نشست تاشکند؛ فرصتی برای منطقهگرایی
از هماکنون قابل پیشبینی است که در نشست تاشکند، به رغم همدلیهای ازبیکستان با طا-لبان، فراتر از وعده امدادرسانیهای بشردوستانه از سوی شرکتکنندگان، چیزی برای طا-لبان و افغانستان حاصل نخواهد شد
قرار است در اوایل ماه آینده، در تاشکند پایتخت ازبیکستان یک نشست بینالمللی در مورد افغانستان برگزار شود. این نشست دو روزه خواهد بود و نمایندگان بیش از ۲۰ کشور و سازمان بینالمللی در آن حضور خواهند داشت.
عبدالعزیز کاملوف، مشاور امنیت ملی ازبیکستان چندی پیش در سفر به کابل با مقامات طا-لبان در مورد نشست پیش رو گفتوگوهایی داشت. آقای کاملوف پس از این دیدار گفت که طا-لبان هم به این نشست بینالمللی دعوت شدهاند.
پیش از دیدار آقای کاملوف با طا-لبان، تام وست نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان سفری به تاشکند داشت و با مقامات ازبیکستان گفتگو کرد.
گفته شده هدف اصلی این نشست، هماهنگی جامعه جهانی در مسائل افغانستان است.
اگرچه تاکنون درباره این که چه کشورهایی در نشست پیش رو حضور خواهند داشت جزئیاتی ارائه نشده، اما این نشست ادامه دو کنفرانس بینالمللی است که در تاشکند، ۷ حمل سال ۱۳۹۷ با عنوان «روند صلح، همکاری در زمینه امنیت و همکاریهای منطقهای» و ۲۴ سرطان سال ۱۴۰۰ با عنوان «آسیای مرکزی و جنوبی: به هم پیوستگی منطقهای، چالشها و فرصتها» برگزار شده بود.
با توجه به وضعیت رقتبار افغانستان و انزوای دیپلماتیک طا-لبان در نظام بینالملل، برگزاری این نشست بینالمللی از این جهت اهمیت دارد که میتواند محملی برای بازتاب شرایط بد زندگی میلیونها انسان افغانستانی در قلمرو حکومت طا-لبان باشد؛ چیزی که با دریغ و درد توسط نمایندگان طا-لبان، به دلایلی که کاملا آشکار است، بازتاب داده نخواهد شد.
اگر بازگشت افغانستان به دو دهه گذشته از منظر روابط گسترده با جهان را از این نشست یا نشستهای مشابه آن انتظار نداشته باشیم، دستکم اینگونه نشستها فرصتی برای منطقهگرایی افغانستان هست، اما مطمئناً طا-لبان به چیزی غیر از فرصتهایی فکر میکنند که به نجات افغانستان از بحران اقتصادی و امنیتی کمک میکند. برای طا-لبان شناسایی رسمی حکومت این گروه از سوی قدرتهای منطقهای و جهانی هدف غایی شرکت در این گونه نشستها است و چه بسا در نشست تاشکند، نمایندگان این گروه با مستمسکی به نام «نشست بزرگ علما» که چند روز پیش در کابل برگزار شد، شرکت کنند و بکوشند با استناد به قطعنامه پایانی آن، برای خود مشروعیت داخلی بتراشند تا زمینه رسمیت بینالمللی حکومت طا-لبانی فراهم شود، اما به نظر میرسد آن نشست هم به دلیل شاکله و ترکیب یکدست و سفارشی آن که فاقد صلاحیت نمایندگی از مردم افغانستان بود و هم به خاطر محتوای سخنرانیها و قطعنامه پایانی آن که بر بیعت با ملا هبت الله آخوندزاده و سرکوب مخالفان و کشتار غیرنظامیان و بیتوجهی به حقوق بشر و حقوق زنان و بازگشایی مکاتب دختران و حقوق اقوام و اقلیتها و چشمپوشی از بحران اقتصادی و فقر و بیکاری و مهاجرت میلیونی شهروندان متمرکز بود، نهتنها کمکی به تثبیت موقعیت بینالمللی طا-لبان نمیکند، بلکه میان این گروه و قرار گرفتن در معرض شناسایی رسمی از سوی جهان، فاصلههای عمیقتری ایجاد خواهد کرد.
