آزادی بیاناسلایدشوافغانستانتحلیلحکومتزنانزندگی

محرومیت دختران و زنان از تحصیل در حقیقت نابودی اندیشه والای ترقی خواهی و آزادی است

خبرگزاری دید: بازگشایی مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران در حقیقت پیمودن راه آزادی در افغانستان می باشد و در صورت تحقق این امر می توان آینده ای روشن در کشور را تصور نمود و بسته ماندن آن به روی زنان و دختران، در بلند مدت زمینه ناکارآمدی و سقوط حاکمیت را فراهم می سازد.

یکی از خواسته های مهم شهروندان افغانستان و جامعه جهانی از گروه حاکم در شرایط کنونی بازگشایی مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران و زنان افغانستان می باشد. بسیاری معتقدند این خواسته در شرایط کنونی بیش از حد مورد تاکید قرار گرفته  و در مقایسه با چالش های کلان دیگر از جمله مشکلات اقتصادی و امنیتی همچون گسترش فعالیت گروه تروریستی داعش شاخه خراسان نمی تواند از اهمیت چندانی برخوردار باشد.  در پاسخ به این عده باید گفت: بازگشایی مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران در حقیقت پیمودن راه آزادی در افغانستان می باشد و در صورت تحقق این امر می توان آینده ای روشن در کشور را تصور نمود. جامعه افغانستان، جامعه ای مرد سالار با رویکردی کاملا سنتی ست که دین در آن حرف اصلی را می زند. 
خوانش های سنتی و دینی سبب شدند تا انسان افغانستانی بین مرز سنت و مدرنیته مردد و دو دل بماند. چنین  انسانی تا زمانیکه خوانش درستی از سنت و مدرنیته نداشته باشد نمی تواند مسیر مشخصی برای آینده و جامعه خود باز کند. گروه حاکم در قالب امارت اسلامی تمام تلاش خود را روی سنت مبتنی بر دین گذاشته و با ایجاد تغییرات مهم در سیستم آموزشی افغانستان سعی دارد مسیر پیشرفت را به روی زنان و در ادامه جامعه ببندد: این دیدگاه یک دیدگاه کاملا یک جانبه است چراکه در دنیای مدرن امروز هیچ کشوری نمی تواند بدون همسو و همراه شدن با پیشرفت های علمی زمینه توسعه و آبادانی خود را فراهم کند.
اثرات منفی چنین دیدگاهی خیلی زودتر از حد تصور در جامعه افغانستان خود را نشان داده است: بر اساس مستندات  و گزارشات موجود طالبان امروز در پر کردن خلاءهای مرتبط با نیروی انسانی باسواد و تحصیل کرده دست به دامان خارجی هایی چون پاکستانی ها و چینی ها شده است.  با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و تطبیق سیاست های زن ستیزانه جنبه سنتی بودن و بها دادن به زندگی سنتی به عنوان یک ارزش در جامعه افغانستانی پر رنگ شد. در چنین جامعه ای که سنت و مقاومت در برابر تغییرات علمی و فکری، مرد سالاری و دین مبتنی بر تفاسیر شخصی و گروهی حرف اول و آخر را می زند، این مردان هستند که موقعیتی ثابت در جامعه دارند و جامعه تمام رفتار و اعمال آنها را می پذیرد. مردان نان آور خانه هستند و چرخه زندگی با نظر و اقدامات او می چرخد و حتی این مردان هستند که نسل آدمی را  ادامه می دهند.
در یک جامعه سنتی و مرد سالار زن در حد ابزاری در دست مردان تنزل می کند و قربانی پروژه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردان می گردد. در چنین جامعه یی که با تسلط دوباره طالبان تقویت شد، زنان موجوداتی بی اراده، فاقد توانایی و وابسته به مردان انگاشته شده اند. زنان حتی حق تصمیم گیری در مورد آینده خود را نیز ندارند.  در این جامعه مرد همواره آقا و سرور و زن همیشه کنیز و قربانی تصور می شود و اینجاست که به زن قبولانده می شود تنها وظیفه مقدس او خانه داری و بچه داری و خدمت بی چون و چرا به مرد است.  تکرار این نگرش و تلاش رهبران و مقامات ارشد طالبان در به انزوا کشاندن زنان باعث می شود تا زنان چاره ای جز پذیرش  اینکه موجوداتی فاقد توانایی برای ایجاد تغییر هستند، نداشته باشند. در این شرایط زنان ادامه حیات خود را در گرو خدمت بی چون و چرا به مردان و در یک کلام کنیز مرد بودن می داند و حتی تصور پیشرفت و تغییر شرایط را نیز دیگر در سر نمی پروراند.
 زن در روزمرگی خانه داری، در تکرار دایره وار انجام امور منزل و نشست و برخاست با افراد تکراری در اقوام و فامیل مصروف می گردد و فرصت اکتشافات و یادگیری را از دست می دهد و اینجاست که زن برای همیشه به کنج خانه و آشپزخانه میخ می شود. چنین زنی خانه داری و بچه داری را تنها وظیفه مقدس خود می داند که کوتاهی در انجام آن مجازات از سوی شوهر را به دنبال خواهد داشت. چنین زنی دیگر حتی به متفاوت زیستن فکر هم نمی کند و این  اندیشه رفته رفته به فرزندان دختر و پسرش منتقل می شود. فرزندان، میراث دار این تفکر شوم می شوند، تفکری که مردان همه کاره و زنان هیچ کاره هستند. چنین مادرانی هرگز جرات شکستن خطوط قرمز یک جامعه سنتی را ندارند.

تحصیل دختران و زنان، به زنان امکانِ کشفِ ممکن های دیگر در بهتر زندگی کردن را می دهد. دختران دیگر میراث داران چشم و دل بسته نقش های تحمیلی و عادی شده زن در جامعه سنتی و مرد سالار نخواهند بود؛ چنین زنی می تواند جامعه سنتی آمیخته با تفکرات نادرست را به چالش بکشد، سوال کند و تابوهای غلط را بشکند و مسیر خود به سوی پیشرفت و ترقی را باز کند.
پس بیهوده نیست اگر بگوییم تداوم سیاست های زن ستیزانه در افغانستان و به ویژه بسته ماندن درب مکاتب و دانشگاه ها به روی زنان و دختران در حقیقت به سیستم حکومتداری کشور ضربه می زند و در بلند مدت زمینه ناکارآمدی و سقوط حاکمیت فراهم می شود.

حفیظ الله رجبی – خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا