هرگاه از نمایندگان طالبان در مورد آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان و ارزشهای دموکراتیک پرسیده میشود، پاسخ را به قرآن و حدیث حواله مینمایند تا از سنگر مذهب معجون نا متجانس و در عین زمان گنگی را به خورد رسانهها بدهند
روز گذشته مذاکرات میانافغانی بین دولت افغانستان و گروه طالبان در یک مراسم ویژه که در آن وزیر امور خارجه امریکا و قطر حضور داشتند، وزرای خارجه ۱۳ کشور و رؤسای چند نهاد جهانی در مورد صلح و ضرورت آتشبس صحبت کردند، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه قطر، داکتر عبدالله عبدالله و ملا برادر سخنرانی نمودند، آغاز شد.
داکتر عبدالله رییس شورای مصالحه ملی بیانیه دولت افغانستان را قرائت کرد و خواستار آتشبس فوری شد، مایک پمپئو موضع ایالات متحده را بیان نموده و به دو نقطه مهم اشاره نمود: امریکا به دنبال تحمیل هیچ نظامی در افغانستان نیست و تصامیم مذاکره کنندگان افغانی روی کمکهای این کشور به افغانستان تاثیرگذار است.
وزرای خارجه کشورهای دیگر نیز در سخنرانیهای شان ضمن حمایت از روند صلح، بر آتشبس فوری تاکید کردند.
اما در این میان، ملا برادر معاون سیاسی گروه طالبان در سخنرانیاش خلاف جریان مراسم، خواستار «نظامی اسلامی» شد و از آتشبس یک کلمه هم یاد نکرد، با آن که تاکید نمود این گروه میخواهد به گونه «صادقانه» در روند صلح و مذاکرات اشتراک کند.
با توجه به عملکرد طالبان در جبهه جنگ و میز مذاکره، باید قید «صادقانه» سخنرانی ملا برادر واکاوی شود تا چقدر مبتنی بر صداقت است و آیا این گروه واقعاً به صلح به عنوان یک راه حل منازعات ۴۰ ساله افغانستان باور دارد یا در پی «چیز» دیگری در پوشش دیپلماسی است.
از زمانی که گروه طالبان به عنوان نیروی متخاصم با نظام جمهوری کشور قرار گرفته تاکنون، خواست آنان احیای «امارت اسلامی» و اضمحلال هرچه نماد و نمایه پیشرفت و مدرنیت است، میباشد.
گروه طالبان هیچگاه در مورد «حکومت اسلامی» مدعایی شان به صورت واضح و مبتنی بر طرح روی کاغذ حرفی به میان نیاورده و فقط در بیانیهها و اخبار شان از آن یاد مینمایند. معلوم نیست که تعریف و تفسیر گروه طالبان از حکومت اسلامی چیست و آنان چه نوع نظامی میخواهند.
اما با توجه به حرفهای ملا برادر و اعضای هیئت طالبان که در دو روز گذشته مطرح شده، میتوان چنین استنباط کرد که هدف غایی آنان از حکومت اسلامی همان امارت است با نام و نمایه دیگر؛ چه بر اجرای حدود، حاکمیت فقه حنفی و حریت اسلامی تاکید میکنند که همه نشانی از امارت خواهی این گروه است.
گذشته از این، هرگاه از نمایندگان طالبان در مورد آزادی بیان، حقوق بشر، حقوق زنان و ارزشهای دموکراتیک پرسیده میشود، پاسخ را به قرآن و حدیث حواله مینمایند تا از سنگر مذهب معجون نا متجانس و در عین زمان گنگی را به خورد رسانهها بدهند.
طالبان هرچند در مذهب پیرو فقه حنفی هستند، ولی در کلام سلفی بوده و هرچه را که مخالف قرائت سلفیان از نصوص اصلی اسلام باشد، مردود شمرده و بدعت میدانند.
ملا عبدالکبیر یکی از اعضای هیئت مذاکره کننده گروه طالبان در مصاحبهای، روز گذشته از «نظام سچه اسلامی» یاد میکند. این حرف به این معنی است که هر نماد و پدیده که در قرآن و حدیث حرفی از آن به میان نیامده باشد، مردود و بدعت است.
با توجه به قرائتی که سلفیان از نصوص مذهبی دارند، حقوق زنان، قانون اساسی، حقوق بشر، آزادی بیان، انتخابات و نظام جمهوری پدیدههای غربی و به تبع آن ضد اسلامی است و پدیدههایی مانند موسیقی، سینما، شعر، نقاشی، مود و آزادی پوشش(به ویژه برای زنان) نمادهای شیطانی شمرده میشود، که باید از جامعه «ناب اسلامی» زدوده شود.
سلفیان به یک فرهنگ کلی اسلامی که متصل به «صدر اسلام» باشد باور داشته و هیچ نوع خرده فرهنگ دیگر را بر نمیتابند.
اجرای حدود، حاکمیت فقه در محاکم، خانه نشین شدن زنان، نصب «امیر» از سوی علما و حاکمیت دینی از شاخصههای حکومت اسلامی است که گروه طالبان میخواهند پیاده کنند.
با توجه این موضوع، گروه طالبان به «جمهوریت» و تمام زیر مجموعههای سیاسی و اجتماعی آن نه تنها باور ندارند که آن را «شیطانی» و «غربی» دانسته و نپذیرفتنی میدانند.
اکنون به شما توصیه میکنم که به «صداقت» برادر شک کنید!