یک جنرال ارشد امریکایی در اروپا، روسیه را به حمایت از طالبان متهم کرده است.
وی گفته با توجه به گسترهی کنترل طالبان در جنوب افغانستان، این احتمال وجود دارد که مسکو در حال کمک به این گروه باشد.
جنرال کورتیس اسکارپاروتی، فرمانده امریکایی نیروهای ناتو در اروپا، این موضوع را در جلسه کمیته نیروهای مسلح سنای امریکا بیان کرد.
او گفت: من اخیراً شاهد افزایش نفوذ روسیه بر شورشیان طالبان افغانستان بودهام که این افزایش نفوذ نه تنها در سطح ارتباطات، بلکه شاید حتی در حد تامین منابع نیز باشد.
پیشتر وزارت خارجه روسیه ضمن رد اتهامات مبنی بر حمایت مالی، کمک تسلیحاتی و سهمگیری در استقرار کمپهای آموزشی برای طالبان در افغانستان، گفته بود، حلقاتی در داخل و خارج افغانستان میخواهند نقش مهم روسیه در مبارزه با تروریزم در این کشور را تضعیف کنند.
وزارت خارجه روسیه میگوید چنین تحرکاتی به دنبال”منحرفسازی اذهان مردم افغانستان و جامعه جهانی از اشتباهاتی است که در حضور ۱۶ ساله نیروهای نظامی خارجی در افغانستان صورت گرفته است.”
غالباً در چنین وضعیتی به دشواری میتوان نسبت به صحت و سقم ادعاهای هریک از طرفها، به درستی و مطابق با آنچه وجود دارد، داوری کرد، اما این نکته از دید تحلیلگران، کاملاً روشن است که نفوذ روسیه بر طالبان بسرعت در حال گسترش است و این چیزی است که روسیه نیز به یک معنا آن را قبول دارد و تایید میکند.
روسها اما میگویند که این امر نه به معنای مشروعیتبخشیدن به طالبان است و نه مسکو قصد دارد از این مسیر، منابع مالی و تسلیحاتی و زمینههای آموزش جنگجویان طالبان را فراهم کند؛ بلکه هدف روسیه از این امر، صرفاً حفظ و تامین امنیت اتباع روسی، کمک به مقابله با داعش و برقراری صلح و ثبات در افغانستان است.
با این حال، امریکا نسبت به نیات و اهداف پشت پرده مسکو از افزایش گسترهی نفوذ خود بر طالبان، عمیقاً بدبین است و این اقدام را تلاشی تازه از سوی مسکو برای برهمزدن نظم و امنیت بینالمللی به سود تعمیم هژمونی روسیه جدید و همراستا با اقتدارگرایی جهانی ولادیمیر پوتین ارزیابی میکند.
با این توضیح، این پرسش کاملاً جدی به نظر میرسد که آیا امریکا نسبت به ظهور نسخه روسیشده طالبان در افغانستان نگران است؟
این پرسش را به گونهی دیگری نیز میتوان مطرح کرد و آن اینکه آیا روسیه تلاش میکند در برابر داعش(که روسها و متحدان شان، آن را نسخهای از تروریزم امریکایی یا تروریزم مورد حمایت امریکا میخوانند) طالبان را مصادره و برساختن آنها به عنوان الگویی از تروریزم نوع روسی علم کند؟
در وضعیت پیچیده و غیر قابل نفوذ صفبندی و تقابل قدرتهای بزرگ جهانی، به دشواری میتوان پاسخی قطعی و قابل اطمینان برای این پرسشها و نگرانیها پیدا کرد؛ اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که ورود روسیه به بازیهای پیدا و پنهان امنیت افغانستان از طرف امریکاییها(دستکم بر پایه نشانگانی که از واکنشهای اولیه امریکا نسبت به این رویداد، به دست میآید) اتفاق خوشیمنی محسوب نمیشود؛ زیرا حتی اگر هراس از ظهور نسخه روسی طالبان یا تروریزم در افغانستان، ترسی بیبنیاد و فاقد مبنا باشد، این مهم را نمیتوان نادیده گرفت که با ورود روسیه به این عرصه، در شرایطی که امریکا و هم پیمانانش در ناتو، سالهاست که در این زمینه حضوری فعال و مستقیم دارند، نخستین پیامد این وضعیت، رویارویی محتوم ابرقدرتها در زمین افغانستان خواهد بود؛ همان چیزی که سالهاست از کشور ما در ابعاد گوناگون، قربانی میگیرد و بازتابها و پیامدهای ویرانگر آن همچنان استمرار دارد.
با این وجود، تنها یک راه رهایی در این افق سراسر غبار و تاریکی میتواند وجود داشته باشد و آن مدیریت مدبرانه و دلسوزانه حضور ابرقدرتها در افغانستان توسط کابل است.
دولت وحدت ملی از این امکان برخوردار است که این وضعیت را به سود و سمت منافع راهبردی ملی هدایت کند، جلو سودجوییهای هژمونیک و سلطهگرانه ابرقدرتهای جهانی را بگیرد، منافع غیر مشروع آنها را متوقف کند و اقتدار، امنیت، ثبات و پایداری سیاسی افغانستان را تنها خط سرخ موجود در عرصه سیاست خارجی و راهبرد دفاعی و امنیتی خود بشمارد.