قومی مان نمایش داده می‌شود و اینان هرکدام، در عین آن‌که خود را فشرده مطالبات و عصاره عصبیت‌های قومی در کشور می‌دانند و می‌خوانند، در زدوبند‌ها و بگیروببندهای معاملات سیاسی نیز سهم برجسته و بی‌نظیری دارند. به همین جهت است که اقوام، درست‌‌‌‌ همان مسیری را می‌پیمایند که از آغاز دسته‌بندی‌های قومی به عنوان تقدیری ازلی، بر پیشانی شان حک شده است: بی‌بهرگی از همه مواهب و مزایای حقوق طبیعی و شهروندی و ابزار دست رهبران و بزرگان سیاسی و اقتصادی خود بودند.
نماد‌ها و نمایندگان قومی در افغانستان، دلالان و غارتگران هستی و هویت کسانی هستند که از آنان به عنوان «قوم» در لابی‌ها و لایه‌های قدرت، نمایندگی می‌کنند. چیدمان و رنگارنگی شطرنج قدرت در افغانستان، از تیره‌ها و تبارهای قومی ترکیب شده و بازیگران آن‌، همان‌هایی‌اند که هیچ چیزشان شبیه قومی که از آن نمایندگی می‌کنند، نیست.
هویت قومی ما را کسانی تعیین می‌کنند که در بده ـ بستان‌های معاملات سیاسی، حضور و نفوذ گسترده و مستقیم دارند و دقیقاً به همین دلیل است که ما در پرسشگری‌ها و جستجوگری‌های مدام و مستمرمان، نمی‌توانیم چیزی به نام هویت سیاسی برای خود شناسایی و تعریف کنیم. این بدان جهت است که دلالان قومی هویت، هستی سیاسی اقوام را سرمایه تجارت سیاسی خود ساخته‌اند و در هر دست به دست شدن کالایی به نام مردم، رنگ و وارنگ شدنی تازه بر سر کار و بازار می‌آید.
اکنون پرسش این است که آیا این ماییم که با برگزیدن عناصر بی‌بهره از دین و دانش و ایمان و انسانیت به رهبری و مهتری خود، بی‌هویتی سیاسی را سرنوشت خویش ساخته‌ایم، یا آنانی که ما طوق طوع آنان را بر گردن افکنده‌ایم و قلاده‌دار قوم‌گرایی‌های پیشامدرن خویش ساخته‌ایم شان؟ در هر صورت، آنچه مهم است نتیجه این برایند است: بی‌هویتی سیاسی ما که خود معلول و محصول واگرایی‌های ملی و ناتوانی مان در عبور از مرزهای ملیتی است.
به نظر می‌رسد در کنار جستجوی تدابیری راهبردی برای بازگشت افغانستان به روزگار طلایی امنیت و ثبات، مهم‌ترین مأموریت استراتژیک دولت در حال شکل‌گیری، عبور دادن شهروندان افغانستان از آشفتگی ناشی از ‌بی‌هویتی سیاسی و تعریف هویت ملی برای شهروندان و غلبه بر هویت‌های برسازی‌شده مانع رسیدن ما به هویت و ارزش‌های مورد توافق ملی است. این مهم تنها از مجرای همسویی و همدلی ساختاری مدیران ارشد کشور در سوگیری‌های خود فراهم و فراچنگ می‌آید. به واقع در آغاز این بزرگان مدیریتی کشور هستند که باید جای تمایلات سخیف تباری ـ ملیتی را به تعهدات کلان ملی بسپارند و به این ترتیب راه ملی شدن ارزش‌ها در کشور را هموار سازند. در غیر آن دلالان قومی و دجالان سیاسی، همواره منافع خود را در فقدان هویت مشترک ملی و پرصدایی طبل تفرقه‌های فرقه‌ای و هویتی می‌یابند.

نویسنده

راحل موسوی- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا