منافع کشورهای مختلف در اوکراین؛ روسها به دنبال چه میگردند؟
در ماههای آینده هر کشوری که بخواهد در مسیر انتقال انرژی از قطر – ایران – ترکمنستان – و یا کدام کشور دیگر به اروپا قرار بگیرد احتمالاً با لشکر نظامی روسها روبرو خواهند شد و به عین سرنوشتی دچار میشوند که سوریه شده بود
یک برادر سوال کرده است که روس ها از این جنگ چه را میخواهند به دست بیاورند. پس بیایید برویم یک غور و بررسی کنیم که روسها از این جنگ چه میخواهند به دست بیاورند؟ ما همه میدانیم که توسعه ناتو در سرحدات روسیه ۲۰ سال پیش از امروز آغاز شد و کشورهای بالتیک یکی پی دیگر عضو ناتو شدند و روسیه هیچ وقت انتقاد شدیدی نکرد چه رسد به اینکه تهدید به جنگ و یا حمله کند. برعکس در آن وقت خودشان هم درخواست میدادند که میخواهند عضو ناتو گردند.
اگر از زاویه دیگر ببینیم، کشورهای بالتیک همانقدر با روسیه نزدیکی فرهنگی دارند که اوکراین و بیلاروس دارد، اما چرا برای روسها عضو شدن آن کشورها مهم نبود؟ امروز میبینیم که وقتی سویدن و فنلند میگویند عضو ناتو میشویم ریس جمهور پوتین میگوید برای ما اهمیت ندارد. پس اگر از روی منطق سیاست به این سوال دقت کنید متوجه میشوید که مثل هر جنگ دیگر در تاریخ بشر دلایلش را باید درجدال منافع جستجو کرد نه در مسایل تاریخ و سیاست.
بگذارید شما را ببرم به سال ۲۰۱۲ وقتی اولین بار اوکراین برای روسیه منحیث یک خط سرخ تبدیل شد. این زمانیست که هنوز حوادث میدان رییس جمهور اوکراین را عزل نکرده بود. در آن وقت در اوکراین هیچ رییس جمهور که به شدت علاقمند ناتو باشد روی کار نیامده بود. و رییس جمهور موجود به شدت همفکر و هم پیمان پوتین بود.
پس چرا در سال ۲۰۱۲ دفعتاً اوکراین به خط سرخ روسیه تبدیل میشود؟
اگر مسئله را از دید من بخواهید ببینید به دنبال مسایل سیاست روز – زد و بندهای تاریخی و فرهنگی و حتی مسایلی که سر خط اخبار میشود نباید رفت. باید به علم سیاست بچسبیم که حکم میکند تمام جنگ های دنیا یک فورمول دارد:
منفعت جنگ X احتمال بردن = هزینه جنگ X احتمال باخت
این فورمولیست که تمام جنرالهای دنیا به اساس آن تصمیم میگیرند که جنگ را آغاز کنند یا نکنند. و حتی بعد از این که آغاز کردند از روی همین فورمول تصمیم میگیرند که باخت را بپذیرند و یا اینکه به جنگ دوام بدهند.
بیایید قبل از آنکه به بررسی منافع شروع کنیم یک نظر کوتاه به این فورمول بیاندازیم.
الف: منفعت جنگ چیزیست که از قبل محاسبه شده میباشد. به خاطری که این محاسبه آسان گردد معمولاً منافع را مثل هزینه به پول تبدیل میکنند تا هر دو طرف معادله به سادگی قابل مقایسه گردد.
ب: احتمال برد جنگ توسط فاکتورهای مختلف تعیین میگردد، از قبیل دسترسی به تکنالوجی نظامی – روحیه جنگی طرفین – موقعیت جغرافیایی و دها فاکتور دیگر. اما در اینجا به خاطری که این بحث خیلی مغلق نشود همین قدر کافیست بگوییم که این رقم همیشه یک عدد بین صفر و یک میباشد.
د: هزینه جنگ هم کار نسبتاً ساده است. تمام مصارفی که برای ادامه جنگ شما ضرورت دارید جزء هزینه است. بر علاوه تمام تخریباتی که در جریان جنگ از طرف مقابل به شما وارد میگردد هم جزء از هزینه جنگ میباشد.
