مصاحبه کذایی با طلوعنیوز؛ عبدالله چانسی برای رهبری ندارد
داکتر عبدالله با مقایسه این سه ایلیت معاصر، خود را محصول شخصیت احمدشاه مسعود و نماد جهاد و مقاومت ملت افغانستان معرفی کرد در حالی که استراتژی خارجیها در افغانستان حذف چهرهها و جریانات جهاد و مقاومت در عرصه نظام سازی افغانستان است.
«مدارا و مدیریت» که در اندیشههای سیاسی غرب به عنوان «تدبیر و تهور» تعریف شده است، جزء اوصاف حاکمان سیاسی تلقی میشود.
تدبیر به معنای کیاست در اداره امور و تهور به معنای شجاعت و ریسک پذیری است.
«ماکیاول» در کتاب «شهریار» خودش حاکمان سیاسی را توصیه میکند که سیاستمدار باید دارای اوصاف حیواناتی مانند شیر و روباه باشد که به موقع غرش درندگی و خشونت پیشه کند و به موقع همانند روباه مکر و حیله و نیرنگ درپیش گیرد.
داکتر عبدالله در مصاحبه اخیرش،(مصاحبه با طلوع) تاریخ معاصر افغانستان را با این دو خصلت حاکمان به تحلیل گرفته و سه بازیگر عرصه حکومتداری افغانستان، همانند: داکتر نجیب، گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود را با آن محک زده و مقایسه نمود.
داکتر عبدالله در مصاحبهاش گفت: داکتر نجیب به دلیل سوابق کاری و تجربه امنیتیاش تدبیر داشت اما تهور و شجاعت نداشت و این امر باعث شد به خاطر ترس از دشمن به دفتر سازمان ملل در کابل پناه ببرد که دستگیری و اعدام او به وسیله طالبان باعث شد نه مشر قومی شود و نه الگوی سیاست و تدبیر در تاریخ افغانستان بماند.
گلبدین حکمتیار شخصیت متهور بود، اما تدبیر و مدیریت نداشت.
وی با شجاعت تمام با کمونیستهایی مانند حفیظالله امین و شهنواز تنی همراه شده و حتی علیه حکومت مجاهدین کودتا نمود، اما بیتدبیری او در عرصه سیاست باعث شد که حزب اسلامی علیرغم قدرت و نفوذ داخلی و پشتوانه سیاسی قوی خارجی، همواره دچار انشعابات و انزوای سیاسی گردد.
اما احمدشاه مسعود با داشتن هر دو صفت یعنی تدبیر و تهور مدت چهل سال است که در سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه حاکم است.
داکتر عبدالله با این نوع مقایسه میزان موفقیت و رییس شدن خودش را در تحولات جاری کشور به دلایل ذیل کاهش داد:
۱: داکتر عبدالله با مقایسه این سه ایلیت معاصر، خود را محصول شخصیت احمدشاه مسعود و نماد جهاد و مقاومت ملت افغانستان معرفی کرد در حالی که استراتژی خارجیها در افغانستان حذف چهرهها و جریانات جهاد و مقاومت در عرصه نظام سازی افغانستان است.
۲: بنده بر این باور هستم که نتیجه هر دو پروژه جاری و ساری افغانستان، یعنی صلح و انتخابات به چالش و بحران اجتماعی میانجامد چرا که نتیجه توافق صلح امریکا با طالبان به حاکمیت طالبان و پاکستان میانجامد که برای مردم و جامعه جهانی قابل قبول نیست.
و نتیجه انتخابات هم به بحران و چالش اجتماعی میانجامد چرا که نتیجه انتخابات هم به پیروزی و تمدید حکومت اشرف غنی ختم میشود که برای مردم و جامعه جهانی قابل قبول نیست.
لذا، گزینه سوم و راه حل حکومت موقت است. اگر چه قبل از مصاحبه، داکتر عبدالله یکی از گزینههای مهم این سِمت محسوب میشد اما اینک او در تقابل با قوم بزرگ پشتون قرار گرفته است.
۳: اگر قرار باشد بر اساس استراتژی بحران، ما شاهد تداوم بحران در افغانستان باشیم احیای جبهه مقاومت و جبهه شمال یک اصل اجتناب ناپذیر تلقی میشود که در این صورت باز هم داکتر عبدالله گزینه رهبری و جبهه مقاومت شمال نخواهد بود؛ هر چند وی حمایت صلاحالدین ربانی و جمعیت را داشته باشد چرا صلاحالدین ربانی با عدم تدبیر و تهور در وزارت امور خارجه، خود را با افکار عموم مجاهدین مواجه ساخته است و فعلاً داکتر عبدالله نه کاریزمای معنوی شهید ربانی و نه تدبیر و تهور قهرمان ملی را دارد تا در کرسی مقاومت تکیه زند.
۴: بنده که همراهی و همرکابی با قهرمان ملی را از افتخارات عمر سیاسی خود تلقی کرده و بر آن میبالم، هیچگاه اوصاف مذموم درنده خویی حیواناتی مثل شیر و روباه را که جزو اوصاف اندیشههای سیاسی غرب محسوب میشود در وجود قهرمان ملی ندیدم.
وی در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان که مصادف با ترور خلیفه چهارم، علی ابن ابیطالب میباشد، خطاب به من گفت: فلانی! من با تمام وجودم مظلومیت حضرت علی را در مواجه با فتنههای زمانش چه در حکومت و چه در شهادتش درک میکنم و به حق او را خلیفه مظلوم و شهید جاهلیت مسلمانان و توطئه دشمنان اسلام میدانم.
احمدشاه مسعود به حق یک مسلمان و مظهر اخلاص و معنویت تاریخ کشوراست که قیاس او با غیر خودش معالفارق و معامله سیاسی روز و بخشی دیگر از مظلومیت سیاسی او در کشور ما میباشد.