نابودی داعش در خاور میانه؛ پسلرزهها به افغانستان خواهد رسید
اگر راهبرد ترامپ و افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان و سرازیر شدن لشکر جنگجویان داعش را در شمال کشور به سنجش بگیریم، در یک سخن میتوان گفت که بیم آن میرود که در آینده نزدیک، کشور ما به کارزار راستین زورآزمایی بیپایان فرسایشی قدرتهای بزرگ و منطقهای مبدل گردد
دردمندانه آن چه که من چند سال پیش از آن هراس داشتم و آن را بارها پیشبینی کرده بودم، هماکنون در حال پیاده شدن است. آن چه از فحوای رسانههای روسی و ایرانی بر میآید و دیده میشود، هر دو کشور در پی گسترش چشمگیر نقش خود در افغانستاناند. از همین رو از یکسو پویاییهای دیپلماتیک در محور افغانستان به شدت افزایش یافته و کشورهای آسیای میانه و حتا آذربایجان به اشاره روسیه، در پی نقشآفرینی بیشتر در کشور ما اند و از سوی دیگر خود روسیه بیش از پیش فعال شده است.
ایران که اکنون تا اندازهای از شر داعش و سایر گروههای دهشتافگن در سوریه و عراق آسایش یافته، فرصت بیشتری پیدا کرده تا در افغانستان در برابر حضور امریکا به میدان بیاید. از این رو، انتظار میرود اشراف اطلاعاتی شاخه قدس سپاه پاسداران و حضور مستقیم فیزیکی لشکر فاطمیون برگشته از سوریه در خاک ما، افزایش یابد. از آنسو، هند هم در راستای همسویی با راهبرد نو ترامپ بیشتر از پیش در تکاپو افتاده است. به پیمانهای که وزرات خارجه پاکستان انگشت اتهام را به سوی هند دراز نموده و آن کشور را متهم ساخته است که کوشش دارد تا از خاک افغانستان، در پاکستان دست به راهاندازی عملیاتهای دهشتافگنانه بزند.
اگر راهبرد ترامپ و افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان و سرازیر شدن لشکر جنگجویان داعش را در شمال کشور به سنجش بگیریم، در یک سخن میتوان گفت که بیم آن میرود که در آینده نزدیک، کشور ما به کارزار راستین زورآزمایی بیپایان فرسایشی قدرتهای بزرگ و منطقهای مبدل گردد.
از این رو، برماست تا اندیشه بازگشت به مشی بیطرفی را به یک ایده ملی و سراسری مبدل سازیم. در غیر آن، با دامنهیابی روزافزون چالشها و تنشها میان بازیگران رنگارنگ خارجی، کشور به سوریه یا لبنان یا لیبی دیگری مبدل خواهد شد. هنگامی که اندیشه بازگشت به بیطرفی به یک ایده سراسری ملی مبدل شود، دیگر هیچ نیرویی در جهان، جلو پیاده شدن آن را گرفته نخواهد توانست.
سیاست خارجی کنونی دولت وحدت ملی یک جانبهگرایی و مشی جاده یکطرفه است که با منافع علیای کشور در تضاد آشکار است؛ به ویژه وابستگی بیش از حد به شیوخ مرتجع سعودی.
این در حالی است که به دلیل سیاستهای کودکانه ارگ، کشور با گذشت هر روز در مرداب تنشهای تباری، زبانی و مذهبی خطرناک فروتر میرود.
آری، باید ناقوسها را به صدا درآورد و زنگ خطر را بلندتر زد. تا باشد ارگ از خواب افیونی تاریخ بیدار شود.
عزيز آريانفر آگاه امور سیاسی