ج: احتمال شکست در جنگ همیشه مساوی است به یک منفی احتمال برد جنگ.
بگذارید یک مثال بیاوریم تا استفاده از این فورمول برایتان کمی روشنتر گردد بعد میرویم تا جنگ اوکراین را به اساس این فورمول محاسبه کنیم و برگردیم به ادامه بحث خود ما که چرا دفعتاً اوکراین به خط سرخ روسیه تبدیل شد و چرا روسیه این جنگ را آغاز کرد.
به اساس این فورمول شما بسیار به سادگی میتوانید متوجه شوید کدام طرف در جنگ بیشتر احساس باخت میکند. طرفی که که فکر میکند احتمال بردش خیلی کم است نهایت کوشش میکند هزینه جنگ را برای طرف مقابل چنان بالا ببرد که حتی اگر ضرب در احتمال برد بالا تر هم شود هنوز هم برای طرف مقابل هزینه جنگ از منفعت جنگ کرده بلندتر باقی بماند. در جنگ اوکراین ما به چشم سر میبینیم که طرف روسیه به شدت دارد شهر ها – روستا ها – زیر بناهای اقتصادی – و حتی عابدات تاریخی اوکراین را ویران میکند. این خود برای کسانی که سیاست و جنگ را مسلکی بلد هستند نشان میدهد که روسها احتمال برد خودشان را در جنگ کمتر از اوکراین احساس میکنند. بناءً کوشش دارند تا هزینه جنگ را بلند ببرند و در نهایت طرف اوکراین را مجبور بسازند تا دست از جنگ بردارد. درمقابل میبینیم که غربیها پیوسته سیگنال میدهند که اوکراین را دوباره میسازیم تا تاثیر این پالیسی جنگی روسیه را برای اوکراینیها بیمفهوم بسازند.
به هر حال این فورمول چنان جالب است که اگر ساعتها بخواهیم اوضاع جنگ را با همین یک فورمول بررسی کنیم هنوز هم خلاص نمیشویم و این بحث جالب تر و جالب تر خواهد شد. اما بقیه را میگذارم برای سرگرمی خودتان تا بقیه متحولهای هر دوطرف معادله را به بررسی گرفته و پیش خود سبک و سنگین کنید.
بر میگردم به اصل بحث که منفعت این جنگ برای روسیه چه است که آنها را به میدان جنگ کشید و امروز نه آنها و نه هم اوکراینیها حاضر هستند که با این همه از هزینههای هنگفت دست بکشند. در این میان باید چیزی باشد که ارزش طرف راست این معادله را برای هر دوطرف خیلی بلند برده است و هر قدر روسیه کوشش میکند طرف چپ معادله را سنگینتر بسازد هنوز هم اوکراین حاضر به دست کشیدن از این جنگ نیست.
این نوع بررسی و نگرش بر اوضاع جنگی آدمهای مسلکی را مجبور میسازد تا چهارچشمه به دنبال منافع بزرگ در اوکراین باشند و چیزی را پیدا کنند که به اساس فورمولهای تثبیت شده جنگ و صلح برای شان تشریح کند که چرا این جنگ هنوز هم ادامه دارد و هر دو طرف حاضر هستند آن را برای سالهای متمادی دوام بدهند.
چیزی که تا فعلاً من به آن دست یافتهام و مرا به شدت قانع ساخته این است که در سال ۲۰۱۰ برای اولین بار اوکراین به کمک کمپنیهای انرژی غربی قادر به کشف یک مقدار خیلی زیاد گاز و نفت در اوکراین شدند. آنها در یافتند که در زیر آبهای اطراف جزیره کریمیا مقدر ۲ تریلیون متر مکعب گاز طبیعی و یک مقداز زیاد نفت وجود دارد. بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ مقدار خیلی بیشتر از آن را (حدود ۳.۲ تریلیون متر مکعب گاز دیگر و نفت از نوع شیل را) در ساحات دونباس و غرب اوکراین کشف کردند. امروز ارقام دقیقش معلوم نیست اما بعضی منابع غربی را که تا به حال من یافتهام بیانگر آن است که تا سال ۲۰۱۸ احتمالاً در اوکراین حدود ۳۹.۵ تریلیون مترمکعب گاز و مقدار خیلی زیاد نفت تثبیت شده است. این مقدار چنان زیاد است که میتواند به سادگی اوکراین را به یک کشور رقیب روسیه – قطر و ایران تبدیل کند.
