آخرین اخبارافغانستانتحلیلروند صلحسیاست

مذاکرات صلح؛ تقابل دو قرائت ناهمگون

توقف سه هفته‌ای مذاکرات صلح دوحه و بازگشت هیئت مذاکره‌کننده دولت به کابل و سفر اعضای ارشد تیم مذاکره‌کننده طالبان به اسلام‌آباد، تحرک تازه‌ای در جبهه‌ها و جهات مختلف مربوط به صلح را در پی داشت؛ از گفتگوی تلفونی آقای رییس جمهور غنی با عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان تا سفر وی به قندهار و انتشار دستور کار (آجندا) مورد نظر هر دو هیئت مذاکره‌کننده دولت و طالبان.
در مطلب زیر، موارد بالا، به ترتیب مورد تأمل قرار می‌گیرد:

  1. گفت‌وگو با عمران خان
    اعضای هیئت مذاکراتی طالبان به رهبری ملابرادر راهی اسلام‌آباد شدند و وزارت امور خارجه کشور نیز در اعلامیه‌ای گفت «دیدار هیئت طالبان از اسلام‌آباد در مشوره با دولت جمهوری اسلامی افغانستان و در نتیجه سفر آقای عمران‌خان صدر اعظم پاکستان به افغانستان انجام یافته و بخشی از تلاش‌ها برای تقویت روند صلح و آشتی ملی در افغانستان می‌باشد که دولت افغانستان از این تلاش‌ها قدردانی می‌کند.» این اعلام موضع، در تضاد با آن چیزی است که آقای غنی در ۱۳ حوت سال گذشته، در سفر به ننگرهار، خطاب به طالبان گفت: «به من بگویید چه وقت از پاکستان می‎برآیید؟ بیایید تا صلح کنیم… سه و نیم میلیون معتاد داریم مواد مخدر غیرشرعی است، اما می‌گویید تجارتش مجبوریت است؟ چه مجبوریتی؟… با خارجی‌ها صلح را قبول می‌کنید پس معنی جهاد شما چیست؟ کشتن افغان‌ها جرم است».
    طبیعی است که در این‌گونه موارد، آنچه پذیرفته و قابل قبول است، سخنان رییس جمهور است؛ زیرا او به درستی دریافته است که طالبان، دست‌پرورده پاکستان، فاقد استقلال عمل و نیروی جنگی نیابتی اسلام‎‌‌آباد برای اهداف راهبردی پاکستان در افغانستان و علیه هند است. بر پایه این دریافت، انتظار آن است که وزارت خارجه به مثابه سکان‌دار سیاست خارجی کشور، به جای کتمان ماهیت سفر طالبان به اسلام‌آباد، به نقد و نقب آن بر مبنای رویکردهای راهبردی معطوف به منافع ملی بپرازد؛ زیرا پرروشن است که هیئت مذاکراتی طالبان به اسلام‎‌آباد، سفر به زادگاه سیاسی ـ ایدئولوژیک است و اسلام‌آباد نیز این گروه را ابزاری برای تحمیل رویکردهای هژمونیک خود بر افغانستان می‌داند و نه چیزی بیشتر از این.
    موضوع دیگری که صداقت پاکستان در روند صلح افغانستان را آشکارا با پرسش و ابهام مواجه می‌کند، دوگانه‌گویی و دوگانه‌رفتاری مقامات این کشور در قبال روند حیاتی صلح است؛ در حالی‌که عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان در گفت‌وگوی تیلفونی با رییس جمهور غنی تعهد سپرده که کشورش در زمینه آتش‌بس با افغانستان کمک خواهد کرد، وزیر خارجه این کشور مدعی شده که کاهش خشونت تنها مسئولیت طالبان نیست و همه طرف‌ها باید آن را رعایت کنند!
    این نشان می‌دهد که پاکستان همان اتهامی را تکرار می‌کند که طالبان برای توجیه جنایات خود به آن استناد می‌کند. گویی آنان می‌خواهند دولت افغانستان، حتی از موضع دفاعی خود نیز دست بکشد و به جنگجویان اجاره‌ای طالبان که برخلاف توافقنامه صلح با امریکا ماشین کشتار و خشونت خود را فعال‌تر از گذشته کرده‌اند، اجازه دهد که همه شهروندان و نیروهای دولتی را به یکباره از دم تیغ بگذراند!
  2. سفر قندهار آقای غنی
    سفر آقای غنی به قندهار در همسایگی پاکستان، آن‌هم در شرایطی که تیم مذاکره طالبان در اسلام‌آباد رحل اقامت افکنده است، بسیار معنادار و حاوی پیام مهمی به اسلام‌آباد و دیگر حامیان خارجی گروه طالبان است.
    آقای رییس جمهور، ولایتی را مقصد سفر خود برگزیده است که خاستگاه رسمی طالبان و مرکز امارت این گروه بود. اکنون اما او در حالی راهی این ولایت شده که در جبهه دفاع از جمهوریت ایستاده است و می‌کوشد با پشتوانه مردمی وسیع، به اسلام‌آباد حالی کند که هرگونه تلاش و تقلا برای براندازی جمهوریت توسط جنگجویان اجاره‌ای و پیاده‌نظام نیابتی، مذبوحانه و فاقد زمینه‌های عملیاتی و تحقق عینی است. دیدار آقای غنی با اقشار مختلف مردم قندهار، متنفذان، علما، جوانان و جامعه مدنی، متضمن اجرای مانوری سیاسی نیرومندی است که با حمایت مردم از جمهوریت برگزار می‌شود و به وضوح نشان می‌دهد که جامعه امروز افغانستان، حاضر به برتافتن دیدگاه‌های افراطی امارتی نیست.
  3. دستور کار مذاکرات
    همزمان با توقف مذاکرات دوحه و بازگشت هیئت مذاکره‌کننده دولت به کابل و طالبان به اسلام‌آباد، فهرستی از موضوعات مورد نظر دو طرف نیز منتشر شده است. اگرچه تاکنون گزینه‌های هم‌رسانی شده در قالب مجموعه‌ای از اولویت‌های دو طرف، رسماً مهر تأیید دولت و طالبان را بر پیشانی خود نخورده و گفته شده که به صورت شفاهی بیان شده است، اما به نظر می‌رسد آنچه از اولویت‌های دولت و طالبان به عنوان دستور کار مذاکرات رسماً منتشر خواهد شد، ورا و فرای موارد رسانه‌ای شده کنونی نیست.

