آخرین اخبارافغانستانروند صلحسیاستصلح

نبرد «روایت‌ها» در افغانستان

دولت افغانستان باید تشخیص دهد که روایت آن‌ها از طالبان پیشی می‌گیرد و ممکن تغییر از یک روایت رقابتی را به کمپاین ضدروایت در نظر گیرد. شاید زمان آن برای دولت فرارسیده تا در یک «سطح پایین‌تر» و به جای رقابت با روایت طالبان، عملاً به آن حمله کند

ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، سرخط خبرهای درشت، با اندکی ذکر موفقیت‌های (جمهوری اسلامی) افغانستان، از پیروزی‌های طالبان در سراسر این کشور گزارش می‌دهد. کارشناسان بین وضعیت امروز و خروج نیروهای شوروی در سال ۱۹۸۹ یا حتی وحشتناک‌تر، سقوط سایگون در سال ۱۹۷۵ با عکس‌های برجسته هلیکوپترها در بام سفارت امریکا، مقایسه‌ای انجام داده‌اند.
این گزارش‌ها از تحولات میدان‌های جنگ که به‌ شدت متکی به بیانیه‌ها و فیلم‌های ضبط‌شده در تیلفون‌های همراه است، توسط طرف‌های درگیر ارایه شده‌اند و هرکدام ادعای انحصار حقیقت موجود را دارند. رسانه، با داشتن دسترسی به هر دو طرف، نقش «مکانیزم انتقال» را در آگاهی‌دادن به مخاطبان دارد. با این کار، ادراکات را شکل می‌دهد و به قاب‌بندی روایت کمک می‌کند. در افغانستان، نبرد برای روایت ممکن است از واقعیت نتایج میدان‌جنگ مهم‌تر باشد.
نامه‌های نجیب‌الله
این پدیده جدیدی نیست. در ۱۹۹۰، نظامیان شوروی افغانستان را ترک کرده بودند، اما این کشور را جنگ داخلی مجاهدین تحت حمایت ایالات متحده و دولت مورد حمایت شوروی رییس جمهور نجیب‌الله، فرا گرفت.
در مواجهه با شورشیان مسلح و مجهز با موشک‌های مدرن استینگر، نجیب‌الله فعالیت تبلیغی مجاهدین را خیلی دست‌کم گرفت. تصویرهای تحریک‌کننده پوسترهای منتشرشده توسط مجاهدین، موجب ترویج اسلام و وظیفۀ مقدس برای رهایی ملت افغانستان از نفوذ شوروی می‌شد. این امر همراه با اطلاعات نادرست، صفوف نیروهای دفاعی نجیب‌الله را تحت تأثیر قرار داد و روحیه را تا حدی پایین آورد که گزارشات بی‌شماری در باره فرار از خط مقدم وجود داشت. امروز، طالبان نیز همین ادعا را دارند.
بنیاد (تاریخ کاکر) به تازگی مجموعه مکاتبات نجیب‌الله را با محمدحسن کاکر تاریخ‌دان منتشر کرده است. این نامه‌ها زوایای نگرش و طرز فکر نجیب‌الله و روشن‌فکران تبعیدی را واضح‌تر می‌سازد. آن‌ها همچنین اهمیت مبارزه برای کنترول روایت را نشان می‌دهند؛ توانایی انجام این کار تقریباً برابر با پیروزی نظامی است.
نجیب‌الله بسیار منزوی بود و نمی‌دانم اگر به زیرساخت‌های ارتباطی و جهانی دسترسی می‌داشت و فراتر از شبکه دوستان و مشاوران معتمد خود بازخورد دریافت می‌کرد، آیا تلاش‌هایش موفقیت بیشتری کسب می‌کرد یا خیر. ۳۰ سال بعد، این سئوال همچنان پیش می‌آید که آیا دولت امروز افغانستان این درس‌ها را آموخته و آیا می‌تواند از ابزارهای ارتباطی استراتژیک مدرن، بهتر از نجیب‌الله استفاده کند.
سنجش نظریات
با خواندن مکاتبات نجیب‌الله و کاکر، مشخص است که نجیب‌الله از حال و هوای مردم خود خبر نداشت.
نجیب‌الله با اعتماد می‌نویسد: «هرچند جنگ و تجاوز مسلحانه ادامه دارد، سیاست مصالحه ملی قلب‌ها و اذهان میلیون‌ها افغان را فراگرفته است. این ضعف اساسی را در نیروهای ستیزه‌جو و افراطیان ناسازگار به وجود آورده است.» امری که بی‌خبری حیرت‌آور از احساسات و بیعت‌ها در سراسر کشور را افشا می‌کند. کاکر با آگاهی از آینده و با اشاره به چشم‌دید خود، پاسخ می‌دهد: «بی‌اعتمادی کامل (مردم) به دولت کابل و جدایی کامل دومی (دولت) از مردم.»
به عنوان رییس سابق خاد (آژانس اطلاعاتی دولت افغانستان)، نجیب‌الله به جای اتکا به گزارش‌های رسانه‌ای و داده‌های نظرسنجی به بازخورد ارایه‌شده توسط شبکه گسترده جاسوسان و مخبران خود اعتماد کرد. نجیب‌الله همچنین مطبوعات یا نظرسنجی‌های آزاد را به ایجاد توازن این دیدگاه‌ها تشویق نکرد. نجیب‌الله بدون بازخورد قابل اعتماد در مورد نزدیک‌ترین موضوعات به شهروندان، در چگونگی ارایه پاسخ نابینا بود.
در نهایت، نجیب‌الله نتوانست روایت را کنترول کند. وی که به خاطر ارتباط با شوروی در چشم بسیاری افغان‌‌ها به یک فرد فاسد تبدیل شده بود، باید با تبلیغات رسانه‌های غربی علیه خود و شعار‌های جنگ مقدس مجاهدین و تبلیغات پیروزی در بیرون‌راندن ارتش سرخ، رقابت می‌کرد. ارتقای خود به عنوان یک رهبر با بصیرت در این زمینه در بهترین شرایط یک کار توان‌فرسا بوده است، اما در غیاب مطبوعات آزاد برای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌دهی یا رسانه‌های اجتماعی برای تأثیر بر احساسات و عقاید، به مراتب چالش‌برانگیزتر بود.