برای این که این مقدار برای تان قابل فهم گردد بگذارید آن را مقایسه کنیم با کل مقدار گاز طبیعی که روسیه سالانه به اروپا میفروشد. در اوج صادرات خودش روسیه سالانه به اروپا حدود ۱۸۵ بلیون مترمکعب گاز میفروخته است. درمقابل میبینیم که مقدار گازی که در سال ۲۰۱۲ تثبیت شده بود میتواند صادرات گاز روسیه به اروپا را برای ۲۹ سال جایگزین گردد. و مقدار گازی که در سال ۲۰۱۸ تخمین شده است – میتواند اروپا را برای بیش از دوقرن دیگر بی نیاز از گاز روسیه بسازد. اینکه این مقدار گاز چقدر پول میشود میگذارم برای سرگرمی شما که خودتان محاسبه کنید.
حال بیایید ببینیم که این تئوری چقدر حرکات روسیه و اروپا را بعد از سال ۲۰۱۲ تشریح میکند.
ما از قبل میدانیم که بازار انرژی اروپا برای روسها چنان با اهمیت است که هر کشوری بخواهد آن را از نزد روسها بگیرد با اردوی روسیه روبرو خواهد شد. ۵۰٪ بودیجه دولت روسیه از عواید انرژیاش تامین میشود و حدود بیش از ۳۰٪ کل تولیدات ناخالص روسیه را فروش انرژی تعین میکند.
درضمن ما به یاد داریم که وقتی عربستان سعودی در سال های ۲۰۱۰ اعلان کرد که اروپا را از انرژی بی نیاز خواهد ساخت پوتین تهدید به حمله هستهای به عربستان کرد. ما همچنان به یاد داریم که وقتی عربستان با قطر و ترکیه تصمیم گرفتند گاز قطر را توسط یک لوله جدید از مسیر سوریه به ترکیه و نهایتاً به اروپا برسانند همزمان ایران با عراق و سوریه تصمیم گرفتند که یک لوله گاز رقیباش را از طریق سوریه به اروپا برسانند – مسابقه باعث به وجود آمدن پدیده به نام داعش شد که در نهایت روسها را با اردوی شان مجبور به لشکر کشی به سوریه ساخت. آنها رفتند تا مانع به وجود آمدن هر دو پایپ لاین شوند (این بحث خیلی وسیع است و در اینجا نمیشود به تمام جزئیاتش پرداخت. در قبال این مسئله صدها کتاب و فلم وجود دارد که میشود به آنها مراجعه کنید).
وقتی این مقدار هنگفت گاز در اوکراین کشف شد روسها عاجل با یانوکوویچ داخل مذاکره شدند که چگونه از رقیب شدن اوکراین برای صادرات گاز روسیه جلوگیری صورت گیرد. در عین زمان اروپاییها به شدت داخل عمل شدند که چگونه با عضو نمودن اوکراین در اتحادیه اروپا بتوانند اروپا را از کمبود انرژی و وابستگی بیاندازه به روسیه برای همیشه رهایی بخشند. این درست همان مسابقهای بود که در نهایت باعث شد یانوکوویچ بدون در نظر داشت خواست یک تعداد مردم اوکراین به پیشنهاد اروپا پشت پا بزند و با گرفتن ۱۰ بلیون دالر از روسیه گاز اوکراین را از طریق روسیه به بازار عرضه کنند (معاملهای که روسها برای سالهای متمادی بر سر ترکمنستان قبولانده بودند) این درست همان زمانی بود که حادثه میدان رخ داد و یانوکوویچ مجبور به فرار به روسیه شد.
اولین اقدام پوتین در مقابل تصمیم مردم اوکراین درسال ۲۰۱۴ خیلی جالب است و باید به آن توجه کرد چون تشریح میکند که روسیه به دنبال چه است.