مهم‌ترین موادی که از سوی طالبان برای بحث پیشنهاد شده است، نظام اسلامی، شورای سراسری علمای دینی، معارف اسلامی و حقوق اساسی بشری و حقوق زنان چارچوب احکام و آموزه‌های شریعت اسلامی و عنعنات ملی است. طرح این موارد از سوی طالبان، مبین این معنا است که آنچه راه این گروه را از دولت افغانستان جدا می‌کند، قرائت‌های دوگانه و متضادی است که دو طرف از موضوعات و مقولات فوق دارند، وگرنه دلیلی برای بازطرح مسائلی که در قوانین جاری کشور مندرج است و میانه‌ای نیز با کنوانسیون‌های بین‌المللی دارد، فاقد موضوعیت است.
به بیان دیگر، طالبان نظام اسلامی موجود را از آن جهت که با باورها و برداشت‌های این گروه از حکومت اسلامی ناسازگار است، به عنوان نظام اسلامی به رسمیت نمی‌شناسد و حقوق شهروندان، از جمله زنان را نیز به مثابه تابعی از قوانین حکومت اسلامی مورد نظر خود، در چارچوب دریافت‌های رادیکالیستی خود تعیین و تعریف می‌کند.
در آن طرف، مسائلی که از سوی هیئت مذاکراتی دولت مطرح شده، از منظرگاهی متفاوت با طالبان، دارای اولویت است.
آتش‌بس، ایجاد حکومت مصلحتی یا مشارکتی، تعدیل قانون اساسی، حفظ حقوق زنان و دستاوردهای اساسی و نیز رسید‌گی به قربانیان جنگ، اولویت‌های مهم پیشنهادی هیئت مذاکره‌کننده دولت است.
درحالی که اولویت نخست طالبان گفتگو و توافق بر سر حکومت اسلامی است، هیئت مذاکراتی اما آتش‌بس دائمی و فراگیر را در صدر فهرست اولویت‌های خود قرار داده و در مقابل طالبان، آتش‌بس را آخرین اولویت خود می‌داند!
این نشان می‌دهد که طالبان، به مذاکره و تفاهم از مجرای گفت‌وگوی عاری از خشونت، بی‌باور است؛ زیرا این گروه به درستی دریافته است که گردن نهادن به آتش‌بس و مذاکره به مثابه مقتضای نخستین صلح، مستلزم پذیرش تکثر قومی، مذهبی و سیاسی در افغانستان است و این ماهیتاً با تفکر رادیکالیستی تمامیت‌طلب و انحصارگرایی که طالبان از آن پیروی می‌کند، در تضاد و تقابل کامل قرار دارد.
طرح مفردات و کلیات اولویت‌های طالبان، نشان‌دهنده تصلب و انعطاف‌ناپذیری این گروه است و این، مانع اصلی به نتیجه رسیدن مذاکرات جاری صلح است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا