آنچه بایدن و مرکل در نشست امنیتی مونیخ و لوید آستن، وزیر دفاع امریکا در نخستین نشست خبری خود بیان کردند، نشانگان آشکار کمانه کردن تیرهای حقوق بشری طالبان و باورناپذیری ادعاهای این گروه در خصوص پایبندی آن به حقوق بشر و اصول و ارزشهای دیپلماسی و دموکراسی است
نشست امنیتی مونیخ ۲۰۲۱، مخصوصاً از این جهت برای افغانستان مهم بود که جو بایدن، رییس جمهور جدید امریکا، در نخستین حضور بزرگش در سطح جهانی در قامت رییس جمهور ایالات متحده امریکا، روزه سکوت خود در مورد افغانستان را شکست و از آنچه باید میگفت، به صراحت سخن گفت.
بایدن، با «حمایت قوی از روند جاری اقدامات دیپلماتیک در افغانستان» گفت که امریکا متعهد باقی میماند تا بار دیگر افغانستان به پایگاه تروریستها تبدیل نشود.
وی گفت «ما متعهد باقی میمانیم تا اطمینان حاصل کنیم که افغانستان هیچگاهی بار دیگر یک پایگاهِ را برای حملات دهشتافکنی علیه منافع ایالات متحده و متحدین ما فراهم نمیکند».
این درحالی است که لوید آستن وزیر دفاع امریکا نیز روز جمعه در نخستین کنفرانس خبریاش به عنوان وزیر دفاع ایالات متحده، گفت که پیشرفت به سوی صلح در افغانستان و ختم دخالت نظامی ایالات متحده در آن کشور «با کاهش حملات طالبان مرتبط میباشد».
او افزود که: «ما متعهد به پایان مسئولانه و دوامدار این جنگ میباشیم و میخواهیم اطیمنان حاصل کنیم که این درگیری درازمدت، به گونه واقعی و دوامدار پایان یابد».
آقای آستین گفت که واشنگتن به گونه «مرتب و حسابشده، گامهای بعدی خود را در افغانستان ارزیابی میکند».
او همچنین گفت که گروه طالبان «به تعهدات خود در توافقنامه، عمل نمیکند… واضحاً خشونتها در حال حاضر بی نهایت زیاد است و پیشرفتهای بیشتری باید در مذاکرات به رهبری افغانها صورت گیرد».
این در حالی است که طالبان، بیصبرانه منتظر خروج تمامی سربازان امریکایی تا پایان ماه می سال روان میلادی است، اما دولت جدید جو بایدن مشغول بررسی و بازنگری توافق صلح دوحه در ماه فبروری ۲۰۲۰ است. در همین حال وزیر دفاع امریکا تاکید ورزید که مهم نیست «نتیجه این بررسی چه خواهد بود، ایالات متحده خروج عجولانه و یا نامنظم از افغانستان انجام نخواهد داد که نیروهای ناتو و اعتبار متحدین ما را با خطر مواجه سازد».
در آن سوی، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان هم گفت: «چنانچه متحدان این کشور، چون امریکا، تصمیم به ادامه حضور نظامی در افغانستان بگیرند، برلین هم آماده حفظ نیروهای خود در این کشور است».
دال مرکزی تمام موارد فوق، این است که همهچیز به زیان طالبان و به سود جمهوریت پیش میرود. طالبان به صورت بلاهتآمیز دچار توهم برندگی در مذاکراتی شده بود که در اصل بازی شخصی دونالد ترامپ رییس جمهور شکستخورده امریکا بود، نه رویکرد راهبردی دولت ایالات متحده در مورد افغانستان.
ترامپ برای اقناع افکار عمومی شهروندان امریکایی و عمل کردن انتخاباتی به وعده بازگرداندن نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، یک بازی سراسر فریب با طالبان را برگزار کرد تا سبد و صندوق رأی خود را در انتخابات ۲۰۲۰ از آرای شهروندان امریکایی پر کند. این بازی، حتی با پیروزی ترامپ در انتخابات، به سود طالبان نبود؛ زیرا به رغم آن که آقای ترامپ در عدول از خط سرخهای منافع ملی امریکا شهره شهر بود، اما در این مورد خاص، نمیتوانست بر خلاف راهبردهای بنیادین امریکا عمل کند. خروج نیروهای امریکایی از افغانستان به معنای واگذاری میدان بازی به رقبای قسمخورده منطقهای امریکا و ضرب صفر کردن هزینهها و زمینههای حضور سنگین این ابرقدرت در افغانستان است و برای استراتژیستهای کاخ سفید، غیر قابل تحمل.
اگرچه از این واقعیت نمیتوان چشم پوشید که مذاکرات نفسگیر هجده ماهه زلمی خلیلزاد با طالبان و امضای توافق صلح با آن، مسبب مشروعیت سیاسی یک گروه تروریستی در نظام بینالملل گردید، اما این به معنای کوتاه شدن فاصله طالبان با تشکیل امارت اسلامی در افغانستان نبود و نیست و ترامپ هم در صورت پیروزی در انتخابات، از عمل کردن به تعهدات خود در توافق دوحه، به انحای مختلف شانه خالی میکرد.
مشکل طالبان در این بود که توهم پیروزی علیه امریکا این گروه را آنچنان مغرور و مخمور کرده بود که خود را در یک قدمی تصرف ارگ ریاست جمهوری افغانستان یافته بود و در چند ماهه پسین پس از امضای توافق صلح دوحه، به جای عمل به مفاد و مواد آن، از جمله کاهش خشونت و قطع ارتباط با القاعده و سایر گروههای تروریستی، هم به خشونتافزایی بیسابقه روی آورد و هم ارتباط خود با القاعده را در ابعاد گسترده، توسعه بخشید. اکنون این کارنامه، طالبان را در موقعیت متهمی قرار داده که مدام باید از سوی دولت امریکا و شرکای واشنگتن در ناتو تحت فشار قرار دهد.
آنچه در این میان از همه جالبتر مینماید تلاش مذبوحانه این گروه برای بازخرید آبرو و اعتبار حقوقی و دیپلماتیک خود از مجرای اقداماتی مثل نامهنگاری به مردم امریکا و اطمینان دادن از پایبندی خود به اصول و موازین حقوق بشری و صدور دستور به جنگجویان خویش برای حفاظت و حراست از آثار باستانی افغانستان است.
دال مرکزی این اقدامات، خوشرقصی برای امریکا و متحدان این کشور است تا به آنان اطمینان دهد که این گروه، به لحاظ رویکردی تغییر کرده و به نگرانیهای جامعه جهانی در خصوص سرنوشت حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک در افغانستان، پاسخ مثبت میدهد، اما واقعیت امر چیز دیگری است؛ واقعیت امر این است که طالبان ماهیت بدون سانسور و روتوشنشده خود را هم در دوره حکمروایی بر افغانستان تا سال ۲۰۰۱، هم در بیست سال گذشته و هم در یازده ماه پس از امضای توافق صلح دوحه، آشکارا نشان داد که به چیزی ورا و فرای خشونت و خونریزی و نقض سیستماتیک حقوق بشر، باورمند نیست، اما اکنون در اقداماتی فریبکارانه در پی اغوا و اغفال امریکا و سایر قدرتهای غربی متحد واشنگتن در امر مبارزه با تروریزم است.
اما مشکل اینجا است که برای فریب دادن جهان بسیار دیر شده و طالبان طلاییترین فرصتها برای بازگشت به قدرت را از دست داده است. آنچه بایدن و مرکل در نشست امنیتی مونیخ و لوید آستن، وزیر دفاع امریکا در نخستین نشست خبری خود بیان کردند، نشانگان آشکار کمانه کردن تیرهای حقوق بشری طالبان و باورناپذیری ادعاهای این گروه در خصوص پایبندی آن به حقوق بشر و اصول و ارزشهای دیپلماسی و دموکراسی است.