وقتی روسها میبیند که یک تعداد مردم اوکراین حاضر نیستند پیشنهاد آنها را بپذیرند به عوض این که شروع کنند به حمایت آنعده از اوکراینیهایی که علاقمند پیشنهاد روسیه بودند تا از طریق همان شیوه مظاهره درمیدان و دیپلماسی دوباره رهبری اوکراین را تغییر بدهند (احتمالا میدانستند که طرفداران روسیه در اوکراین اقلیت است) رفتند و با پایمال نمودن تمام موازین بینالمللی کریمیا را به زور نظامی اشغال کردند. در آنوقت تنها مقدار هنگفت گاز در زیر آبهای اطراف کریمیا کشف شده بود که به اساس قوانین بینالمللی هر کشوری که کریمیا را میداشت بیش از ۸۰٪ این ذخایر جدید کشف شده گاز مربوط همان کشور میشد. این تصمیم روسها در آن وقت به وضاحت نشان میداد که به دنبال منافع انرژی هستند و برایشان اوکراین و مردم اوکراین مهم نیست. تصمیم شان در آن زمان به زبان ساده چنین بود که اگر این گاز را به خواست ما نمیفروشید ما هم میرویم و آن را به زور از پیش تان میگیریم.
بین ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸ وقتی ذخایر بیشتر گاز در دونباس و غرب اوکراین کشف میگردد روسها باز هم عین کار را میکند. در دونباس طرفداران روسیه را تشویق به جدایی طلبی میکنند و به شدت زیر حمایت قرار میدهند. این دو تصمیم روسها باعث میشود که اوکراینیها برای پس گرفتن ثروت عظیم مملکت شان دست به دامان غربیها زده و کمک نظامی بخواهند تا ساحات از دست رفته شان را در کریمیا و دونباس پس بگیرند.
بقیه حوادث را همه درجریان هستید که چطور حضور ملیشههای نظامی نازیست و کمک غربیها اوضاع را آهسته آهسته به طرفی برد که روسها فکر کردند در نهایت ممکن این بازی موش و پشک را ببازند. دفعتاً بدون این که در دنیا به کدام موازین بینالمللی تمکین کنند تصمیم گرفتند که تمام اوکراین را اشغال کنند (چون در آنوقت فکر میکردند که حتی اگر دونباس و کریمیا را داشته باشد هنوز هم یک مقدار هنگفت گاز در غرب اوکراین باقی خواهد ماند). به همین دلیل تصمیم اشغال مکمل اوکراین آغاز شد اما با شکست نظامی که همه را شوکه ساخت (به شمول خود پوتین) تصمیم تغییر کرد و تا همین فعلاً که این سطور را مینویسیم پالیسی این است که دو سوم تمام ذخایر انرژی اوکراین را روسیه بگیرد و یک سوم را بگذارد به اوکراین و اروپاییها.
این درست همان تقسیمی است که روسیه حاضر است در میز مذاکره آن را بپذیرد و در مقابلش جنگ را توقف بدهد. ولی واقعیت اینست که در این تقسیم اوکراینیها باید دو سوم ثروت عظیم شان را از دست بدهند. حال شما خود فکر کنید که اگر ما و شما به جای شان میبودیم چه میکردیم. منافع اروپاییها و غربیها را میگذاریم سر جایش که خیلی بیشتر از منافع اوکراینیها است چون آنها با این انرژی صدها مارکیت دیگر دنیا را در قبضه نگه میدارند.
حالا به اساس این تیوری – بسیار به سادگی میشود درک کرد که چرا اروپاییها تصمیم گرفتند به قیمت ویران شدن اقتصاد شان هم اگر شود از روسیه برای همیشه قطع و برید کنند. درضمن این تئوری به قدر کافی تشریح میکند که چرا هر دو طرف حاضر هستند سالها بجنگند.
