نظام جمهوری؛ دشمنان و دوستانش
پنجمین دشمن جمهوری، کاندیداهایی است که کاندید شدهاند اما قبل از انتخابات ادعای تقلب داشتند، اینها مردم را بیباور کردند کسانی که لج کردند که ما استیکر نمیزنیم و رای هم میدهیم کسانی که کاندیدای جمهوری بودند اما از امارت دفاع میکردند.
افغانستان روز تاریخی را پشت سر گذاشت، روزی که علیرغم سنگاندازی همسایه جنوبی ما با تبانی آقای خلیلزاد و هم کاسههای داخلی امارت طلبی، به اصرار جدی حکومت و یکی دو گروه وطن پرست مثل گروه آقای نبیل برگزار شد. دموکراسی که با چنگ و دندان حفظ شد و برای آن سختیهای بسیاری کشیده شد، یک بخش این موفقیت به مشاور جوان امنیت ملی افغانستان، حمدالله محب بر میگردد. صحبتهای طوفانی او در امریکا که برای خودش بسیار گران تمام شد، توانست سیطره گفتوگوهای ظالمانه و یک طرفه صلح را بشکند. در وقتی که اکثر سیاستمداران افغانی از هر جانبی تسلیم شده بودند و بعضی در حال مذاکره و چاپلوسی برای طالبان در کشورهای مختلف تا به آنها ضرر نرسد و اموال و احوالشان آسیب نبیند، این جوان شجاع و با همت وطن، داکتر حمدالله محب بود که در قلب دیپلماسی امریکا بر علیه این گفتوگوها ایستاد. او بود که از حق مردم درین گفتوگوها که صاحب اصلی وطن هستند دفاع کرد، او بود که رسانهها و اتاقهای فکر در غرب را به این زاویهای از قصه متوجه کرد. من به دوستی دیرینی که با او داشتم به خود بالیدم. حمدالله محب چند سال قبل یک جوان وطن پرست در غربت بود، انجمن محصلین افغان در بریتانیا را بنیان گذاشته و دانشجویان را از سلایق مختلف دریک جمع فراهم آورده بود، من از همان وقت میشناختمش که به محض ورود من به لندن، اولین شب شعر اختصاصی را برای من و زمینه آشنایی با هم وطنان را فراهم ساختند. بعدها در انجمن افغانهای نخبه یا پروفیشنل همکار شدیم، حالا اگر چه ما در دو گروه متفاوت و مخالفیم اما باید از واقعیت دور نماند.
به هر حال، همین مقاومت باعث شد جمهوری باز نفس بکشد، اما این جمهوری دشمنانی بد هم داشت، بزرگترین دشمن این جمهوری غیر از مخالفین، را باید آقای کرزی نامید . اگر میزان مشارکت مردم در انتخابات این دور کم بود ، میراث بیاعتمادی زشتی است که از آقای کرزی به جا مانده، همه نوشتههای یارانش و اوضاع نشان دهنده عدم باور او به دموکراسی است. او خود را اربابی میدانست که به هیچ اصولی در دموکراسی باور نداشت، او بود که کمکهای میلیاردی و فرصت استثنایی افغانستان را به کام مافیا فرستاد او بود که بنای دزدی و خویش خوری را گذاشت، او با خانواده آواره و یک لا قبایش خود را شاه میدید، یک باره هر کدام از اعضای خانوادهاش میلیونر شدند. انحصار واردات موتر، سگرت و انحصار قرار دادهای امنیتی و مخابرات و برق و همه چیز به خانواده و نزدیکان او… متعلق بود. از باران رحمت جدید، آنها غسل گرفتند و مردم را در فلاکت دفن کردند. وطن گروپ نمونهای از فاجعه او و خانوادهاش است. آزاد گذاشتن طالبان با سیاست قومیسازی پشتونی، پالیسی خونین او بود. او وقتی آمد، دیوارهای تفرقه فروریخته بود اما وقتی رفت، هزارها دیوار نو ساخته شد. جنگ بر سر کلمات و نامها و همه چیز شاهکار اوست، گارسون هوتل را وزیر ساختن کار اوست، یک افراطی بالفطره را رییس دفتر و وزیر فرهنگ ساختن هنر او بود و بالاخره بنای تقلب و بینظمی را گذاشتن فخر او بود. او فخر میکند که روزنامههای دنیا او را سرمایه دار ترین سیاستمدار جهان از فقیرترین کشور دنیا میشناسند. هیچ انتخابات در دوره او درست برگزار نشد چون لیست وکلا هم در دفتر او خرید و فروش میشد و لیست چوکیها هم، افشاگری آقای نبیل درباره فروخته شدن یک چوکی در گذرگاههای مرزی قاچاق، در هر کشور دیگری مثل بمب منفجر میشد اما برای او هیچ اتفاق نیفتاد. او بود که به حزب التحریر، القاعده و داعش و حقانی و طالب به خاطر پول زمین و زمینه میداد او بزرگترین جنایتکار تاریخ افغانستان است، کسی که هم در انتخابات قبلی در پی بحران و ماهیگیری از آن و در انتخابات جدید هم در عین خیال بود. او که با بیشرمی طالبان را برادر میخواند و هنوز میخواند، او که در مسکو ملا برادر را به بیشرمی برحق و خود را و نظام جدید را ناحق خواند و خون هزاران شهید را که زیر پرچم او جان باخته بودند پایمال کرد و اما ملا برادر او را خاک فروش خواند. او که انتحاریها و نمایندگان حقانی را بعد از کشتار هزارها آدم نه تنها محازات نمیکرد که برای آنها در وزیر اکبر خان خانه میداد. او که در ارگ آرام بود و از پشت دیوارهایش از کشته شدن مردم لذت میبرد، حالا هم انتخابات را تحریم کرد و بارها به پابوسی برادران قاتلش رفت تا هژمونی قبیله را حفظ کند.
دومین دشمن دموکراسی روشنفکرانی هستند که سنگ او را برسینه میزنند.
سومین دشمن دموکراسی، کسانی بودند که برای طالب فرش سرخ انداخته بودند و پنهانی با آنها قرار داد میکردند.
چهارمین دشمن جمهوری فساد است، کسانی که در هر سوراخی پشت متاع بو میکشند.
پنجمین دشمن جمهوری، کاندیداهایی است که کاندید شدهاند اما قبل از انتخابات ادعای تقلب داشتند، اینها مردم را بیباور کردند کسانی که لج کردند که ما استیکر نمیزنیم و رای هم میدهیم کسانی که کاندیدای جمهوری بودند اما از امارت دفاع میکردند. اینها باید محازات شوند. اما دوستان جمهوری مهم ترین شان، نیروهای قهرمان امنیتی است که نه تنها بیطرف ماندند بلکه جان خود را به خاطر نگهبانی جمهوری در کف دست گرفته ایستادند.
برندگان اصلی انتخابات، یکی آقای نبیل بود که برای اولین بار در تاریخ جدید، اجتماع روشنفکران را فراهم کرد، از هر گوشه افغانستان، نخبگان وطن پرست و کتاب خوان را در یک شبکه فراهم آورد، او که تبلیغاتش بر پول نه بر سخن استوار بود و روایتی تازه از تقسیم اکثریت وطن پرست و اقلیت خاین داشت به جای اکثریت و اقلیت قومی و تنظیمی، برای اولین بار سخن از بومی سازی سیاست و امنیت زد، طرحی جامع برای امن سازی ارائه کرد که یک تئوری جامع و بر پشتوانه مراکز مطالعاتی و تجربه بود، از ناسازی قبای تئوریک روسی و امریکایی گفت و چارچوب تئوریک صحبتش عملی بود، حتی کسانی که به او رای ندادند حسرت خوردند به او بد نگفتند و انتخاب دوم هم طرفداران عبدالله هم غنی بود، پیروز اصلی دیگر، اصول بود، سیاستمدارانی که اصولشان را معامله نکردند و بازندههایی که معامله کردند، پیروز انتخابات، مردم بودند که علیرغم تهدید و نارسایی در صف ایستادند . ایستادن آنها محاکمه تحریم کنندگان بود. مردم نشان دادند که جمهوری حق شان است و نمیخواهند و نباید به روزهای سیاه بر گردند.