ناکارآمدی راهکارهای محو خشونت علیه زنان
راهکارهای ارائه شده برای مبارزه با پدیده خشونت علیه زنان از سوی نهادهای مدافع حقوق زنان، ناقص و ناکارآمد بوده و این نهادها نتوانستهاند منابع اصلی خشونت علیه زنان را به خوبی شناسایی و برای مقابله با آن کاری انجام دهند.
این مسئله که در طول تاریخ زنان در جایگاه فروتر از مردان قرار داشتهاند و در ساحتهای کلان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با خشونت و تبعیض رو به رو بودهاند، قابل انکار نیست. خشونت علیه زنان در سطوح و لایههای مختلف اجتماعی از خانه تا جامعه و نابرابری جنسیتی تاریخی به نفع مردان و به ضرر زنان، امر واضح است.
در این میان، خشونت علیه زنان در افغانستان در حد فاجعه است؛ زنان افغان از انواع خشونت رنج میبرند، آنان از خانه تا جامعه و تا جبهات جنگ با رفتارهای خشونتآمیز مواجه هستند؛ به تازگی در گزارشی که کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان ارائه کرده، خشونت علیه زنان نه تنها در بیرون که در کانونیترین نهاد جامعه یعنی خانواده بیش از هر جای دیگر جریان دارد. به اساس این گزارش، حدود ۹۷ درصد خشونتها علیه زنان در خانه اتفاق میافتد و درحالی که از نظر دین مبین اسلام خانه باید محیط مودت، محبت و دوستی بین اعضای خانواده باشد، ناامنترین محیط برای زنان افغانستانی است.
زنان افغان در خانه و در جامعه با انواع گوناگونانی از خشونتهای جسمی، جنسی و روانی مواجه میباشند و به شیوههای مختلف حقوق بشری آنان نقض میگردد؛ ازدواجهای زیر سن قانونی، محاکمه صحرایی، محروم ساختن آنان از حقوق اساسی مثل تعلیم و تربیت و کار و فعالیتهای اجتماعی و اذیت و آزارهای جنسی در ادارات دولتی و خصوصی از جمله معمولترین و جدیترین خشونتهایی است که علیه زنان افغان روا داشته میشود.
اضافه بر خشونتهای رفتاری و جنسی علیه زنان افغانستانی، آنان از قربانیان اصلی جنگ و خشونت هم هستند. وضعیت زنان افغان، بخصوص زنانی که در مناطق جنگ زده زندگی میکنند، شرایط زندگی این زنان ناگوار است. زنان اغلب هدف حملات نظامی قرار میگیرند و جان، زندگی و مال شان را از دست میدهند. این زنان اغلب در دسترسی به مواد غذایی، مواد صحی و مایحتاج خود و خانواده با محدودیتهای زیادی مواجه میشوند.
از جانبی هم، جنگ و ناامنی باعث عدم دسترسی این زنان به قانوان و مراجع عدلی و قضایی میگردد و این مسایل زندگی آنان را در مناطق جنگی چندین برابر دشوار میسازد. علیرغم تلاشها برای محو خشونت علیه زنان در افغانستان، به دلیل عدم حاکمیت دولت بر مناطق جنگی و عدم حاکمیت قانون در این مناطق، خشونت علیه زنان در سطح کشور رو به افزایش بوده است. این خشونتها شامل خشونتهای جنسی، جسمی و روانی بوده که از جمله در قالب محاکمه صحرایی و مجازاتهای خودسرانه تداوم یافته است.
شاید مهمترین دلیل این که با وجود تاکیدات آموزههای دینی در مورد زنان و نیز تدوین و تصویب مقررات و قوانین الزامآور هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی در حمایت از زنان، آنان در مناطق مختلف از جمله افغانستان با خشونت فزاینده مواجه هستند، این باشد که راهکارهای ارائه شده برای مبارزه با پدیده خشونت علیه زنان از سوی نهادهای مدافع حقوق زنان، ناقص و ناکارآمد بوده و این نهادها نتوانستهاند منابع اصلی خشونت علیه زنان را به خوبی شناسایی و برای مقابله با آن کاری انجام دهند.
ناکارآمدی این راهکارها زمانی بیشتر ملموس است که وضعیت همین چند روز اخیر را مورد قضاوت و داوری قرار دهیم. تنها چند روز از آخرین کمپاین سراسری محو خشونت علیه زنان میگذرد؛ اما در همین چند روز دو واقعه خیلی وحشتناک خشونت علیه زنان اتفاق افتاد؛ یکی اینکه یک دختر ۱۰ ساله در ولایت تخار و در یک نهاد منتسب به دین مورد تجاوز قرار گرفت و قضیه دوم نیز در یک نهاد علمی و آکادمیک در پایتخت کشور. مسئولان یک دانشگاه در کابل، جایگاه زنان را به اندازه پایههای میز خطابه تقلیل دادند و بدترین تحقیر و توهین را به شخصیت زنان افغانستانی روا داشتند.