نسل پُستمدرن!
نسل ما که ادعای روشنفکری نیز دارد، خوراک فکری مناسب ندارد و بد تغذیه شده. خوراک فکری نسل ما پست مدرنیزم، گفتمان، پساساختگرایی و نسبیت انگاری است. با این ابزارها که نمیشود به جنگ وحشت و ترور و بربریت رفت
چند سال قبل، روزی استاد عطامحمد نور رهبر جمعیت اسلامی در اقامتگاهش در کابل، چند حکایتی از مبارزاتش در دوره جهاد و مقاومت تعریف کرده و سپس پرسید که چرا «نسل نو» بیانگیزه و کمتحرکترند؟ امروز با ظاهر شکوهمند در دفتر خبرگزاری دید صحبت داشتیم که باری دیگر عین پرسش مطرح گردید. پرسش خوبیست که میسزد آن را کاوید و بررسی کرد. ویلیام باتلر ییتس، در چکامه «دومین ظهور» می گوید: «بهترینها فاقد هرگونه اعتقادی هستند و بدترینها، آکنده از شور آتشین».
این چکامه دقیقاً همان وضعیتی را بازگو میکند که اکنون ما گرفتارش هستیم. زیرا تروریستان، هراسافکنان و گروه طالبان که بدترینهایند سرشار از شور آتشین هستند: نه از مرگ میترسند و نه از فقر و بدبختی، بل با همه توان – و با یک شور آتشین – در راستای تحکیم «امارت اسلامی» میجنگند. بازییِ را که آن ها در ذهن خود ترسیم کردهاند، بازی برد-برد است؛ برد دوسویه: اگر شهر را گرفتند «امارت اسلامی» را تأسیس میکنند، اگر کشته شدند به حور و غلمان و عسل و شراب و باغ و بهشت میرسند. اما در این سوی خط ما هستیم؛ جوانانی که خود را فعال مدنی، روزنامه نگار، روشنفکر و متمدن میخوانیم. نه انگیزهای برای دفاع کردن از سرزمین مان داریم و نه شهامت و شجاعتی برای ایستادن در مقابل دشمن. همه سر و صداهای مان در فیسبوک خلاصه میگردد. وقتی در شبکههای مجازی سخن میگوییم شجاعتر از ناپلئون ظاهر میشویم، اما هنگامی که پای عمل به میان میآید، گریزپاتر از غزالان صحرا میشویم. دقیقاً شبیه همان شترمرغ: نه توان بارکشیدن را داریم و نه طاقت پرواز را. علت این گریزپایی، بیتحرکی و انفعال چیست؟ چرا در برابر یک مشت طالب جاهل نمیایستیم؟ آیا این بیتحرکی و عملگریزی ریشه در ذات روشنفکران دارد یا عیب در خوراک فکری ما است؟ من همین لحظه کتابی در دست دارم که از نویسنده شهیر غرب «جورج اورول» است. اورول نیز یکی از روشنفکران و نویسندگان نامی دنیای غرب بود، اما بیتحرک و فاقد انگیزه نبود. او در کنار سایر روشنفکران و دانشمندان اروپایی، در ۱۹۳۰ در جنگ علیه فاشیسم و ارتش فاشیستی جنرال فرانکو در اسپانیا شرکت کرد و آنجا زخم نیز برداشت. معنای دیگر این سخن آن است که روشنفکر الزاماً برجعاجنشین نیست، بلکه اهل مبارزه و تعهد نیز است. اما نسل ما که ادعای روشنفکری نیز دارد، خوراک فکری مناسب ندارد و بد تغذیه شدهاند. خوراک فکری نسل ما پست مدرنیزم، گفتمان، پساساختگرایی و نسبیت انگاری است. با این ابزارها که نمیشود به جنگ وحشت و ترور و بربریت رفت. پستمدرنیزم، از فروپاشی فراروایتها و بیاعتقادی به پیشرفت دم میزند. نسبیتگرایی، از همسنگبودن تفکر طالبانیزم و سایر مکاتب. شمال را با پوچ انگاری، نهیلیزم، نسبیتگرایی و بیاعتقادی نمی توان از لوث حضور بنیادگرایان و لشکریان وحشت و بربریت پاکسازی کرد. ما به ایمان روزگار «روشنگری» نیاز داریم. فقط معتقدان به روشنگری، مدرنیته و پیشرفت میتوانند در برابر ارتجاع بایستند و افغانستان را نجات دهند. باید اعتقاد – و لو اعتقاد سکولاریستی – در برابر اعتقاد برزمد. در این روزها دلم سخت پشت اعتقاد تنگ شده. آخر، آدم بیعقیده را توانایی ایستادن نیست. نسبیت گرایی و پست مدرنیزم حتا میتواند به طالبان خدمت کند.