نبرد بزرگ برای جمهوریت افغانستان؟
خیزشهای مردمی به دنبال ارسال پیام واضح به طالبان است مبنی بر اینکه آنها از هیچ نوع حمایت مردمی برخوردار نیست، نه در شهرهای بزرگ و نه در حومههای کشور.
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
تصمیم رییس جمهور بایدن برای خروج تمام نیروهای امریکایی از افغانستان تا ۱۱ سپتمبر ۲۰۲۱ و به دنبال آن خروج بقیه کشورهای ناتو، بسیاری مقامات ایالات متحده و افغانستان را کاملاً متعجب ساخت.
این تصمیم از یک طرف باعث مماشات هواداران خروج کامل، از جمله طالبان که هدف اصلی شان خروج کامل نیروهای خارجی است، شد. از طرف دیگر، برای نیروهای امنیتی و دفاعی ملی و جوامع افغانستان که از آفت جنگ رنج بردهاند، سنگین بود.
خروج نیروهای بینالمللی همزمان با اسقبال ویژه از نمایندگان طالبان در کشورهای منطقه که رسمیت جهانی به آنها بخشید، فقط این گروه را جسور کرد تا به دنبال پیروزی از طریق ابزارهای نظامی و خشونت باشد، اما باعث نگرانی و اضطراب در میان مردم افغانستان نیز شد.
با افزایش خشونتهای طالبان و قطع تاکتیکی تماس آنها در مذاکرات صلح دوحه، شکاف بین اظهارات شرکای بیناللملی غربی ما و عملکردشان وسعت یافته است. عدم همبستگی آنها با مردم افغانستان، نیاز شدید ارتش به تقویت روحیه و تهدید وجودی علیه ارزشها و نهادهای جمهوریت، چارهای جز بسیج و جنگ علیه طالبان باقی نگذاشته است.
خیزشهای اخیر مردمی علیه طالبان را در بسیاری بخشهای کشور نمیتوان به یک روایت ساده مبنی بر اینکه به جنگسالاری حیات دوباره ببخشد، تقلیل داد، چنانچه برخی ناظران مستقر در غرب برای این منظور تلاش میکنند. این سادهسازی بیش از حد، نمک پاشیدن به زخم مردم افغانستان خواهد بود.
آشکارسازی دروغ طالبان
هر زمانی که طالبان شورش خود را احیا کرده و جنگ را آغاز کردند، مدعی شدند که از حمایت مردمی به ویژه در مناطق روستایی برخوردار هستند. طالبان به نفی ارزشهای دموکراتیک پسا-۲۰۰۱ و نهادهای تحت حمایت نظام خارجی ادامه میدهند. آنها در کنار جنگ برای حذف «کفار» از این کشور، ادعا میکنند که برای استقرار «نظام خالص اسلامی» میجنگند، بدون اینکه منظور خود از این نظام را توضیح بدهند.
نخست، این قیامها کاملاً متفاوت است. خیزشهای مردمی به دنبال ارسال پیام واضح به طالبان است مبنی بر اینکه آنها از هیچ نوع حمایت مردمی برخوردار نیست، نه در شهرهای بزرگ و نه در حومههای کشور. بسیج مردمی که ما در سراسر این کشور شاهد آن هستیم، مستقیماً ادعای طالبان مبنی بر داشتن حمایت جوامع روستایی را رد میکند. پیام دیگری که خیزشهای مردمی دارد، این است که اگر طالبان به دنبال تصرف از راه زور باشند، مردم افغانستان، مرد و زن، آماده دفاع از ارزشها و نهادهای دموکراتیک هستند.
دوم، خیزشهای مردمی در هماهنگی با نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان است. مرد و زنی که سلاح به دست گرفتهاند، حمایت کامل خود را از این نیروها اعلان کردند.
سوم، خیزشهای مردمی در سطح جامعه کاملاً خودجوش بوده و از سوی کسی سازماندهی نشده است. این قیامهای مردمی با دهه ۱۹۹۰ تفاوتهای اساسی دارد. در حالی که مردم از دولت مرکزی گلایه دارند، اما از برگشت طالبان پشتیبانی نمیکنند.
چطور خطرات را مهار کنیم؟
برای اطمینان از اینکه این خیزشهای مردمی به عنوان نیروی مهیب علیه طالبان باقی میمانند و در عین حال، به حفاظت از ارزشها و نهادهای دموکراتیک، از جمله احترام به حقوق بشر، حقوق زنان، آزادیهای مدنی و حاکمیت قانون متعهد میمانند، برخی اقدامات فوری لازم است.
نخست، از آنجا که بسمالله محمدی سرپرست وزارت دفاع افغانستان اذعان کرده است که «مردم نیز آماده جنگ علیه طالبان هستند»، برخی ترتیبات رسمی بین نیروهای امنیتی و دفاعی و گروههای جامعه نیاز است تا این گروهها بهتر آماده باشند و بر تهدید واقعی طالبان تمرکز کنند.
مبارزه علیه طالبان به چیزی بیشتر از شجاعت و مرمی نیاز دارد. این گروهها به حمایت تاکتیکی و لوجستیکی نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان نیاز دارند تا علیه طالبان بجنگند. اوقات فوقالعاده به اقدامات فوقالعاده نیاز دارد.
برای دستیابی به آن، وزارت دفاع باید مراکز هماهنگی ایجاد کند تا نوعی روابط رسمی بین این گروهها و نیروهای امنیتی افغانستان به وجود آید که مزایای زیادی خواهد داشت.
یکی از این مزیتها این است که این گروهها تحت کنترول و فرمان مستقیم نیروهای امنیتی و دفاعی فعالیت خواهند کرد و آنها را نسبت به اقدامات شان پاسخگو نگه میدارد.
دوم، این درک اساسی باید وجود داشته باشد که خیزشهای مردمی کاملاً خودجوش هستند و هیچ ارتباط استراتژیک با جنگسالاران و دلالان محلی قدرت ندارند.
سوم، برای اطمینان از محافظت از گروههای اجتماعی و اقلیتها در شرایط آسیبپذیر، از جمله زنان و کودکان، سازمانهای بینالمللی و ملی و همچنین جامعه مدنی به ایجاد مکانیزم پاسخگویی و سیستمهای هشدار سریع نیاز دارند. این کار باید با هماهنگی از طریق نهادهای دولتی انجام شود تا اقدامات این گروهها بررسی و از مداخلات آنها در امور حکومتداری جلوگیری شود.
آخرین و مهمترین چیز این است که ناظران ملی و بینالمللی باید اطمینان حاصل کنند تحلیل شان از خیزشهای مردمی ریشه در واقعیتهای موجود دارد و در دامهای گذشته که با خط فکری استعمار آغشته هستند، نمیافتند.