نتیجه گیری:
اگر این تئوری درست باشد روسیه صرف در یک صورت از این جنگ دست خواهد کشد و آن این است که بداند با غصب ذخایر انرژی اوکراین دیگر هیچ کشوری در دنیا از آنها انرژی نخواهند خرید. به همین دلیل است که تصمیم چینیها و هندیها برای خرید انرژی از روسیه خیلی خبر ساز شده است و باز هم به همین دلیل است که روسیه انرژی خودش را در بازار دنیا به قیمت مال مرده میفروشد. اگر روسها بدانند که عین مقدار انرژی را میتوانند به چین و هند بفروشند باز در آن صورت در غم اروپا نخواهند شد. گرچه میدانند که تمام زیر ساختهای روسیه برای انتقال انرژی به اروپا ساخته شده است و اگر قرار باشد به هند و چین بفروشند دهها سال وقت میگیرد تا زیر ساختهای جدید برای انتقال انرژی بسازند و در این زمان روسیه از نظر اقتصادی ورشکست خواهد شد. فعلاً محاسبه روسها بیشتر به اساس این است که در این زمستان پیش رو وضعیت در اروپا چنان خراب شود که در نهایت دولتها سقوط کنند و دولتهای جدید حاضر شوند انحصار روسیه را در مارکیت انرژی برای همیشه بپذیرند. میبینید که چقدر این کار برای غربیها ناممکن به نظر میآید.
راهی که برای اروپاییها و غربیها باقی میماند تا محاسبه روسها را بر هم بزنند این است که راههای بدیل به دست آوردن انرژی را قبل از رسیدن زمستان پیدا کنند حتی اگر به قیمت اشغال کشور دیگری مثل ایران باشد. اما اروپا هم دقیق مثل روسیه مشکلش این است که زیر ساختهای لازم برای واردات انرژی همهاش به طرف روسیه ساخته شده بود اگر قرار باشد از کدام کشور دیگر وارد کنند خیلی وقت میگیرد تا زیر ساختهای جدید به وجود بیاید. بناءً اشغال یک کشور دیگر دردی را دوا نخواهد کرد.
یک نتیجه گیری آخرهم که میتوانیم بکنیم اینست که اگر روسها و غربیها در تقسیم منابع انرژی با هم کنار نیامدند. در ماههای آینده هر کشوری که بخواهد در مسیر انتقال انرژی از قطر – ایران – ترکمنستان – و یا کدام کشور دیگر به اروپا قرار بگیرد احتمالاً به لشکر نظامی روسها روبرو خواهند شد و به عین سرنوشتی دچار میشوند که سوریه شده بود.
از همه جالبتر این که چینیها و هندیها وقتی میبینند که وابستگی اروپا به انرژی روسیه سرنوشت شان را به کجا کشاند – به هیچ وجه عین معامله را با روسها نخواهند کرد. آنها مثل ما و شما عاشق سیاستها و «غروفش»های پوتین و یا بایدن نیستند. میدانند اصل بازی چه است و لحاف ملا نصرالدین درکجاست. درجایی که منافع مطرح باشد تمام حرفهای دیگر اولویت سوم و چهارم میگردد. کشورهایی که ضرورت به انرژی دارند یکی از پالیسیهای اساسی شان این است که بیش از بیست فیصد انرژی شان را از یک کشور نباید بخرند حتی اگر آن کشور بهترین دوست شان هم باشد چون آنها را در مقابل کشور دوست شان دست بسته میسازد. اروپاییها خصوصاً جرمنی و فرانسه با وجودی که همه برایشان میگفتند بزرگترین اشتباه تاریخی شان را انجام دادند که بیش از ۴۰٪ انرژی شان را از روسیه تامین کردند.
در همین جا این بحث را توقف میدهیم و میگذاریم شما خودتان محاسبه کنید که منافع کدام کشور در جنگ اوکراین چه است و چه مقدار است و چقدر به خاطرش خواهند رزمید.
جمع بندی:
در قسمت اول منافع امنیتی را به بررسی گرفتیم و در این قسمت منافع مادی را تا جایی مرور کردیم. در قسمت سوم منافع سیاسی فرهنگی و تاریخی کشورها را بررسی خواهیم کرد و بعد این بحث را تکمیل میکنیم. بعداً شما خودتان قضاوت کنید که کدام طرف در این جنگ چه میکند و یا چه باید بکند.
تا آن زمان میدانم این بحث هم یک تعداد زیاد سوالها را سرازیر خواهد کرد که لازم است به آنها بپردازیم. حالا انتقادها و تهمت زدنها باشد به جای خودشان چون برای آنها جواب قانع کنندهای نخواهم داشت.