مدلِ نیتِ بد؛ مذاکرات میان افغانها
نویسنده: کریستال بیات
پیش از اینکه به مدلِ نیت بد مذاکرات میان افغانها که عنوان این یادداشت را به خود گرفته است بپردازیم، نگاهی گذارا به مذاکرات میاندازیم. مذاکره یا «Negotiation» گفتوگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی صورت میگیرد. مذاکرات انواع و اقسام گوناگون دارد که در این یادداشت از آن میگذریم. مذاکرات صلح میان افغانها مذاکرات افراد با افراد نیست. این گفتوگوها میانِ دولت با یک گروه است. گروهی که اعمال تروریستی انجام میدهد و جنایات ضدِ بشری انجام داده است. مذاکرات صلح میانِ افغانها پروسه است که در آن کشورهای تاثیرگذار در قضایای افغانستان دخیل هستند. این گفتوگوها پس از توافق ایالات متحده امریکا با گروه طالبان با هیئت دولت جمهوری اسلامی افغانستان شروع شده است.
ایالات متحده امریکا با عنوان قدرت بزرگ در نظامِ بینالملل و حامی نظام کنونی در هژده سال پسین گروه طالبان را با امضای توافقنامه به رسمیت شناخت و دولت افغانستان نیز با گروه طالبان وارد مذاکره شد. یکی از چالشهای اساسی فراروی مذاکرات صلح میان افغانها که کمتر به آن پرداخته شده است قرار گرفتن یک دولت با یک گروه با سابقه جنگیست. جنگی که هر روز شدت مییابد و هیچگونه حسنِ نیت از جانب گروه مقابل و مخالف دولت به چشم نمیخورد. رویارویی دولتی که دارای ساختار، مشروعیت و نظام است و از ۳۰ و چند میلیون انسان نمایندگی میکند و گروهی که هیچگاه روی انتخابات و رای را ندیده است. یکی از دلایل بروز و آشکار شدن نیت بد مذاکرات همین موضوع بوده میتواند.
حال در هر حالتی مذاکرات شروع شده و جریان دارد، طبیعی است در فرایند مذاکره هر طرف درگیر در مذاکرات میکوشد تا منفعتی برای خودش در پایان به دست آورد. چانهزنی و امتیازگیری از اصول معمول مذاکرات به شمار میرود. از جانبِ دیگر مذاکره با هدف دستیابی به مصالحه انجام میشود. پرسش اصلی این است که چقدر میتوان خوشبین بود که مذاکرات صلح میان افغانها دوحه-قطر به مصالحه ملی میانجامد؟ هرچند پاسخ این پرسش را بازیگران پروسه صلح که کشورهای مختلف دور و نزدیک هستند میدانند اما تا جایی که به نظر ما میرسد این مدل نیت بد مذاکرات است با ادامه مذاکرات به نیت بد نمیتوان خوشبین بود. پیش از اینکه به نیت بد مذاکرات میانِ هیئت دولت و هیئت گروه طالبان بپردازیم لازم میدانم که به میانجیگری اشاراتی داشته باشم. در مذاکرات صلح میان افغانها اصطلاح میانجیگری کمتر کاربرد دارد، در این پروسه دولتها بیشتر نقش دارند، آنان را بازیگران در پروسه میخوانیم. در بحث میانجیگری برای حل اختلاف که از روشهای مذاکرات است شخص و کشوری ثالث وجود دارد تا دو طرف را برای رسیدن به توافق و حل اختلاف کمک و همکاری نماید در پروسه صلح میان افغانها با آن که یکی از بازیگران ایالات متحده امریکا است که دو طرف را وادار به شروع گفتوگوها نموده است اما میانجی محسوب نمیشود؛ به دلیل اینکه کشورهای دیگر نیز در این پروسه دخیل هستند. یکی از مواردی که برداشت نیت بد مذاکرات را تقویت میکند فقدان میانجیگران آشکار روی صحنه است.
در مذاکرات صلح میان افغانها رد پای هر سه نوع مذاکره که مذاکره توسط پژوهشگران پروژه هاروارد انجام شده است گم و مبهم است. معلوم نیست که کدام هیئت و کیها یا هر دو هیئت چانه زنان نرم، چانه زنان سخت و چانه زنان اصولگرا هستند؟ نیت بد مذاکره یک گروه از آنجا مشهود میشود که تاکتیکی بازی میکنند و فکر میکنند مذاکره هنر است هم در مذاکرات امتیاز میتوانیم بگیریم و با تشدید جنگ و خونریزی در داخل کشور. در نتیجه گروه طالبان وانمود میکنند که حاضرند به جنگ خاتمه بدهند اما هیچگونه اقدامی عملی و انعطافپذیری از خود نشان نمیدهند. به نظر میرسد که به طور پنهانی در مشورت با یکی از کشورها هیچ اراده برای رسیدن به صلح از طریق گفتوگو ندارند. همانگونه که یادآوری شد نیت بد یکی از مفاهیم تئوری مذاکره است. آنان هیچ تصمیم و اراده برای حل و فصل جنگ چهل ساله ندارند و براساس مفهوم نیت بد در تئوری مذاکره استدلال میکنند و وقتکشی مینمایند که شاید در میدان جنگ تغییراتی به نفع شان بیاید یا فشارهایی از جانب کشورهای مختلف تاثیرگذار در قضایای افغانستان بر دولت افغانستان وارد گردد تا در مقام بلندتر جانی بگیرند و امتیازاتی بیشتر به دست آوردند. پیدا شدن هر روز یک گپ تازه و جدید از سوی گروه طالبان میرساند که آنان اراده جدی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح میان افغانها ندارند.