وضعیت در ۲۰۲۱ فرق می‌کند. برای نجیب‌الله رسانه یک تهدید بود؛ برای غنی، یک فرصت است. غنی می‌تواند صفحه توییتر خود را مرور کند، تلویزیون خود را روشن کند، به رادیو گوش دهد یا مقالات را بخواند تا حال و هوای سراسر کشور را ارزیابی کند. در حقیقت، چشم‌انداز رسانه، یکی از داستان‌های موفقیت‌آمیز دو دهه گذشته است و از نظر دریافت بازخورد و تنظیم فعالیت‌های اطلاعاتی، مزیت واقعی را به غنی ارایه می‌دهد. متأسفانه برای دولت، طالبان که در زمینه پخش اطلاعات مهارت دارند، از همین مزیت برخوردار هستند – شاید بیشتر.
زمان اندک است
در هیچ جای دنیا قدرت تبلیغات در سقوط دولت‌های افغانستان به این اندازه آشکار نبوده است، جایی‌که پادشاهان و روسای جمهور با استفاده هوشمندانه از تصاویر دستکاری‌شده و پخش دروغ‌های خوش‌باور سرنگون شده‌اند. امان‌الله خان در سال ۱۹۲۹ سلطنت خود را مفتضحانه از دست داد، وقتی یک سرباز انقلابی، شورشی را رهبری کرد که از سوی تبلیفات بریتانیا پشتیبانی می‌شد. در دهه ۱۹۹۰، مجاهدین از روایت جنگ مقدس خود، برای برکناری یک رییس جمهور با برنامه‌های اصیل برای اصلاحات دموکراتیک، استفاده کردند.
جهان غنی به مراتب نسبت به جهان امان‌الله یا نجیب‌الله تفاوت دارد. از بسیاری جهات، آن دوره‌ها ساده‌تر بود. برای نجیب‌الله، ابزار رسانه‌ای کم وجود داشت، متفکران شوروی وی در تبلیغات خبره بودند و محدود کردن یا دستکاری نمودن شمار اندک روزنامه‌ها، تلویزیون‌ها و رادیوها آسان‌تر بود. برعکس، کار غنی دشوارتر است: وی مجبور است با شمار زیاد تلویزیون، رادیو و حساب‌های رسانه‌ای و صفحات رسانه‌های اجتماعی تمام‌نشدنی مبارزه کند. نجیب‌الله تعداد محدود دشمنان – مجاهدین و حامیان خارجی شان – داشت، در حالی که غنی باید با طالبان، گروه‌های مختلف تروریستی، دشمنان خارجی و متحدان و اپوزیسیون قوی سیاسی رقابت کند.
دولت افغانستان باید تشخیص دهد که روایت آن‌ها از طالبان پیشی می‌گیرد و ممکن تغییر از یک روایت رقابتی را به کمپاین ضدروایت در نظر گیرد. شاید زمان آن برای دولت فرارسیده تا در یک «سطح پایین‌تر» و به جای رقابت با روایت طالبان، عملاً به آن حمله کند. باید تشخیص دهد که طالبان در جای که حقیقت اهمیتی ندارد، مزیت «اولین حرکت‌کننده» را به دست آورده و با «چرخش» هر حادثه‌ای، از آن به نفع خود بهره می‌گیرند. در واقع، واقعیت‌ها مهم نیستند – گسترش رسانه‌های اجتماعی، خبرنگاران متبحر، تصویربرداران آیفون‌دار، روزنامه‌ها و کانال‌های رسانه‌ای به این معنی است که طالبان معمولاً در عرصه «اخبار» اول هستند. بدون هیچ روایت متقابل برای مجادله با این رویداد، گزارش «اولین حرکت‌کننده» به حقیقت پذیرفته‌شده مبدل می‌شود. جنایات طالبان در میدان‌نبرد و دورویی در مذاکرات باید در یک روایت متقابل مورد استفاده قرار گیرد.
ماه‌های آینده حیاتی است. با این حال، صرف نظر از وضعیت تاکتیکی واقعی موجود، جهان عملاً روزشماری می‌کنند تا طالبان به کابل حمله کنند. از بسیاری جهات، این امر شاهدی بر شکل‌گیری روایت طالبان است که می‌تواند مهم‌تر از دستاوردهای میدان جنگ باشد. این روایت به مذاکره‌کنندگان طالبان در دوحه کمک می‌کند تا سخت‌گیرتر شوند، اعضای طالبان را در میدان موفق‌تر کنند و دولت افغانستان را بیشتر در معرض خطر قرار دهد.
بدون شک این موضوع توسط نجیب‌الله در سال ۱۹۹۰ درک شده بود و امروز باید دولت افغانستان در کند. زمان اندک است و ضرورت حیاتی برای بازیابی حرکت در هر دو زمینه تاکتیکی و اطلاعاتی میدان‌نبرد وجود دارد. زمان به سرعت می‌گذرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا