نوروز از قعر ممنوعیتها جوانه میزند!
نمونه این جوانه زدن در مراسم نوروزی کارته سخی در کابل مشاهده میشود. به رغم آن که مراسم نوروزی در بلخ ممنوع شد، اما شماری از مردم کابل در زیارتگاه کارته سخی گرد هم آمدند و با تجلیل نوروز، جهنده سخی را نیز بر افراشتند
سه سال شد که نه خبری از برگزاری جشن نوروز و میله گلسرخ در بلخ شنیده میشود و نه روز اول سال در تقویم کشور تعطیل عمومی است. نوروز در افغانستان به مزار و گل و سرخ و جهنده مولا ارتباط و نسبت فرهنگی و تاریخی عمیقی دارد؛ زیرا از نگاه اسطورهای، جمشید پادشاه پیشدادی در بلخ تاج گذاری کرد و این روز را نوروز خواندند. چنانکه حکیم توس در شاهنامه چنین سرورده است:
«چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند».
نوروز با این شناسنامه کهن که از حتی از بام تاریخ فراتر رفته و با اساطیر نخستین انسانی دمساز میشود، پیوندی با هیچ آیین و دین و مذهب چه پیش از اسلام و چه بعد از آن ندارد. این جشن باستانی از ملت و مردم خاص نیز نیست؛ چه همین اکنون این پدیده فرهنگی به عنوان میراث غیر ملموس فرهنگی منتسب به یک حوزه بزرگ جهانی از غرب چین تا شرق اروپا ثبت یونسکو شده است.
از جانب دیگر، افغانستان یکی از کشورهایی است که میتواند مدعی زادگاه و خاستگاه بودن نوروز شود؛ چون اگر نگاهی به اسطورههای آریایی انداخته شود، خاستگاه این جشن کهن شهر بلخ بوده است.
هرچند جشن باستانی نوروز در زادگاهش از گذشتهها تا امروز مورد به مهری قرار گرفته و با برچسبهای گوناگون تلاش شده که از متن فرهنگ انسانی و کهن این کشور زدوده شود. ولی در سه سال اخیر محدودیت و ممنوعیت بر نوروز آن قدر عمیق، نیرومند و سنگین است که تقریباً مردم از کنار آن گذشتهاند. حاکمان کنونی با توسل به این دلیل که نوروز عید مجوسیان و زردشتیان است و ربطی به اسلام ندارد، هرگونه تجلیل از این آیین و جشن کهن را حرام و ناروا و بدعت اعلام کردهاند، عنایت و دمخوری با آن ندارند. اما نوروز رخدادی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و با ممنوعیت و محدودیت نابودش کرد؛ زیرا این جشن باستانی نسبت مستقیم با سال نو و بهار نو رویش دوباره طبیعت دارد که به تبع آن انسانها نیز با سپری کردن یک سال و عبور از زمستان و سرما و کرختی، به شادی و تفریح میپردازند و مقدم بهار را با جشن نوروز به پیشواز میروند.
نوروز محدودیت و ممنوعیت را بر نمیتابد؛ زیرا منحصر به هیچ گروه قومی، زبانی، مذهبی و سیاسی نیست؛ جشن طبیعی مقدم بهار است. رویش دوباره طبیعت است. عبور از سرمای سوزان زمستان و یک سفر ۳۶۵ روزه در منظومه خورشیدی است.
بنا بر این، اگر نوروز را در جایی یا زمانی ممنوع کنیم، از جایی دیگر جوانه میزند، شکوفا میشود و چهره نمایان میکند. نمونه این جوانه زدن در مراسم نوروزی کارته سخی در کابل مشاهده میشود. به رغم آن که مراسم نوروزی در بلخ ممنوع شد، اما شماری از مردم کابل در زیارتگاه کارته سخی گرد هم آمدند و با تجلیل نوروز، جهنده سخی را نیز بر افراشتند.
این حرکت فرهنگی مردم نشان میدهد که به رغم ممنوعیت و محدودیت، خوی و سرشت انسانی مان با نوروز پیوند عمیق طبیعی دارد و به هر حال نوروز تجلیل میشود، حتی اگر حرام خوانده شود.