مرحله دوم مذاکرات؛ چه سرنوشتی در انتظار افغانستان است؟
هیئت مذاکرهکننده دولت جمهوری اسلامی افغانستان، پس از ۲۰ روز وقفه و تنفس و رایزنی با رهبری دولت، اعضای شورای عالی مصالحه ملی، رؤسا و اعضای شورای ملی، فعالان سیاسی و مدنی، عالمان دین و دیگر اقشار کشور در کابل و ولایات، امروز سهشنبه ۱۶ جدی، راهی دوحه پایتخت قطر شد تا در دور دوم مذاکرات صلح با طالبان، خواست آتشبس را به عنوان اولویت نخست دولت و مردم افغانستان و اولویت آخر طالبان مطرح کند؛ چیزی که پیش از آغاز دور دوم با مخالفت صریح طالبان مواجه شده و این گروه هرگونه انعطاف در رویکرد جنگی خود را رد کرده است.
پیشتر اما عبدالحفیظ منصور، عضو هیئت مذاکراتی دولت گفته بود: در دور دوم مذاکرات صلح، بحث اصلی تقسیم قدرت است، اما همچنانکه هم او هشدار داده بود که خطر تشدید جنگ وجود دارد و هم اظهارات مسعود اندرابی وزیر امور داخله در نشست روز دوشنبه، ۱۵ جدی مجلس نمایندگان نشان داد که سال آینده با جنگهایی بزرگ و احتمالاً بیپایان همراه است، تاریکی چشمانداز دور دوم مذاکرات صلح از همین اکنون، روشن است.
طالبان در دور دوم مذاکرات صلح، بیش از هر چیز بر سر دو گزینه به عنوان خروجی نهایی مذاکرات، پافشاری خواهند کرد: ۱٫ تشکیل حکومت عبوری و موقت؛ ۲٫ ادامه بیپایان جنگ!
اما هر دو گزینه، ناشی از بیباوری این گروه به صلح و مبتنی بر تحمیل متصلبانه و تحکمآمیز خواست خود بر مردم و دولت افغانستان است؛ زیرا طرح حکومت موقت، آنچنانکه در سخنان آقای سرور دانش، معاون دوم ریاست جمهوری در آیین تجلیل از هفددهمین سالروز تصویب قانون اساسی بازتاب یافت، نه به معنای جابهجایی افراد، بلکه به معنای «کنار گذاشتن همه نظام و نظم حقوقی هر سه قوای دولت» و آغاز روند دولتسازی از نو است. ایده حکومت موقت برای طالبان از آن جهت اهمیت دارد که این گروه در شرایط حاضر امکان غلبه براندازانه بر دولت افغانستان را در اختیار ندارد و راه قبضه کامل قدرت را در تشکیل حکومت موقت میداند. تلاش طالبان برای انتقال هسته رهبری خود از پاکستان به یکی از ولایتهای جنوبی، آنچنانکه رییس امنیت ملی مطرح کرده است نیز مبتنی بر خوابی است که این گروه برای حکومت موقت دیده است. ضمن آنکه گزینه تشدید جنگ و تغییر شکل عملیات جنگجویان طالبان از حالت پارتیزانی به جبههای، در صورت شکست مذاکرات دور دوم صلح، نیز بسیار محتمل است.
دولت و مردم افغانستان اما طرح حکومت موقت را از آن جهت برنمیتابند که چنین چیزی متضمن تقبل هزینههای بسیار سنگین مادی و معنوی و مغایر صریح منافع ملی کشور است.
به همین دلیل است که با توجه به واقعیتهای جاری و نیز سخنان مسعود اندرابی، وزیر امور داخله در نشست روز دوشنبه مجلس نمایندگان، مبنی بر آمادگی طالبان برای یک جنگ تمامعیار در سال آینده، به نظر میرسد چشمانداز نهایی روند صلح، از هماکنون با شکست گره خورده و گزینه ادامه جنگهای خونین و طولانی، به عنوان مرکز ثقل رویکرد طالبان برای تصاحب قدرت، خود را بر آینده سیاسی افغانستان تحمیل میکند.
با توجه به همین وضعیت شکننده و ناپایدار است که وزارت امور داخله در اقدامی استراتژیک، طرح تشکیل یک اتاق فرماندهی و مرکز عملیاتی مشترک را در دستور کار خود قرار داده است؛ طرحی که به موجب آن نیروهای امنیت ملی، پولیس ویژه و کماندوهای ارتش زیر چتر فرماندهی واحد، بار سنگین دفاع از جمهوریت و منافع و مطالبات مشروع مردم را بر دوش خواهند کشید.
این طرح، در صورت مدیریت و هدفگذاری راهبردی و کاربردی، سد محکم و نفوذناپذیری در برابر بلندپروازیهای جنگی طالبان خواهد بود و به مثابه سپر دفاعی نیرومندی در برابر شبیخونهای خونین آن گروه عمل خواهد کرد.
با این حال آنچه نگرانکننده است، ماهیت امریکایی روند صلح است. حتی اکنون که به ظاهر توپ صلح در میدان دولت افغانستان انداخته شده، امریکا و به ویژه زلمی خلیلزاد در تاب و تب سفرهای معنادار به اسلامآباد، کابل و دوحه در پی تحمیل خواستهای مداخلهجویانه خود بر جانب دولت افغانستان است و با تمام میکوشد دستکم طرح امریکایی حکومت موقت، به عنوان پایانه نهایی قطار مذاکرات صلح، بر دولت و مردم افغانستان تحمیل شود.
حقیقت این است که با آغاز مذاکرات صلح امریکا و طالبان و امضای توافقنامه دوحه در غیاب دولت و مردم افغانستان، همپیمانی استراتژیک کابل ـ واشنگتن نیز عملاً فروپاشید و امریکا با بدعهدی خود نسبت به تعهدات راهبردیاش در قبال نظام سیاسی افغانستان، تروریزم طالبانی را بر دموکراسی ارجحیت داد. بنابراین، یکی از گزینههای مهم موجود برای تقویت جبهه درونی جمهوریت در برابر اراده بیرونی امارت، تغییر جهت کابل در زمینه جلب حمایتهای نظامی به سمت قدرتهای منطقهای و از جمله هند است. این حق قانونی دولت جمهوری اسلامی افغانستان است که وقتی خود را در مواجهه با تهاجم گسترده مزدوران تروریست و نیروهای نیابتی پاکستان و سکوت و انفعال و بیمهری همپیمانان غربی امریکا و ناتو میبیند، برای دفاع از هستی و هسته مبنایی خود دست دوستی و همپیمانی راهبردی به سمت قدرتهایی دراز کند که از بر سر کار آمدن دوباره امارت طالبانی در افغانستان، بیمناک و نگراناند.
وقتی جنگ و صلح در کشور ما تحمیلی است، اتحاد استراتژیک با قدرتهایی که در تحمیل جنگ و صلح مورد نظر خود بر کشور ما سهم و نقش دارند، نباید تحمیلی باشد.