تاریخ گواه است که گروههای افراط گرا و تندرو با استفاده از اعمال خشونتآمیزی چون انفجار، انتحار و ترور هرگز نتوانستهاند به اهداف و آرمانهای خود دست یابند. هر چند به ظاهر استفاده از چنین ابزارهایی برای ایجاد رعب و وحشت در میان اقشار مختلف مردم موثر بوده است؛ اما هرگز نتوانسته است عزم و اراده جمعی یک ملت را برای دستیابی به آرمانها و ایدهآلهایش از آن بستاند.
صفحات تاریخ، گواه قتلها و کشتارهای وحشیانه بسیاری بوده است که توسط گروههای تمامیتخواه و افراط گرا به وقوع پیوسته است، اما هیچکدام نتوانستهاند با اعمال زور و فشار و قتلعام تودهها به اهداف و آرزوهایشان دستیابند. هرچند در جریان زورگوییها و افسارگسیختگیهای گروههای افراط گرا و تندرو، انسانهای بیگناه بسیاری در اعصار مختلف تاریخ جان خود را از دست دادهاند، اما همچنان چراغ آزادیخواهی و مبارزه با بیعدالتی شعلهورتر از پیش باقی مانده است.
تاریخ افغانستان نیز شاهد ظلم، ستم و افسارگسیختگیهای بسیاری از سوی افراد و گروههای مستبد و تمامیتخواهی بوده است که همواره در پی بهرهکشی از مردم بیدفاع در راستای دستیابی به منافع خود بودهاند. قتلعام انسانهای بیگناه، تبعید و کوچ اجباری ساکنان مناطق مختلف به بهانههای واهی، مصادره زمینها و اموال طبقات فرودست جامعه، انحصار تمام داراییها و امتیازات اجتماعی و سیاسی جامعه به نفع خود و… از نمونه ظلمها و ستمهایی بوده است که جامعه ما در طی ادوار مختلف تاریخ معاصر بر خود دیده است.
اکنون نیز پس از سقوط گروه طالبان، افغانستان مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته و عملاً جامعه ما وارد عرصه جدیدی از حیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود شده است. ایالات متحده امریکا و همپیمانانش در مبارزه با هراسافکنان و گروههای تروریستی اقدام به حمایت و پشتیبانی از نیروهای مسلح و امنیتی افغانستان کردهاند. مقابله با هراسافکنان تلفات و زیانهای مالی و جانی بسیاری بر نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان وارد کرده است. ایالات متحده امریکا و سایر کشورهای کمککننده به افغانستان هزینههای مالی زیادی را در بخش صلح و امنیت در افغانستان به مصرف رساندهاند، اما با توجه به هزینههای بسیاری که در این بخش به مصرف رسیده است؛ باز هم همچنان ناامنی و بیثباتی به پایان نرسیده است. به طوری که همهروزه شاهد افزایش تعداد حملات انتحاری و تهاجمی مخالفان دولت در کابل و سایر مناطق کشور هستیم. حملاتی که جان جمع زیادی از غیرنظامیان را گرفته و خانوادههای زیادی را داغدار کرده است.
مشکل کار در کجاست؟ چرا با توجه به تجهیزات و امکانات مدرن امنیتی نیروهای خارجی و حمایتهای مالی، تجهیزاتی و استخباراتی نیروهای نظامی خارجی به نظامیان افغانستانی باز هم از میزان ناامنیها کاسته نشده است؟
چگونه است که هراسافکنان به چنین توانی دستیافتهاند که به سادگی میتوانند با عبور از کمربندها و کمرههای امنیتی نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان عبور کرده و موتری را مملو از مواد انفجاری حتی تا دربهای ارگ ریاستجمهوری انتقال داده و در میان انبوهی از شهروندان منفجر میکنند؟
آیا توان نیروهای امنیتی افغانستان پایینتر از تجهیزات و توان استخباراتی گروههای هراسافکن است؛ یا ضعف و فساد اداری موجود در میان دستگاههای امنیتی موجب فرسودگی و ناکارآمدی نیروهای مسلح و امنیتی کشور شده است؟
شاید در پاسخ به پرسشهای بالا بتوان پاسخهای متفاوتی ارایه کرد، اما هرچه باشد باز هم انگشت اتهام را باید به سوی ملت افغانستان نشانه رفت. نابسامانیهایی که اکنون حاصل همهروزه آن، ستاندن جان غیرنظامیان زیادی در کشور است، نتیجه پایین بودن شعور و مشارکت سیاسی شهروندان است که یکی از نتایج منتج از آن، انتخاب نمایندگانی است که اکنون با اندک اشارهای تطمیع و تحریص میشوند. نمایندگانی که عملاً شاهد به کارگماردن مدیران نالایق و ناکارآمد امنیتی در سطوح بالا هستند و به آسانی چشم خود را بر آن بسته و با اندک توجیه یا تطمیعی آنان را از کانال پارلمان عبور میدهند. انتخاب آگاهانه مردم در گزینش نمایندگانشان میتوانست اکنون وضعیت بهتری را در عرصههای مختلف زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنان به همراه داشته باشد.
علاوه بر دلایل یاد شده، یکی دیگر از عوامل استمرار جنگ و ناامنی در افغانستان را میتوان در شیوهی مقابله غرب با هراسافکنی در افغانستان دانست. ایالات متحده و سایر کشورهای غربی به جای آنکه با علت تندرویها و افراط گراییهای مذهبی مقابله کنند. در پی سرکوب و مبارزه با هراسافکنان هستند. در صورتیکه به جای مبارزه با معلول باید با علت آن مقابله کرد. حاصل و نتیجه فعالیت و حضور ملاهای تندرو و جزماندیش در مدارس مذهبی افغانستان و پاکستان چیزی جز ترویج تندروی مذهبی در منطقه نخواهد بود. مدارسی هستند که حتی در کابل و سایر مراکز ولایات به صورت رسمی فعالیت کرده و به راحتی با احساسات و عواطف مذهبی جوانان بازی کرده و آنان را تشویق به افراط گرایی و تندروی مذهبی میکنند. آنان با اندک هزینهای اقدام به جلب و جذب جوانان ناآگاه مذهبی برای پیوستن به صوف طالبان و سایر گروههای تندرو میکنند.
کشورهای حامی مردم افغانستان و در راس آن ایالات متحده باید با تغییر برنامه و پالیسی خود با عوامل تندروی و افراط گرایی در افغانستان مبارزه کنند. ریشههای ایجاد تروریزم مذهبی باید شناسایی و خشکانده شود و همینطور منابع مالی آنان نیز باید قطع شده و با کشورها و افرادی که در تمویل افراط گرایی مذهبی نقش فعال دارند، مقابله شود.
نویسنده: اسماعیل هاشمینژاد