به همین دلیل، از هماکنون قابل پیشبینی است که در نشست تاشکند، به رغم همدلیهای ازبکستان با طا-لبان، فراتر از وعده امدادرسانیهای بشردوستانه از سوی شرکتکنندگان، چیزی برای طا-لبان و افغانستان حاصل نخواهد شد. همچنین بدون شک بازهم و برای چندمین بار، جهان و منطقه، مطالباتی مانند پایبندی به اصول و موازین حقوق بشر، تشکیل حکومت فراگیر، بازگرداندن حقوق زنان به آنان و بازگشایی مکاتب دختران را تکرار خواهند کرد. بازگویی این موارد، در حد امر به معروف و نهی از منکر بینالمللی خوب و مطلوب است، اما مشکل اینجا است که بازگوکنندگان موارد فوق نیز به بیهودگی آن واقفاند و فرا و ورای این تذکر اخلاقی، فشاری بر طا-لبان وارد نمیکنند تا شرایط التزام عملی این گروه به ارزشهای انسانی و حقوق بشری را فراهم آورند.
با این حال، طا-لبان چارهای جز گردن گذاشتن به منطقهگرایی ندارند؛ چیزی که از الزامات اولیه و ابتدایی آن پایبندی به حداقلهای حقوق بشر و کرامت انسانی شهروندان افغانستان و لغو محدودیتهای غیر عقلانی در خصوص زنان و دختران در حوزه کار و آموزش است.
طا-لبان سعی میکنند در سیاست خارجی خود رویکرد بیطرفانه را اتخاذ کنند، اما چنین چیزی برای دولتی که از نظر اقتصادی در معرض وابستگی مطلق به حمایتهای بسیار ابتدایی خارجی است، ناممکن و بلکه بسیار هم مضحک است.
طا-لبان هم به دلیل عقبه لوجستیک و ایدئولوژیک خود که همانا وابستگی محض و مطلق به پاکستان است و هم به دلیل بحرانهای چندگانه سیاسی، امنیتی و اقتصادی کنونی افغانستان، نمیتوانند با طرح شعارهای آبدار سیاست بیطرفانه، اعتماد جهان و همسایگان را نسبت به خود جلب کنند. بنابراین این گروه باید سیاست خارجی واضح، مدون و دارای قابلیت اجرا ارائه کند. یکی از دلایل خودداری کشورهای منطقه و جهان از به رسمیت شناختن حکومت طا-لبان هم همین موضوع است؛ زیرا آنان نمیخواهند بدون اطمینان از سپهر سیاست خارجی افغانستان تحت کنترول طا-لبان، در شناسایی حکومت این گروه پیشگام شوند و کاری کنند که با تغییر احتمالی رویکرد طا-لبان در سیاست بیطرفی، منافع و امنیت خود را در معرض خطر قرار دهند.
طا-لبان که جای خود را دارند حتی داوودخان که دولت نسبتاً باثباتی داشت، به دلیل وابستگی اقتصادی برای تأمین کسری بودجه ملی و تامین مالی طرحهای توسعه ملی بود که مجبور شد سیاست خارجی بیطرفانه عهد ظاهرشاه را کنار بگذارد که بحرانهای ناشی از آن تاکنون در وسیعترین ابعاد قابل تصور ادامه دارد. با توجه به این واقعیت تاریخی، کشورهای منطقه و جهان چگونه میتوانند به طا-لبانی که ناف شان با وابستگی به پاکستان بریده شده، اعتماد کنند؟
بر پایه همین حقیقت است که در شرایط کنونی، کشورهای همسایه، منطقه و جهان، طا-لبان را صرفاً به دلیل علاقهمندی به سیاست خارجی بیطرفانه حمایت مالی نخواهند کرد. واقعیت سیاست دنیای امروز این است که هرگونه حمایت و تامین مالی از سوی دولتها نه به دلیل « اتخاذ سیاست بیطرفانه» بلکه به دلیل سیاست «تأمین منافع مشترک» صورت میگیرد.