(تلفات انسانی سقط در افغانستان)
به عنوان یک تازه عروس، شوهر مریم به وی اجازه داد تا دانشگاهاش را به پایان برساند، سپس او باردار شد و همهچیز تغییر کرد.
مریم گفت: در طول یک هفته هراس داشتم که اگر خانواده شوهرم در مورد بارداریم آگاه شوند، هرگز اجازه نخواهند داد تا دانشگاهم را به پایان برسانم.
بنابراین، خیلی زود یک قابله که عمل جراحی سقط را انجام میداد، پیدا کرده وجواهراتاش را فروخت تا مقدار ۲۵۰ هزار افغانی پول عمل جراحی را تهیه کند.
اما در کلینیک اتفاق غیرمنتظرهای افتاد، وقتی مریم از خواب بیدار شد، دید شوهرش با عصبانیت بالای وی فریاد میزند و میگوید: چرا این کار را انجام دادی؟ چرا طفل مرا از بین بردی؟
در جامعه افغانستان، سقط جنین به عنوان یک لکه بر شرافت خانواده دیده میشود؛ و شوهرمریم، بعد از مرخص شدن از شفاخانه وی را به طور بیرحمانه لتوکوب کرد تا از شرافت خود دفاع کرده باشد.
مریم گفت: شوهرم مانند یک مجرم مجازات کرد و سرم را تراشید٬ تا نشان دهد یک زن بیعفت هستم.
کریمه، مدت سه ماه در ناحیه کارته سه کابل پرستار بود، تا اینکه به آنچه در اتاق بسته کلینیک رخ میداد، پی برد.
در ابتدا، این احساس گناه که جنین چهار ماهه را در داخل تشناب میشست، آزارش میداد. اما کریمه میگوید: بعد فهمیدم که سقط جنین، جان بسیاری را نجات میدهد. شرافت این دختران مهمتر از دین است. اگر من هیچ کاری برای وی نمیکردم، برای خانوادهاش شرمآور میبود و ممکن بود وی را از بین ببرند.
در میان کسانی که به شفاخانه کریمه به خاطر سقط جنین میآیند؛ دخترانی هستند که دوست پسر دارند، زنان که شوهرشان معتاد به مواد مخدر اند و زوجهایی که بسیار فقیراند و نمیتوانند از فرزندان خود مراقبت کنند.
لیلا نیز یک قابله است و میگوید: در سالهای اخیر سقط جنین به یک امر عادی تبدیل شده؛ تنها وی بیش از ۵۰ سقط جنین را انجام داده است.
وی افزود: بعضی وقتها احساس گناه میکنم، وقتی طفلهای که بیش از پنج ماه عمر دارند را سقط میکنم.
افغانستان بالا ترین نرخ تولد در جهان را دارا است و تعداد مادران که از عوارض مرتبط با بارداری میمیرند نیز در انتهای فوقانی مقیاس قرار دارد.
نویسندگان: فاطمه فیضی و سونه انگل راسموسن
مترجم: طاهر مجاب